همانطور که پیش بینی کرده بودیم، محمد باقر قالیباف در روز آخر مهلت ثبت نام وارد عمل شده و برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام نمود.
این طمانینه و صبر کردن تا لحظه آخر گویای این مطلب است که از پیش اجماعی برای انتخاب آقای قالیباف وجود داشته و جناب آقای قالیباف بر خلاف لاریجانی و جلیلی و احمدی نژاد با ابتکار شخصی و بدون هماهنگی و کسب اجازه وارد گود نشده است.
وقتی اجماع نظر روی کاندیدای بخصوصی از قبل شکل میگیرد، مهم است که این اجماع سری باقی مانده و تا لحظه آخر لو نرود. این دقیقا همان شگردی است که در انتخابات 1400 برای انتخاب رئیسی هم استفاده شد. محرمانه ماندن اجماع باعث می شود سایر رقبا در محاسبات خود دچار خطا شده و دست خود را رو کنند.
به عنوان مثال، عده ای تصور می کردند نامزد مورد نظر نظام جلیلی است و به همین دلیل توپخانه رسانه ای خود را روی جلیلی کالیبره کرده بودند. هواداران جلیلی طوری موضع گیری میکردند که انگار او تنها گزینه «ارزشی» و «اصولگرا» خواهد بود. همچنین مخالفان تمرکزشان روی او بود و به قالیباف کمتر توجه داشتند.
عده ای هم با این تصور که قالیباف برای ریاست مجلس در نظر گرفته شده، به این نتیجه رسیده بودند که گزینه ریاست جمهوری در این دوره حتما شخصی از بیت رهبری خواهد بود!! لذا این تحلیل خود را با آب و تاب برای پا منبری ها و مخاطبان خود تعریف می کردند. غافل از اینکه در لحظه آخر با وارد شدن گزینه اصلی (قالیباف) به معرکه، هر چه رشته بودند پنبه شده و چوپان دروغگو از آب در خواهند آمد و اعتبار و آبرویشان زیر سوال خواهد رفت.
همینطور عده ای دیگر هم بودند که خیال می کردند نظام آنقدر بدبخت و بیچاره شده که چاره ای جز بازی دادن احمدی نژاد یا ظریف ندارد! همه این عزیزان تحلیلگر با این تاکتیک رسانه ای آچمز شده و عدم اشرافشان روی وضعیت سیاسی کشور بر ملا و آشکار گردید.
پس از ثبت نام قالیباف برخی سیاسیون تازه به خود آمده و متوجه بازی شده اند.
چرا رئیسی باید سقوط می کرد تا قالیباف صعود کند؟
1- رئیسی به وضوح با حمایت هسته سخت نظام و اجماع طیف جریانات سیاسی موسوم به «اصولگرا» روی کار آمده بود. اما از آنجا که دوران رئیسی بخشی از پروژه ای بود که باید به بخش ناسازگار نظام فرصت براندازی خود را می داد، هیچ اصلاح معناداری در شیوه حکمرانی و خصوصا مدیریت اقتصادی کشور ایجاد نشده بود. لذا اگر دوره چهار ساله رئیسی به پایان می رسید، این دوره هم به عنوان شکست دولت رئیسی و هم نمره مردودی برای کلیه جریانات سیاسی که از انتخاب وی حمایت کرده بودند محسوب می گردید. باید دولت رئیسی نیمه کاره می ماند تا از طرفی ناکارآمدی های دولت او با توسل به فضای احساسی ماله کشی شود، و از طرف دیگر تغییر واقعی ریل و اصلاح اساسی سیاست ها از ناکارآمد به کارآمد در یک دوره چهار ساله جدید ممکن گردد.
2- شرایط اقتصادی و اجتماعی که برای مهندسی انتخابات و تسلط جریان سیاسی مطلوب نظام پدید آمده بود، در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان خروجی مورد نظر را تولید نمود. اما این شرایط بسیار ناپایدار بوده و احتمال زیادی وجود داشت تا سال بعد کشور و جامعه و اقتصاد دستخوش تحولاتی شود که شرایط را به کلی تغییر داده و جو سیاسی جدیدی را ایجاد نماید. لذا باید ترتیبی اتخاذ می شد که انتخابات ریاست جمهوری بدون فوت وقت و در حالی که هنوز شرایط مطلوب و همگرایی سیاسی مورد نظر برقرار است برگزار گردد. به طور مشخص، سیاست های انقباضی دولت رئیسی که با بیرون کشیدن نقدینگی از چرخه اقتصادی و قیمت گذاری دستوری و ارزپاشی های سنگین تلاش می کرد اثرات تورم را مخفی نماید، تاب آوری نداشته و در صورت تداوم به زودی موجب واکنش های نامطلوب سیاسی و اجتماعی می شد.
3- در حالت عادی انتخابات ریاست جمهوری یک سال کشور را درگیر کرده و زد و خورد نیروهای سیاسی ریسک مهندسی انتخابات را بالا برده و شرایط غیر قابل پیش بینی ایجاد می کند. اما با سقوط رئیسی این فرصت ایجاد شده است که کل داستان ظرف مدت کمتر از 50 روز فیصله پیدا کند که ریسک سیاسی را به میزان بسیار زیادی کاهش می دهد.
4- انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پاییز امسال برگزار خواهد شد و در حالت عادی قرار بود انتخابات ایران در خرداد سال آینده برگزار شود. سقوط رئیسی این فرصت را ایجاد کرده که پیش از انتخابات آمریکا، در ایران اتفاقی که باید می افتاد بیافتد و کشور آماده تقابل با رئیس جمهور جمهوری خواه آمریکا باشد. حتی اگر قرار باشد توافقی با دولت بعدی آمریکا صورت پذیرد، به این ترتیب ابتکار عمل در اختیار ایران خواهد بود.
5- پس از انتخاب مجدد ولادیمیر پوتین به ریاست جمهوری روسیه، وزیر دفاع سابق روسیه برکنار شد و یک انتخاب بسیار غیر منتظره به عنوان وزیر دفاع جدید روسیه منصوب گردید. بلافاصله پس از آن موجی از بازداشت فرماندهان ارشد ارتش روسیه به اتهام فساد و ارتشاء شروع شد که نشان دهنده ورود روسیه به فاز جدیدی از سیاست ورزی و حکمرانی داخلی با تاکید بر مبارزه با فساد و پایان مماشات با باج گیرهای گردن کلفت این کشور است. با توجه به سلطه تمام عیار رانتیون بر دولت رئیسی و تئوریزه کردن احمقانه ترین سیاست ها به سود صاحبان رانت، می توان امیدوار بود که سقوط رئیسی و صعود قالیباف ممکن است موجب شروع فصل مشابهی در ایران شود.
در مورد بند 5 در قسمت قبل، این سوال مطرح می شود که آیا اتهامات فساد علیه شخص قالیباف مساله مبارزه با فساد را منتفی نمی کند؟
در پاسخ باید به این نکته توجه داشت که آیت الله رئیسی شخصا فرد کاملا پاکدست و عاری از کوچکترین فساد بود. لیکن دولت رئیسی در گسترش فساد گوی سبقت را از تمام دولت های قبلی ربود!
علت اصلی گسترش بی سابقه فساد در دولت رئیسی کاملا و تماما به دلیل نبود اقتدار در شخصیت رئیسی، و همچنین عدم تسلط وی بر ساز و کارهای اقتصادی بود که منشاء بروز انواع فسادها هستند.
به همین دلیل دولت رئیسی به هیچ رانتی نه نمی گفت! چون دوست داشت همه را راضی نگه دارد!!
این نقطه ضعف در شخص قالیباف وجود ندارد. قالیباف هم یک مدیر مقتدر است و هم بر مسائل اجرایی اشراف و تسلط کامل دارد. بنابراین می توان انتظار داشت دولت قالیباف بسیار کارامدتر از دولت رئیسی عمل نماید.
مضافا اینکه نباید فراموش کرد اتهامات فساد علیه قالیباف از سوی رقبای سیاسی مطرح شده که قصد داشته اند با بزرگ کردن نقاط ضعف وی، نقاط قوت او را بپوشانند.
و البته قالیباف موفق شده بدل همین فن را به تمام رقبا بزند. به این صورت که هر کدام به نوعی خود درگیر پرونده فساد دیگری شده اند! یک امام جمعه متهم به زمین خواری، یک سخنران متهم به پولشویی، و غیره.
در شرایطی که تمام رقبا اتهامات فساد دارند، و دولتِ آن یک نفر هم که هیچ فسادی به او نمی چسبید آنطور ناکارآمد و مروج فساد از آب در آمد، نتیجه منطقی این است که اتهام فساد را به کلی نباید جدی گرفت.
مهمترین دلیل سقوط رئیسی این بود که شیوه حکمرانی و مدیریت کشور باید تغییر می کرد و رئیسی توان اجرایی کردن این تغییر را نداشت.
بنابراین، نمی توان پذیرفت دولت قالیباف هم قرار است با همان دست فرمان رئیسی کشور را مدیریت نماید. چون اگر چنین چیزی مطلوب بود هیچ نیازی به سقوط رئیسی نبود! پس قطعا تحول مهمی در شرف وقوع است.
فعلا این قوی ترین حدسی است که می توان با توجه به شواهد موجود زد. شاید در لحظه آخر انتخابات اتفاقات جدیدی رخ بدهد که همه حدسیات ما را مخدوش نماید! باید صبر کرد و دید.
هر چند، تا همین جا هم ثابت شده حاج حسین طائب خوب کارش را بلد است و کاملا استادانه به همه گله های گرگ و شغال و کفتار و روباه رودست زده است!