آبان 98 را کسی به خاطر دارد؟
قبل از آغاز سهمیهبندی در آبان ۱۳۹۸، قیمت هر لیتر بنزین در ایران 1000 تومان بود. اما پس از انجام مجدد سهمیهبندی، قیمت بنزین معمولی با قیمت سهمیهای لیتری ۱۵۰۰ تومان و قیمت بنزین معمولی با قیمت آزاد لیتری ۳۰۰۰ تومان توزیع شد.
یعنی قیمت بنزین سهمیه ای 50 درصد، و قیمت بنزین آزاد 200% افزایش پیدا کرد. در حالی که آخرین افزایش قیمت بنزین سال ها قبل و زمانی که دلار زیر 3000 تومان بود صورت گرفته بود. تورم تک رقمی در دور اول دولت روحانی موجب ثبات نسبی قیمت ها بود. اما در دور دوم و پس از جهش نرخ تورم به بالای 40% افزایش قیمت بنزین با افزایش قیمت سایر کالاها همخوانی داشت.
سوال: چرا فقط با افزایش قیمت بنزین کشور به آشوب کشیده شد؟!
مگر در این مدت قیمت سایر کالاها جهش نداشته؟
چرا وقتی قیمت گوشت بالا می رود کسی قصابی ها را آتش نمی زند؟!
یا چرا وقتی قیمت نان افزایش پیدا می کند کسی نانوایی ها را آتش نمی زند؟!
چرا فقط وقتی قیمت بنزین افزایش پیدا می کند پمپ بنزین ها آتش زده می شوند؟!!
چیزی به اسم اعتراضات خودجوش مردمی وجود ندارد. اغتشاشات آبان 98 توسط همان مافیای رانت بنزین سازماندهی شده بود. همان هایی که امروز پشت سر سعید جلیلی قایم شده اند و برای مسعود پزشکیان خط و نشان می کشند که اگر بنزین را گران کنی کشور را به آتش می کشیم!!
تورم یعنی بی ارزش شدن ریال. وقتی ریال بی ارزش می شود قیمت همه کالاها بالا می رود. در چنین شرایطی وقتی قیمت یک کالا به صورت دستوری ثابت باقی می ماند، یعنی در واقع آن کالا ارزان تر شده.
در شرایطی که تورم بالای 40% وجود داشته، و حتی حداقل دستمزدها 20% افزایش یافته، ثابت ماندن قیمت بنزین یعنی کاهش قیمت واقعی بنزین. یعنی اگر از واحد پول تورم زدایی کنیم، قیمت بنزین در سال 1403 کمتر از قیمت آن در سال های 1402 و 1401 است.
ارزان شدن قیمت واقعی بنزین یعنی:
1- تشویق به مصرف بیشتر بنزین
2- افزایش حاشیه سود قاچاق بنزین
این دو عامل در کنار هم موجب می شود که اولا بهره وری مصرف سوخت کاهش پیدا کرده، و ثانیا میزان قاچاق سوخت به خارج از کشور افزایش پیدا کند.
نتیجه کاهش بهره وری مصرف سوخت و افزایش قاچاق به خارج می شود افزایش تقاضای بنزین در داخل. نتیجه افزایش تقاضا هم می شود تبدیل ایران از صادر کننده به وارد کننده بنزین.
یعنی دولت جمهوری اسلامی ایران میلیاردها دلار از درآمدهای حاصل از صادرات نفت را برای واردات بنزین به قیمت جهانی هزینه می کند. و سپس این بنزین وارد شده به قیمت جهانی را به یک دهم قیمت در داخل عرضه می کند. و سپس قاچاقچیان محترم این بنزین را به یک دهم قیمت جهانی در داخل خریداری کرده، و مجددا به نصف یا دو سوم قیمت جهانی صادر می کنند.
این روند ناترازی تا جایی ادامه پیدا می کند که موجب تشدید کسری بودجه دولتی شده، و دولت ناچار می شود برای ادامه واردات بنزین پول چاپ کرده و موجب کاهش بیشتر و سریعتر ارزش ریال شود.
با کاهش بیشتر ارزش ریال، همه کالاها افزایش قیمت پیدا می کنند. ولی البته هیچ آشوب و اغتشاشی صورت نمی گیرد. چون کاهش ارزش ریال به معنای ارزانتر شدن بنزین و افزایش حاشیه سود قاچاقچیان و مافیای محترم بنزین می شود که از این رانت بسیار شیرین تغذیه می کنند!
همه خوب و خوش و خرم پای سفره انقلاب نشسته ایم و دور هم هستیم. الحمدلله...
اما وای از آن روزی که دولت پایش را از گلیمش درازتر کرده و دست به اصلاح قیمت بنزین بزند! هواداران سعید جلیلی کشور را به آتش می کشند تا انتقام فشار اقتصادی به مستضعفین و مردم زحمتکش را بگیرند!!
این را قبلا گفته بودیم که اصلاح طلبان در بازی سیاسی از رانت های «انقلابی» رکب خورده بودند. کاهش مشارکت در انتخابات به نفع جریان سیاسی ارزشی و رانت های پشت آن بود.
رانت های ارزشی از این ساز و کار کاملا راضی بوده و هستند و همچنان سعی می کنند مانع افزایش مشارکت در انتخابات شوند. به عنوان نمونه، علی اکبر رائفی پور تاکید کرد که هر رای که به صندوق انداخته می شود یک کف گرگی در دهان مخالفان نظام است! معنای این حرف یعنی اگر کسی مخالف وضع موجود است نباید رای بدهد!
لیکن مقام معظم رهبری دیروز موضع گیری بسیار جالبی نمودند:
حضرت آیتالله خامنهای، میزان مشارکت در مرحله اول انتخابات را کمتر از حد توقع و خلاف پیشبینیها خواندند و گفتند: این مسئله عللی دارد که اهل سیاست و جامعهشناسان آنها را بررسی میکنند.
ایشان تصور برخیها را مبنی بر اینکه هر کسی در مرحله اول رأی نداده مخالف نظام است، صد در صد اشتباه خواندند و گفتند: ممکن است عدهای، از برخی مسئولان و یا حتی نظام اسلامی خوششان نیاید همانگونه که آزادانه این حرفها را میزنند اما این ذهنیت که هر کسی رأی نداده متصل به این افراد و این طرز فکر است کاملاً غلط و اشتباه است.
در واقع این موضع گیری رهبری هم یک کف گرگی در دهان علی اکبر رائفی پور و همه کسانی است که همچنان دروغ بزرگ «رای ندادن یعنی نه به جمهوری اسلامی» را تکرار می کنند.
پس از سقوط رئیسی، ابتدا به نظر می رسید نظام از قالیباف حمایت می کند تا با یک مدیریت عملگرایانه کشور را از لبه پرتگاه ناشی از ناترازی هایی که رانت ها تحمیل کرده اند نجات دهد.
اما نتایج دور اول انتخابات و تحولات پس از آن این حدس را منتفی نمود.
اکنون این ظن تقویت شده که سیاست کلی نظام حرکت به سمت توافق با غرب و خصوصا آمریکا است. مشخصا ماموریت مسعود پزشکیان برگرداندن ایران به موقعیت ائتلاف با غرب و احیای معادلات منطقه ای به همان صورتی است که قبل از انقلاب و در زمان جنگ سرد برقرار بود.
افزایش فشار بر اسرائیل، همزمان با فرو ریختن مواضع ارتش اوکراین در برابر تهاجم نیروهای روسیه، و بالا گرفتن تنش در شرق آسیا، شرایطی ایجاد کرده که نظام جمهوری اسلامی امیدوار است بتواند توافقی همه جانبه بین ایران و غرب حاصل شود.
می توان حدس زد کاهش فشار بر اسرائیل یا حتی پیوستن ایران به پیمان ابراهیم در مقابل لغو تمامی تحریم ها و برقراری رابطه دیپلماتیک میان ایران و آمریکا ممکن است جزو مفاد توافق مورد نظر ایران باشد.
چنین توافقی تنها از عهده جریان سیاسی اصلاح طلبان بر می آید. بنابراین با انتخاب پزشکیان، می توان گفت بار دیگر و برای سومین بار پس از انقلاب، 50% توافق انجام خواهد شد.
مانند آن داستان که روزی یک نفر از دوستش می پرسد: رفتی خواستگاری نتیجه چه شد؟ و دوستش در پاسخ گفت: 50% توافق انجام شد، مونده 50% دیگه. یعنی ما از دختره خوشمون اومده، فقط مونده اونها هم منو بپسندن!