اسرائیل در یک حمله «ددمنشانه» تعدادی پیجر و بیسیم و لپتاپ را در لبنان منفجر کرد!
ارزیابی عملیات اسرائیل:
طبق معمول، کوه موش زایید!!
کسانی که برداشت درستی از معنا و مفهوم جنگ نامتقارن ندارند، از پاسخ ها و ضربه های محدود کم خسارت حزب الله علیه اسرائیل ابراز تعجب کرده و تصور می نمایند این مساله نشان دهنده ضعف یا سر درگمی استراتژیک در سطح فرماندهی حزب الله لبنان است.
لیکن چیزی که این دسته افراد متوجه نمی شوند این است که حزب الله لبنان و به طور کلی فرماندهان محور مقاومت و در راس آن ایران، ارزیابی بسیار دقیقی از ظرفیت های خود و دشمن داشته و به همین دلیل راهبرد جنگ فرسایشی و نامتقارن را در پیش گرفته اند.
در جنگ نامتقارن قرار نیست ضربات مهلک و گیج کننده ای به دشمن وارد شود که دفعتا موجب نابودی و هزیمت کامل دشمن شده و بلافاصله درگیری ها به پایان برسد. بلکه رمز پیروزی در جنگ نامتقارن فقط و فقط در استمرار و ادامه جنگ به مدت طولانی و بدون چشم انداز پایان یافتن درگیری است.
یعنی قرار نیست حزب الله ناگهان در یک عملیات بسیار گسترده هر آنچه توان آتش و امکانات رزمی دارد بر سر اسرائیل بریزد و بعد امیدوار باشد که اسرائیل دست ها را بالا برده و تسلیم شود!
اتفاقا اسرائیل با اقداماتی از قبیل حمله به بیروت یا اقدامات تروریستی دیگر تلاش می کند فرماندهان حزب الله را عصبی کرده و وادار به واکنش های حساب نشده نماید. چون نقطه قوت اسرائیل در رویارویی تمام عیار و کوتاه مدت تعریف شده. در حالی که نقطه قوت حزب الله در منازعه محدود اما طولانی مدت تعریف شده است.
همین که ضرباتی در حد به صدا در آمدن آژیرهای خطر و خسارت و نا امنی هر چند محدود علیه اسرائیل وارد شود برای تداوم جنگ نامتقارن کافی است.
هدف اسرائیل کوتاه کردن جنگ است و هدف حزب الله طولانی کردن آن.
اسرائیل تلاش می کند با تحمیل خسارت های سنگین علیه طرف مقابل، جنگ را کوتاه کند. در حالی که حزب الله با تحمل خسارت های فراوان تلاش می کند جنگ را طولانی نماید.
هر چند حزب الله با تعریف برخی خطوط قرمز سعی می کند نوعی بازدارندگی در برابر حملات همه جانبه دشمن صهیونیستی ایجاد نماید. لیکن نهایتا حزب الله توان جذب حملات سنگین و همه جانبه اسرائیل را حتی در بلند مدت دارد. لیکن اسرائیل توان درگیری در یک جنگ بی پایان را ندارد.
فراموش نکنیم ایالات متحده آمریکا که هزاران بار از اسرائیل قدرتمند تر است در برابر راهبرد جنگ فرسایشی محور مقاومت در منطقه شکست خورده و وادار به عقب نشینی از عراق و افغانستان گردید، و حتی در سوریه هرگز جسارت اشغال کامل و براندازی حکومت مرکزی را پیدا نکرد. بنابراین توان اسرائیل در تحمل یک جنگ فرسایشی به مراتب کمتر از آمریکا خواهد بود.
پس تا زمانی که حزب الله همچنان قادر به تداوم ضربات خود علیه اسرائیل باشد، حتی اگر این ضربات فقط در حد به صدا در آوردن آژیرهای خطر باشد، اسرائیل بازنده و حزب الله پیروز میدان خواهد بود.
اسرائیل با هدف نابودی حماس به غزه حمله کرد. نوار غزه به کلی نابود شد، نزدیک به صد هزار فلسطینی به شهادت رسیده یا زخمی شدند. اما حماس نابود نشد و ضربات حماس همچنان علیه رژیم صهیونیستی ادامه دارد.
اکنون اسرائیل تهدید می کند که قصد دارد حمله ای تمام عیار علیه لبنان را آغاز نماید. اسرائیل می تواند مانند سال 2006 تمامی زیرساخت های لبنان را نابود نماید. اما همانطور که نابودی زیرساخت های لبنان در سال 2006 موجب نابودی حزب الله نشد، این بار هم نابودی لبنان به معنای نابودی حزب الله نخواهد بود.
اتفاقا برعکس، در حال حاضر کشور لبنان هنوز زیرساخت ها و امکاناتی دارد که اسرائیل می تواند برای امتیاز گیری و فشار به حزب الله از ابزار تهدید به نابودی آن زیرساخت ها و امکانات استفاده نماید. لیکن روزی که لبنان هم مانند غزه به کلی ویران شود، این ابزار به کلی از دست اسرائیل خارج خواهد شد. همانطور که در غزه دقیقا همین اتفاق افتاده، و همانطور که در سال 2006 در لبنان این اتفاق افتاد. و آن روزی که اسرائیل دیگر هیچ هدفی برای نابود کردن نداشته باشد، معادلات به کلی وارونه خواهد شد. یعنی اسرائیل باید روی خرابه ها و ویرانه ها بمب بریزد، در حالی که موشک ها و آتش حزب الله روی تاسیسات و زیرساخت های دست نخورده اسرائیل فرود آمده و خسارت خواهد گرفت.
دلیل اصلی که اسرائیل تا این لحظه از حمله تمام عیار به لبنان خودداری نموده دقیقا همین مطلب است.
جنگ های امروز جنگ های دموکراسی ها است. گویا هیچکدام از به اصطلاح «رژیم های دیکتاتوری» علاقه ای به درگیری در جنگ ندارند.
در منطقه خاورمیانه هر چه کشورها بیشتر با نهادهای دموکراتیک اداره می شوند، بیشتر درگیر جنگ شده اند. در حالی که کشورهای غیر دموکراتیک و پادشاهی و امیر نشین و شیخ نشین در اوج رفاه و آسایش و امنیت با سرعت به سمت توسعه حرکت می کنند.
در سطح جهانی شاهد درگیری دو نظام دموکراتیک هستیم. یک طرف دموکراسی جمهوری فدراتیو روسیه، و طرف دیگر دموکراسی های غربی.
در حالی که رژیم های دیکتاتوری مانند چین کمونیست یا کره شمالی وارد درگیری نشده و چین مشغول شکل دادن به نهادهای اقتصادی جدیدی است که قرار است نظم جدید جهانی را مدیریت نمایند.
در ایران سه گرایش سیاسی وجود دارد. یک عده معتقدند ایران باید هم در اوکراین در کنار روسیه وارد جنگ با غرب شود، و هم در غزه و لبنان به طور مستقیم وارد جنگ با اسرائیل و غرب گردد.
عده دیگری معتقدند ایران باید سریعا برجام جدیدی با آمریکا امضا کرده و اسرائیل را به رسمیت بشناسد و برای جنگ با روسیه و طالبان و عربستان و آذربایجان و غیره آماده شود!
اما دسته سوم معتقدند ایران باید از هر گونه درگیری اجتناب نموده و مانند سایر رژیم های ارتجاعی و استبدادی منطقه، تمرکز خود را روی توسعه و رفاه و امنیت و آسایش و پیشرفت داخلی خود بگذارد.
فعلا به نظر می رسد دسته سوم لااقل در بعد نظامی حرف خود را به کرسی نشانده اند. هر چند در بعد سیاسی و اقتصادی هنوز ابهامات زیادی دیده می شود و بیش از هر چیزی شاهد سر درگمی و سیاست های سرگردان هستیم.