سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

درباره فردگرایی و آزادی و اصالت فرد


یکی از پایه های تفکر غربی، علی الخصوص در دوران پست مدرنیته، اصالت دهی به فرد در جامعه و تاکید بر آزادی های فردی است. معروف است که مارگارت تاچر، نخست وزیر اسبق انگلیس که از زمان وی انگلستان دچار تحولات عمیقی شد، در جایی گفت که "چیزی به نام جامعه وجود ندارد" (There is no such thing as society). اینکه چرا چنین تفکری در جوامع غربی رواج پیدا کرده و چه کسانی از آن سود می برند مطلب مفصلی است که اینجا به آن نمی پردازیم. تنها به این مطلب می پردازیم که آیا از لحاظ علمی این دیدگاه معتبر و قابل اعتنا است یا خیر.

ابتدا از یک مثال ساده تر شروع می کنیم. حوزه فناوری اطلاعات و کامپیوتر را در نظر بگیرید. همه چیز از قوانین فیزیک الکتریسیته شروع می شود. با استفاده از المانهای الکتریکی مانند مقاومت، سلف، و خازن، مدارهای الکتریکی ساخته می شوند. با استفاده از مدارهای الکتریکی و المانهای نیمه رسانا همچون دیود و ترانزیستور، مدارهای الکترونیکی ساخته می شوند. با ترکیب مدارهای الکترونیکی، المانهای دیجیتال همچون گیت های AND و OR و NOT و غیره ساخته می شوند. با استفاده از این المانها مدارهای دیجیتال ساخته می شوند. از ترکیب مدارهای دیجیتال، اجزای مختلف کامپیوتر مانند حافظه RAM، واحد پردازش CPU، حافظه انباره Accumulator و غیره ساخته می شوند. از اینجا به بعد قادر می شویم با استفاده از زبان ماشین یا Assembly نرم افزارهای ابتدایی را طراحی کنیم. مرحله بعد توسعه نرم افزارهای همگردان (Compiler) است که امکان استفاده از زبانهای برنامه نویسی سطح بالا را فراهم می کنند. این زبانها امکان طراحی و توسعه نرم افزارهای پیچیده تری را فراهم می کنند. این سیر همچنان ادامه می کند و تکنولوژی های قدرتمندتری مانند وب سرویس ها، ماشین های مجازی، زیرساخت های پردازش ابری و غیره پدید می آیند که هر کدام بر پایه تکنولوژی های پایه ای تر بنا نهاده شده اند، اما امکانات و توانایی های کاملا جدیدی را فراهم می کنند که قبلا قابل تصور نبوده است.

همانطور که ملاحظه می کنید، هر سطح از تکنولوژی با استفاده از سطحی پایه ای تر به وجود می آید، اما نمی توان سطح بالاتر تکنولوژی را به سطح پایینتر تقلیل داد. به عنوان مثال، یک متخصص نرم افزار که در استفاده از زبانهای برنامه نویسی سطح بالا تخصص دارد الزاما از تکنولوژی های پایه ای تر مانند فیزیک الکتریسیته، الکترونیک و یا طراحی دیجیتال چیزی سر در نمی آورد. به همین ترتیب، یک متخصص الکترونیک الزاما از زبانهای برنامه نویسی و اصول طراحی نرم افزار سر در نمی آورد.

این یک قاعده کلی است که سطوح بالاتر از پیچیدگی قابل تقلیل به سطوح پایینتر نیستند، و بالعکس. این یک قانون کلی است که در تمام علوم و حوزه های دانش جاری و ساری است. درست است که قوانین شیمی بر پایه قوانین فیزیک هستند، اما آیا یک فیزیک دان الزاما یک شیمی دان هم هست؟ به همین ترتیب، قوانین زیست شناسی بر پایه قوانین شیمی هستند، اما یک دانشمند علم زیست شناسی الزاما به اندازه یک شیمی دان در علم شیمی تبحر ندارد.

همین مطلب در مورد انسانها هم صدق می کند. رفتار انسانها در سطح فردی قابل تعمیم به رفتارهای اجتماعی نیست، و جامعه شناسی هم قابل تقلیل به افراد نیست. دانشمند علم جامعه شناسی با قواعد و قوانینی سر و کار دارد که مستقل از علایق، سلایق، ایدئال ها و پندارهای افراد جامعه است. بسیاری مسایل که در سطح فردی به نظر درست و اصولی می رسند، در سطح اجتماعی کاملا نادرست و غیر اصولی هستند. یک مثال ساده همین آزادی است که در موضوع بازار آزاد مطرح می شود. درسطح فردی هر انسانی دوست دارد کاملا آزادانه هر کالایی را از هر کجا که تمایل داشت بخرد. اما در سطح اجتماعی آزادی در واردات و خرید کالاهای خارجی می تواند موجب ورشکستگی صنایع داخلی، و نتیجتا بیکار شدن همان فردی شود که تمایل داشت کالاهای خارجی را خریداری کند. از آنجا که اقتصاد و جامعه شناسی علومی هستند که در سطح اجتماعی قابل مطالعه اند، تقلیل مباحث اقتصادی به سطح فردی موجب می شود تا قوانین و واقعیات اجتماعی از نگاه ما مخفی مانده و به این ترتیب دیدگاه های ما حتی الزاما با منافع فردی ما هم مطابقت نخواهند داشت.

این ادعا که "چیزی به نام جامعه وجود ندارد" درست مانند این است که بگوییم چیزی به نام کامپیوتر یا گوشی هوشمند وجود ندارد و لذا در مدارس و دانشگاه ها هم فقط باید علم فیزیک تدریس شود، چون سایر علوم توهمی بیش نیستند!

فردگراییآزادیعلمجامعه شناسی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید