باور عمومی این است که ماهیت دعوای ایران و غرب بر سر اختلافات ایدئولوژیک و ارزشی است.
یعنی اگر از یک ایرانی مخالف با نظام جمهوری اسلامی، یا معاند با آن، یا معترض یا منتقد یا هر بخش دیگری از طیف «غیر خودی» بپرسیم دعوای ایران و غرب بر سر چیست، تقریبا بی برو برگرد پاسخ این خواهد بود که ایدئولوژی نظام جمهوری اسلامی غرب ستیز و ضد آمریکایی و ضد لیبرال و ضد اسرائیل و عرب پرست و روس گرا و چین گرا و این قبیل موارد است، و لذا به همین دلیل نمی تواند با آمریکا و غرب کنار بیاید.
همینطور اگر از یک ایرانی ارزشی یا هوادار نظام مقدس یا اصولگرا یا هر بخش دیگری از طیف «خودی» بپرسیم دعوای ایران و غرب بر سر چیست، باز هم دقیقا همان پاسخ را دریافت خواهیم کرد که ما در ایران حکومت اسلامی داریم و غرب با اسلام و انقلاب سازگار نیست و لذا استکبار جهانی قادر به پذیرش استقلال و آزادی در ایران اسلامی نیست!
واقعیت اما به کلی چیز دیگریست.
دعوای ایران و غرب به هیچ وجه از جنس ایدئولوژی یا ارزشها نیست.
در همین منطقه غرب آسیا کشورهایی هستند که در پافشاری بر ارزشهای دینی و فرهنگ اسلامی فرسنگها از ایران و نظام جمهوری اسلامی جلوتر هستند، اما روابطی بسیار خوب و حسنه با جهان غرب دارند.
اگر از ارزشی ترین ایرانی ها سوال کنیم بین «برابری زنان و مردان در دسترسی به تحصیلات دانشگاهی و فرصت های شغلی» و «آزادی بیان» که هر دو ارزشهایی غربی هستند، و «کودک همسری» و «چند همسری» که در فرهنگ اسلامی پذیرفته شده اند و در غرب تابو محسوب می شوند کدام را انتخاب می کنید، پاسخ قطعا برتری دادن مطلق به ارزش های غربی خواهد بود. با این توجیه که اسلام هم دقیقا همین را می گوید و کودک همسری و چند همسری هم متعلق به طالبان و اعراب سلفی است و ارتباطی به ما ایرانیان شیعه ندارد!
و اگر همین سوال را از ایرانیان غربگرا هم بپرسیم، پر واضح است که باز ارزشهای غربی را ترجیح می دهند. در واقع هیچ اختلاف ایدئولوژیکی میان نظام مقدس جمهوری اسلامی و دنیای غرب وجود ندارد.
با این اوصاف جای تعجب است که هنوز کسی متوجه نشده دعوای ایران و غرب به هیچ وجه ایدئولوژیک نیست.
دعوای نظام جمهوری اسلامی و غرب صرفا و تنها در بعد جغرافیای سیاسی یا همان ژئوپلیتیک است. یعنی از روزی که دنیای غرب تصمیم گرفت خاور میانه باید به کشورهای کوچکتری تجزیه شود و ایران با مرزهایی بسیار کوچکتر تنها یک بازیگر بی مقدار و کوچک در میان سایر کشورهای بی مقدار و کوچک در این منطقه شود، دعوای نظام جمهوری اسلامی و غرب آغاز شد.
باقی داستان ها و قصه هایی که در خصوص اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری و غیره در سالهای آغازین انقلاب گفته می شود تماما روایت هایی تاریخ مصرف گذشته و گمراه کننده اند. واقعیت این است که لااقل از زمان رحلت امام و آغاز ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی، سیاست خارجی ایران همواره به دنبال آشتی با آمریکا و ادغام در نظم جهانی با محوریت غرب بوده و علیرغم تمام کش و قوس ها هنوز هم هست.
با مشاهده سیاست های فرهنگی و روند تحولات اجتماعی در داخل کشور که بلاشک یکی از مهمترین ارکان آن عملکرد یکی دو دهه اخیر نهادهای فرهنگی دولتی و خصوصی و نیمه خصوصی داخلی بوده، تردیدی باقی نمی ماند که اگر دعواهای ژئوپلیتیک و فشارهای یکجانبه آمریکا علیه ایران نبود، امروز در تهران شاهد راهپیمایی رژه غرور همجنسبازان و تصویب بودجه دولتی برای تغییر جنسیت و اخته کردن کودکان هم می بودیم!
شاهدش اینکه علیرغم تمام اختلافات ژئوپلیتیکی که باعث شده لااقل در ظاهر برخی مسئولین تظاهر به دعواهای ایدئولوژیک هم بنمایند، ایران در سرعت و شدت کاهش نرخ رشد جمعیت رتبه اول را در جهان کسب کرده و حتی موجب برانگیخته شدن تحسین توام با رشک و حسد همسر سابق آقای بیل گیتس که یکی از بزرگترین مبلغین بچه کشی در جهان است هم گردیده!
کسانی که سنشان بیشتر است و ایران دهه 60 و 70 شمسی و غرب امروز را دیده اند حتما به یاد می آورند که بسیاری از ارزشهای امروزی در غرب، مدتها قبل توسط ارزشی های ایرانی ابداع شده بود. از زیبا جلوه دادن چهره زنان سبیل کلفت و چاق و بدقواره تا قانونی شدن تغییر جنسیت که خیلی پیشتر از آمریکا و اکثر کشورهای غربی در ایران اتفاق افتاد.
در سال۶۴ اولین بار امام خمینی(ره) در فتوایی تغییر جنسیت افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی را بدون اشکال دانستند و بعد از آن بود که مریم خاتون ملک آرا به عنوان اولین ایرانی بعد از انقلاب تغییر جنسیت داد.
تغییر جنسیت در ایران از کجا آمد؟ +عکس (bartarinha.ir)
هنوز هستند ساده لوحانی که تصور می کنند دعوای ایران و غرب بر سر منافع اقتصادی است. به این ترتیب که ایرانیان در سال 57 انقلاب کردند و جلوی غارت نفت و دیگر منابع ملی توسط غربی ها را گرفتند و این شد که غرب تصمیم گرفت ایران را تحریم اقتصادی کند!!
غافل از اینکه اقتصاد ایران پیش از انقلاب اتفاقا به مراتب ملی تر و مستقل تر از امروز بود.
اقتصاد ایران امروز به اندازه ای غربگراست که وقتی در سال 95 ایران توافق ننگین برجام را پذیرفت، سرگئی لاورف وزیر امور خارجه روسیه از تعجب شاخ در آورد!!
یعنی حکومت قاجار و عهدنامه های گلستان و ترکمانچای که روسها به ایران قاجاری تحمیل کردند به مراتب از برجام جمهوری اسلامی با غرب آبرومندانه تر بود. قاجارها لااقل با روسیه جنگیدند و وقتی در جنگ شکست خوردند و بخشی از خاک کشور به دست نیروهای روس افتاد از سر ناچاری تن به آن معاهدات دادند. اما با کدام منطق و عقلی می شود پذیرش برجام بی فرجام را توجیه کرد، آن هم در شرایطی که ایران عملا در ژئوپلیتیک و حتی درگیری نظامی بر غرب چیره شده بود و اهرم های قدرت و کارت های برنده فراوانی در اختیار داشت!
و بعد هم که ترامپ خریت کرد و آمریکا را از توافقی که سراسر برای آمریکا برد و سود بود و برای ایران باخت و ضرر خارج کرد، نظام مقدس جمهوری اسلامی مدتها یک جانبه به آن توافق باطل شده سراسر ضرر و زیان پایبند باقی ماند و تا همین امروز علیرغم تمام تحولات جهانی و منطقه ای که موضع ایران را حتی بیش از پیش تقویت نموده، هنوز که هنوز است به دنبال احیا و باز گرداندن آمریکا به آن توافقی است که جز ضرر چیزی برای ایران ندارد!!
پس دعوای ایران و آمریکا بر سر مسایل اقتصادی هم نیست. چون اگر بود در پاسخ به تحریم های آمریکا، ایران قاعدتا باید به دنبال گسترش روابط اقتصادی با رقبای آمریکا می رفت. ولی مشاهده می کنیم دقیقا عکس این مطلب رخ داده و ایران به دنبال کوتاه نگه داشتن دست رقبای آمریکا از اقتصاد ایران، و التماس و عجز و لابه به غرب و آمریکا برای «لغو تحریم های ظالمانه» است.
اینکه عده ای اصرار دارند جنس دعوای ایران و غرب را از نوع ایدئولوژی یا منافع اقتصادی جلوه دهند دقیقا حکایت همان نعل وارونه زدن است.
در گذشته وقتی اسب یا الاغ را نعل وارونه می بستند، کسی که رد پای اسب یا الاغ را دنبال می کرد دقیقا در جهت عکس حرکت حیوان هدایت می شد. به همین دلیل نعل وارونه زدن شیوه ای بود برای فریب کسانی که به دنبال تعقیب راکب آن حیوان چهارپا بودند.
دو حالت بیشتر متصور نیست:
یا ایرانیان باید دعوای ژئوپلیتیک خود با غرب را به حوزه های ایدئولوژیک و خصوصا اقتصادی گسترش داده و راه خود را از غرب جدا کنند، که در اینصورت ظرفیت های ملی فعال شده و یک جهش عظیم در همه حوزه ها میسر خواهد شد.
یا در غیر اینصورت کشمکش های ژئوپلیتیک به دلیل ضعف و تسلیم طلبی و فشار در حوزه های ایدئولوژیک و اقتصادی، به شکست تمام عیار در همه عرصه ها منجمله عرصه ژئوپلیتیک خواهد انجامید.
آنچه امروز در قالب علمیات طوفان الاقصی و درگیری با باقی مانده نیروهای نظامی آمریکا و غرب در منطقه مشاهده می کنیم برای ایران در واقع یک تلاش جدی و جسورانه است تا غرب را وادار به پذیرش برتری و تفوق ایران در عرصه ژئوپلیتیک در منطقه غرب آسیا نماید. اگر این تلاش موفق باشد، در مرحله بعد امکان ادغام تمام عیار اقتصاد و ایدئولوژی حاکم در ایران با آنچه در جهان غرب وجود دارد پیگیری خواهد شد. و اگر این تلاش موفق نشود، دو حالت قابل تصور است:
1- تسلیم تدریجی ایران در عرصه ژئوپلیتیک و محقق شدن برنامه های غرب علیه ایران.
2- تصاعد تنش و رویارویی نظامی مستقیم میان ایران و غرب.
حالت دوم با توجه به تحولات جهانی و سوابق سالهای قبل بسیار نامحتمل است. بنابراین ماحصل عملیات طوفان الاقصی یا غربی شدن ایران خواهد بود و یا غربی شدن ایران!
اولی غربی شدن اقتدارگرایانه، و دومی غربی شدن تسلیم طلبانه.
پیشنهاد می شود در راستای این راهبرد هوشمندانه ملی، شعار تاریخ مصرف گذشته «نه شرقی، نه غربی» از سر در وزارت خارجه پاک شده و شعار جدید زیر جایگزین آن شود:
یا غربی، یا غربی، این است جمهوری اسلامی!