نزاع اخیر میان ایلان ماسک و دونالد ترامپ ثابت می کند توافق ایران و آمریکا بسیار نزدیک است!
اختلاف ماسک با ترامپ بر سر لایحه بودجه ای است که ترامپ از آن رو نمایی کرده. علی الظاهر ماسک از از افزایش بدهی دولت آمریکا به دلیل کسری بودجه ناشی از این لایحه بودجه انتقاد می کند. اما از پاسخ های ترامپ مشخص می شود که دعوای اصلی بر سر قطع یا کاهش رانت تخصیص یافته به بخش انرژی های تجدید پذیر است که ایلان ماسک سرمایه گذاری سنگینی روی آن کرده است.
در عوض، دولت ترامپ رانت سنگینی را به بخش انرژی های فسیلی و همچنین صنایع نظامی و امنیتی هدایت کرده است. این اقدام ترامپ چند هدف بزرگ دارد:
1- در کوتاه مدت، کسب حمایت سیاسی خصوصا از ناحیه بخشی از جمهوری خواهان در کنگره که به این رانت ها متصل هستند.
2- در میان مدت، کاهش هزینه تولید و مهار تورم در ایالات متحده آمریکا.
3- در بلند مدت، احیای قدرت صنعتی آمریکا و رقابت با چین.
نکته اساسی اینجاست که ایالات متحده آمریکا هم مانند ایران ذاتا در وضعیت واگرایی ناشی از عدم تقارن در منافع بخش های مختلف جامعه قرار دارد. لذا از همان ابتدا هم قابل پیش بینی بود ائتلافی که در انتخابات از ترامپ حمایت کرد به زودی از هم خواهد پاشید و واگرایی بنیادی علنی خواهد شد.
ترامپ این نکته را به خوبی می دانسته و برای پیشبرد اهداف خود چاره ای جز اولویت بندی میان منافع متضاد حامی خود نداشته است. و پر واضح است که در این مقطع لابی انرژی های فسیلی و صنایع پر مصرف بر لابی انرژی های تجدید پذیر و نو ارجحیت پیدا کرده.
البته، نکته بسیار مهم تر اینجاست که کاملا بر خلاف ایران، آنچه در این مقطع در ایالات متحده مشاهده می کنیم تنها حاصل یک دعوای مغشوش و بی هدف برای کسب رانت بیشتر نیست. درست است که دعوا برای کسب رانت وجود دارد. اما تصمیمات سیاسی ترامپ تنها قابل تقلیل به چربیدن زور و پول و فشار یک لابی بخصوص نیست. بلکه ذیل اهداف کلان و راهبردهای بلند مدت ایالات متحده به عنوان یک دولت - ملت منسجم معنا پیدا می کند. این نکته ای است که در سال های اخیر در ایران چندان به چشم نمی خورده و لذا مشاهده گر ایرانی ممکن است از آن غافل بماند.
دعوای ترامپ و ماسک، نشانه ای است که یاد آوری می کند دولت ترامپ برای رسیدن به یک دستاورد بزرگ و ملموس وقت زیادی ندارد و لذا ولع و عجله زیادی برای آن پیدا کرده است.
بر خلاف تصور رایج، این دستاورد بزرگ نه پایان جنگ اوکراین است و نه توافق با ایران. لیکن هر دو مورد با دستاورد بزرگ ترامپ ارتباط مستقیم پیدا می کنند.
دعوای ترامپ و ماسک نشان می دهد هیچ اولویتی برای دولت ترامپ بالاتر از کاهش قیمت نفت نیست. چون کاهش قیمت نفت موجب کاهش هزینه های تولید و کاهش فشار ناشی از جنگ تعرفه ای و لذا دستاوردهای ملموس اقتصادی در آمریکا می شود.
یعنی کاهش قیمت نفت هم اهداف میان مدت و هم اهداف بلند مدت آمریکا را محقق می نماید.
و اولین پیش شرط کاهش قیمت نفت، کاهش تنش و استقرار ثبات در منطقه خاورمیانه است. و شرط آن هم نهایی شدن توافق میان ایران و آمریکا است.
از سوی دیگر، رانت سهمگینی که به بخش صنایع نظامی و امنیتی تخصیص داده شده، در واقع یک باج سیاسی است برای جلب حمایت آن بخش از اقتصاد سیاسی آمریکا که از تنش دایمی در خاورمیانه و خصوصا نقش شرورانه رژیم صهیونیستی در خاورمیانه سود می برده اند.
یعنی از دید ما ایرانیان، بودجه ترامپ محقق کننده شرایطی است که از یک طرف زمینه افزایش سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز را فراهم می کند، و از طرف دیگر حامیان خارجی کاسبان تحریم در ایران را مهار می کند، تا نهایتا بتواند با لغو تحریم های ایران امکان افزایش تولید و عرضه نفت ایران در بازار جهانی را فراهم کرده و موجب افت قیمت جهانی نفت شود.
پایان جنگ اوکراین هم اثر مشابهی در خصوص ورود نفت روسیه به بازار جهانی خواهد داشت. به این ترتیب، امتیاز بزرگ صنایع چینی و هندی که نفت روسیه و ایران را با تخفیف می خرند و از این طریق هزینه تولید بسیار پایینتر از صنایع آمریکایی پیدا می کنند از بین خواهد رفت.
کار زمانی قشنگ تر می شود که پس از پایان جنگ اوکراین، اتحادیه اروپا کماکان به تحریم روسیه ادامه دهد و از این مزیت بزرگ خود را محروم نماید. در اینصورت صنایع اروپایی دلیلی مضاعف برای مهاجرت به آمریکا پیدا خواهند کرد.
ایلان ماسک تصور می کرد دولت ترامپ یک انقلاب تمام عیار را به پیش خواهد برد و جریان رانت ذینفعان قبلی به کلی قطع خواهد شد و صنایع نوآور مانند انرژی های تجدید پذیر و فناوری فضایی و غیره کاملا در اولویت قرار خواهند گرفت.
اما ترامپ رویکردی معتدل تر در پیش گرفته و برای رسیدن به اهداف بلند مدت آمریکا حاضر است همچنان با رانت های سنتی همکاری کند.
یعنی ایلان ماسک فعلا شرط بندی را باخته، و دعوای او با ترامپ هم از همین زاویه نگاه قابل فهم است.
از سوی دیگر، هسته سخت نظام جمهوری اسلامی این تحولات را به درستی مشاهده کرده و مواضع اخیر رهبر معظم انقلاب علیه آمریکا و اسرائیل نشان می دهد ایران به دنبال رسیدن به دستاوردهای حداکثری از توافق نهایی خود با آمریکا است.
یعنی اگر چه ایران هم برای پایان دادن به وضعیت اسفناک ناترازی ناشی از رانت پاشی داخلی مستاصلانه چشم به مذاکره با آمریکا دوخته؛ اما از محدودیت ها و نیازمندی طرف مقابل به حصول توافق هم آگاه است و تلاش می کند این توافق بیشتری آورده را در باز تعریف نقش ایران در منطقه و جهان داشته باشد.
و البته رانت های کاسب تحریم هم آخرین تقلاهای خود را برای تخریب مذاکرات به کار بسته اند. مواردی از قبیل توقیف پلتفرم نماوا و قتل مشکوک الهام حسین نژاد احتمالا در همین راستا تعریف شده.
کاسبان تحریم از تندروی و حرکت های هستریک از هر دو جهت سود می برند. چه از جهت ارزشی گری و چه از جهت «آزادی خواهی» گری.
به عنوان مثال، بسیاری از محصولات شبکه نمایش خانگی با سرمایه حاصل از رانت تولید می شود که در ظاهر «فریاد آزادی خواهی» در آنها پررنگ می شود، اما در واقع به دنبال عصبی کردن مخاطب و دوقطبی کردن جامعه اند.
و در نقطه مقابل، محصولات صدا و سیما ذیل مدیریت سوپرانقلابی های متصل به رانت ها، در ظاهر بر «آرمان ها و ارزشی های انقلاب اسلامی» تاکید دارد. اما در واقع این محصولات هم با هدف عصبی کردن مخاطب و ایجاد انزجار از نظام سیاسی طراحی و تولید و پخش می شوند.
نتیجه این رویه این خواهد بود که فی المثل انتقاد از محصولات نفرت انگیز صدا و سیما دقیقا کارکرد مورد نظر سازندگان این محصولات نفرت انگیز را تامین می کند.
یعنی وقتی از برنامه های ارزشی و «انقلابی» صدا و سیما انتقاد می کنیم، در واقع توضیح واضحات ما به ایجاد شکاف میان بخش غیر ارزشی جامعه و هسته سخت نظام جمهوری اسلامی کمک می کند. و نتیجتا هسته سخت نظام بدون حمایت بخش غیر ارزشی جامعه ناچار می شود خود را گروگان بخش ارزشی قرار دهد. و لذا از این طریق رفتار هسته سخت نظام با کنترل افکار بخش بسیار کوچکی از جامعه و بلندگوهای پر سر و صدای آن بخش کوچک قابل کنترل و مهار و برنامه ریزی خواهد شد.
یعنی انتقاد از برنامه های ارزشی صدا و سیما در واقع بزرگترین حمایت از بخش ارزشی و سوپر انقلابی و نفرت انگیز جامعه ایران است.
این یعنی نقض غرض. یعنی شلیک در پای خود. یعنی دهانی که بی جهت باز می شود و زبان سرخی که سر سبز می دهد بر باد.
ایران زیر یوغ رانت ها به وضع احتضار افتاده. اما اتفاقا راه حل این مشکل امروز دیگر در نقدهای آتشین و سوزان و کوبنده نیست.
در چند صباح باقی مانده تا توافق ایران و آمریکا، هر چه آرامش افکار عمومی بیشتر و تنش و رفتارهای هیجانی کمتر باشد، آینده بهتری برای ایران رقم زده خواهد شد.
اندکی صبر، توافق نزدیک است!