در مناظره آخر میان ترامپ و بایدن، طبق معمول بایدن مشغول رجز خانی بود که اگر من رئیس جمهور شوم چنین می کنم و چنان می کنم و فیل هوا می کنم و سیاه پوستان را خوشبخت می کنم و فقرا را پولدار می کنم و الخ.
ترامپ صبر کرد تا بایدن حرفهایش تمام شود، و هنگامی که نوبت پاسخ گفتن او رسید، به سادگی به بایدن و دیگران یادآوری کرد که این فرد (یعنی جو بایدن) قریب به چهل سال است که در انواع مقام های بلند پایه سیاسی مشغول به کار بوده، از سناتور تا معاون رئیس جمهور. و همچنین همین شعارها را در زمان دولت قبلی، یعنی هشت سال ریاست جمهوری اوباما هم داده بودند. اما هیچ کدام از آن وعده ها هرگز عملی نشد. بنابراین کدام آدم عاقلی می تواند مجددا به کسی که بجز حرف مفت زدن خاصیت دیگری ندارد رای بدهد؟ به قول ترامپ:
برای اینکه تو فقط حرف مفت می زنی و هیچ وقت عمل نمی کنی.
Because you're all talk and no action.
در لحظه ای که مجری مناظره داشت سوال بعدی را مطرح می کرد، ناگهان بایدن، با ژستی که گویا فکر بکری به ذهنش رسیده، جمله کوتاهی را به زبان آورد:
کنگره دست جمهوری خواهان بود!
و حقیقتا چه پاسخ حکیمانه ای!
دموکراسی یعنی همین. یک عده دلقک و مفت خور با هوچیگری و شعارهای گنده تر از دهانشان رای دهندگان را به وجد می آورند و به سلامتی انتخاب می شوند. اما وقتی موقع عمل به وعده ها و وعیدها می رسد مشخص می شود که این شاه داماد هم اخته است! بعد وقتی زمان بازخواست و حساب پس کشیدن می رسد، خیلی راحت و شیک و بی دغدغه، تمام بی عرضگی ها و بی لیاقتی های خود را به حضور رقبا در عرصه سیاسی حواله می دهند. و اساسا این تکثر و تحزبی که طرفداران دموکراسی از آن می گویند کارویژه ای جز این ندارد که همه بتواند شانه از زیر بار مسئولیت خالی کنند. همیشه باید کسی باشد که بتوانند انگشت اتهام را به سمت او دراز کنند. این "توهم دشمن" و "نیاز به داشتن دشمن" که امثال صادق زیباکلام از آن صحبت می کنند اتفاقا جزء لاینفک نظام دموکراسی است.
دولت فعلی خود ما هم با شعار تعامل با غرب و مذاکره با کدخدا و رفع تحریمها و شکوفایی اقتصادی و گشتن چرخ اقتصاد همراه با سانتیفوژها و صنعت هسته ای، روی کار آمد. اما نتیجه عملکردش این شد که صنعت هسته ای را گِل گرفتیم و داخل تاسیساتش بتن ریختیم، بعد جزئیات تمام مجراها و شیوه هایی که از طریق آن تحریمهای کدخدا را دور میزدیم دو دستی مستند شده تقدیم نمایندگان کدخدا کردیم. و بعد کدخدا تصمیم گرفت قرارداد توافقنامه را پاره کند و توی صورتمان پرت کند. و بعد تحریمهای هوشمند را به تحریمهای حداکثری تبدیل کند. و بعد دلاری که از هزار تومان به سه هزار تومان رسیده بود و همین رئیس جمهور فعلی ما ادعا می کرد اگر انتخاب نشود به پنج هزار تومان خواهد رسید، حالا رکورد سی هزار تومان را زده و هنوز به ثبات نرسیده.
در چنین شرایطی به نظر شما بزرگترین آرزوی آقای رئیس جمهوری اسلامی ایران چیست؟ چه چیزی می تواند بیش از هر چیز دیگری او را خوشحال و دماغش را چاق کند؟
عده ای سوال می کنند چرا رهبری اجازه نمی دهد روند استیضاح رئیس جمهور پیش برود؟
از حالا می شود تصور کرد چهره حجت الاسلام دکتر روحانی را که در یک برنامه مستند (احتمالا تهیه شده توسط BBC) مقابل دوربین نشسته و ادعا می کند: ما داشتیم به جاهای خوبی می رسیدیم، اما متاسفانه مخالفان اجازه ندادند کار را به نتیجه برسانیم!