تردیدی نیست که راهبرد نگاه به غرب شکست خورده و پر واضح است که توسعه ایران از طریق ادغام در اقتصاد جهانی با محوریت غرب ممکن نیست. اگر چه همچنان بخش قابل توجهی از بدنه اجتماعی کشور و سطوح میانی نظام جمهوری اسلامی دل در گرو غرب داشته و قادر به تصور کردن هیچ بدیلی غیر از تعامل با غرب نیستند، لیکن به تعبیر رهبری مهمترین عبرت و دستاورد دو دولت گذشته همین واقعیت بود که سیاست نگاه به غرب جز ویرانی و معطلی هیچ حاصل دیگری برای کشور ندارد.
سوالی که بلافاصله مطرح می شود این است که جایگزین این راهبرد شکست خورده (نگاه به غرب) چه راهبردی می تواند باشد؟
دو حالت قابل تصور است: یکی توسعه مستقل ملی، و دیگری توسعه از طریق ادغام در نظام اقتصادی جهانی جدیدی که در رقابت با اقتصاد نولیبرالی آمریکایی، در حال ظهور است. مرکزیت اقتصادی در این حالت دوم عمدتا در کشور چین واقع شده است. علت این مطلب را در ادامه توضیح خواهیم داد.
ابتدا نگاهی به حالت اول بیاندازیم: توسعه مستقل ملی.
مهمترین عامل و پیشنیاز توسعه، برخورداری از زیرساخت هایی است که فعالیت های اقتصادی و فضای کسب و کار را امکانپذیر می کنند. موارد شناخته شده از این زیرساخت ها شامل جاده ها، راه آهن، بنادر، شبکه برق، خطوط آب، گاز، و از این قبیل است.
برنامه هایی برای گسترش این زیرساخت ها از مدتها پیش وجود داشته و کارهای بسیاری انجام شده، لیکن همچنان کارهای بسیار زیادی باقی مانده که باید با سرمایه گذاری های کلان و در سطح ملی اجرا شود.
اما دنیای آینده نیازمند زیرساخت های دیگری هم هست که جای خالی آن در کشور ما به شدت نگران کننده است. رقابت های جهانی حتی همین امروز به میزان زیادی به سمت میزان برخورداری و بهره برداری از زیرساخت های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات حرکت کرده. داده های بزرگ (Big Data) و هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) و یادگیری ماشینی (Machine Learning) و یادگیری عمیق (Deep Learning) حوزه هایی هستند که امکان دستیابی به قابلیت های مورد نیاز جهت کسب و کارها و صنایع مدرن آینده را فراهم می نمایند.
اگرچه قابلیت های علمی و فنی مورد نیاز جهت دستیابی به این فناوری ها در ایران کاملا موجود است، لیکن زیرساخت های مورد نیاز جهت عملیاتی کردن آنها موجود نیست.
زیرساخت اصلی در این حوزه، خدمات پردازش ابری (Cloud Computing) است. این حوزه ای از فناوری است که در دنیای امروز در انحصار تنها دو کشور است: یکی آمریکا و دیگری چین. سایر کشورهای جهان از زیرساخت ها و خدماتی که این دو کشور ارائه می کنند استفاده می نمایند.
دستیابی به چنین زیرساختی پیش از هر چیز نیازمند راه اندازی شبکه پرسرعت اینترنت ملی و امکان اتصال دیجیتالی میان تمامی نقاط کشور است. مرحله بعدی ساخت دیتاسنتر های متمرکز و ارائه خدمات زیرساخت های سخت افزاری به صورت نرم افزاری (Infrastructure as Code) و نهایتا ارائه خدمات هوش مصنوعی و آنالیز داده ها (Data Analytics) روی چنین زیرساختی است که این فناوری های نوین و قدرتمند را در اختیار تمامی کسب و کارهای خرد یا بزرگ کشور قرار داده و صد البته کاربردهای کلیدی در حوزه های امنیتی و اطلاعاتی هم دارد.
توسعه مستقل ملی نیازمند برنامه ریزی حساب شده و سرمایه گذاری هوشمندانه جهت گسترش این زیرساخت ها در داخل کشور است. بعلاوه، باید از ابتدا در نظر داشت نیروی متخصصی که جهت توسعه و حفظ و نگهداری این زیرساخت ها استفاده می شود نه تنها نیروی بومی باشد، بلکه نیروی بومی باقی بماند. نظام حقوق و دستمزد، مزایا و پاداش ها باید به گونه ای اصلاح شود که سرمایه های انباشته شده امکان انتقال به خارج از کشور را نداشته باشند. بعنوان مثال، یک مهندس متخصص که ماهانه صدها میلیون تومان دستمزد نقدی دریافت می کند و پس از مدتی تصمیم می گیرد تمام دارایی خود را به خارج از کشور منتقل نماید، یا همان مهندس متخصص که ماهانه ده تا بیست میلیون تومان دستمزد نقدی دریافت می کند اما از مزایای دیگری مانند حق استفاده رایگان از خطوط هوایی و ریلی داخلی، استفاده رایگان از هتل های لوکس داخلی به مدت چند روز در ماه، استفاده رایگان از رستوران های لوکس، استفاده رایگان از باشگاه های ورزشی مختلف، آموزش و پرورش رایگان برای فرزندان، اقامت رایگان در واحدهای مسکونی لوکس و تملک این واحدها در طولانی مدت، و از این قبیل موارد بهره مند است.
مدل توسعه نولیبرالی با تعصبی ایدئولوژیک و خشک مذهبانه کلیه این سیاستها را رد می کند. چون در واقع مدل نولیبرالی برای جلوگیری از توسعه ملی و تسهیل فرار سرمایه به سمت جوامع غربی طراحی شده. لذا با «سوسیالیستی» خواندن این قبیل سیاستها، از سرمایه گذاری دولتی در توسعه زیرساخت ها گرفته تا هرگونه کمرنگ شدن بازار آزاد در هر زمینه ای، تلاش می کند امکان گریز از مدار توسعه نامتقارن با محوریت غرب را غیرممکن سازد.
بنابراین توسعه مستقل ملی نیازمند سیاست هایی است که زنجیره های اتصال وابسته کننده به خارج از کشور را قطع کند.
اما کافیست نگاهی گذرا به سیاست های اقتصادی کشورمان بیاندازیم تا متوجه شویم چنین توسعه مستقل ملی به هیچ عنوان در دستور کار نیست.
مساله ایجاد ظرفیت ها و زیرساخت ها جهت بهره برداری از فناوری های نو مانند هوش مصنوعی و غیره، جزو مسائلی است که ما فکر کردن به آن را به دیگران واگذار کرده ایم!
البته همانطور که در بالا اشاره شد، این فناوری ها در انحصار تنها دو کشور از جهان قرار دارد. بنابراین اینکه ما به این مسائل فکر نمی کنیم چندان عجیب هم نیست. لذا، با توجه به اینکه راهبرد نگاه به غرب شکست خورده، تنها گزینه باقی مانده نگاه به شرق است. بنابراین، تنها راهکار عملی جهت بهره مند کردن کشور از این زیرساخت ها عبارت است از تسهیل ورود غول های فناوری چینی، از قبیل علی بابا، هواوی، و دیگران به فضای کسب و کار ایران.
البته تا این لحظه حتی حرکتی در این زمینه هم صورت نگرفته. شاید بخشی از توافق 25 ساله ایران و چین شامل این مطلب هم بشود. این چیزی است که باید صبر کنیم تا ببینیم آیا اتفاق خواهد افتاد یا خیر.
بدون زیرساخت های فوق الذکر امکان توسعه اقتصادی و تحول بنیادین در تراز جهانی امکانپذیر نخواهد بود. اهمیت این زیرساخت ها به مراتب بیشتر از دسترسی به شبکه بانکی سوئیفت یا حتی چرخه دلار است. بسیاری از چیزهایی که امروز برای بسیاری ایرانیان مانند رویاهای دست نایافتنی به نظر می رسد که تنها در «خارج» قابل دسترسی است، با فراهم شدن این زیرساخت ها با کیفیتی به مراتب بالاتر از آنچه در «خارج» وجود دارد فراهم خواهد شد.