ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۷ دقیقه·۴ ماه پیش

شباهت سیاست و شعبده بازی - سیاستمداران منتالیست!

در هر موضوعی بی نهایت پیچیدگی وجود دارد. از آنجا که هیچ انسانی قادر به درک و فهم بی نهایت پیچیدگی نیست، طبیعتا هر انسانی از زاویه نگاه خود به موضوعات مختلف نگریسته و فهمی که از واقعیت پیدا می کند وابسته به همان زاویه ای است که مطلب مورد نظر را می بیند.

گاهی اوقات تضاد منافع و مطلوبات دو نفر به قدری واضح و مشخص است که جای هیچ تردیدی باقی نمی ماند. اما سیاست آنجایی معنا پیدا می کند که یک نفر بتواند با تغییر زاویه نگاه مخاطب خود، او را وادار کند چیزی را بپذیرد که مورد نظر سیاستمدار است.

شباهت سیاستمداران با شعبده بازان دقیقا همین است که هر دو توجه مخاطب خود را به چیزی جلب می کنند، و موجب بی توجهی مخاطب نسبت به چیز دیگری می شوند که مقابل چشمشان قرار دارد. نتیجتا در پایان مخاطب با صحنه ای مواجه می شود که او را شگفت زده می کند!

کلمه «مردم» شاید متواتر ترین و پر استفاده ترین کلمه در صحبت های سیاستمداران جهان باشد. تردستی با کلمه «مردم» به قدری تکراری و نخ نما شده که بیشتر به تردستی های پیش پا افتاده در عروسی های سی سال پیش شباهت دارد. هر سیاستی با هر کیفیتی و در هر سطحی را می شود با جمله «این حق مردم است» یا «این خواست مردم است» توجیه کرد. نکته شعبده بازی اینجاست که به هر حال هر کسی از یک سیاست نفعی ببرد او هم بخشی از مردم محسوب می شود و گزاره «این حق مردم است» و «این خواست مردم است» توجیه خواهد شد!

مثلا اگر بانک مرکزی در شرایط تحریم و تنگنای ارزی، منابع ارزی کشور را به صورت سوبسید و یارانه تشویق سفر توریستی به ترکیه هدر بدهد، خیلی ساده می شود ادعا کرد «این حق مردم است» و «این خواست مردم است». چون به هر حال بخشی از مردم متقاضی سفر به ترکیه هستند، و بخش دیگری هم از طریق این سوبسید و تفاوت قیمت ارز مسافرتی و بازار آزاد مبلغی بیش از درآمد یک ماه خود به جیب می زنند. پس دو گزاره مورد نظر کاملا موجه است. مخاطب این شعبده بازی به هدر رفتن منابع ارزی برای مصرفی کاملا غیر ضروری، و نتیجتا در دسترس نبودن ارز برای مصارف کاملا ضروری مانند توسعه زیرساخت های کشور را نمی بیند، چون سیاستمدار شعبده باز طوری صحنه را چیده که این قسمت مورد توجه مخاطب قرار نگیرد.



نمونه دیگر بحث شیرین قیمت گذاری دستوری است.

مخاطب عام خود را در جایگاه مصرف کننده دیده و به دنبال کاهش قیمت ها و «ارزان سازی» است!

سیاستمدار و سیاستگذار، با تمسک به طریقت شعوذه، کاری می کند که مخاطب ساده لوح فراموش کند آنطرف هر مصرفی یک تولیدی هم هست، و هر مصرف کننده ای خود باید تولید کننده هم باشد. بنابراین با استفاده از قیمت گذاری دستوری، تظاهر به حمایت از «معیشت مردم» می نماید، هر چند در عمل با منهدم کردن درآمد تولید کننده بزرگترین ضربه را به همان «معیشت» مردم می زند. چون از طرفی تولید کننده را از درآمد حلال محروم کرده، و از طرف دیگر تولید را تنبیه و مصرف را تشویق می کند. لذا کفه تقاضا بیش از پیش نسبت به کفه عرضه فزونه گرفته و قحطی و جیره بندی و بازار سیاه و سایر مصائب را برای مصرف کننده ساده لوح به ارمغان خواهد آورد.

نمونه پیش پا افتاده دیگر از این تردستی های جلف و تکراری، شعار حمایت از تولید و دلارزادیی و حاکمیت ریال است.

سیاستمدار با شعبده و حقه های تردستی کاری می کند که مخاطب توجهش به نقش قیمت دلار در قیمت تمام شده کالاهای مصرفی جلب شود. خصوصا بر زنجیره های تولید و اینکه مواد اولیه مورد نیاز برای تولید از خارج از کشور وارد می شود تاکید کرده و مخاطب را قانع می کند که تنها راه حمایت از تولید داخل، کاهش نرخ ارز و پایین آوردن هزینه های تولید داخلی است.

مخاطب خام و ساده اندیش با این ترفند فراموش می کند این سیاست «دلار زدایی» و «حاکمیت ریال» در واقع همان ارز پاشی و یارانه به واردات کالاهای خارجی است که از یک سو موجب نابودی تولیدات داخلی شده، و از سوی دیگر موجب تحریک تقاضای ارز ارزان و رانتی موجود در واردات شده و خود مهمترین عامل جهش و افزایش نرخ ارز خواهد شد.

و نقطه اوج این تردستی سیاسی آنجایی است که به واسطه افزایش تقاضا برای ارز رانتی و ناتوانی بانک مرکزی و دولت محترم در تخصیص منابع محدود ارزی به تقاضای نامحدود برای ارز رانتی، در نقطه ای لاجرم منابع ارزی ته کشیده و دولت و بانک مرکزی ناچار خواهند شد تخصیص ارز ارزان رانتی را متوقف کرده یا کاهش دهند. و دقیقا در همان نقطه سیاستمدار شعبده باز با هیجان و وجد و سرور رو به مخاطبان کرده و می گوید: «دیدید گفتم اگر ارز ارزان به واردات ندهیم قیمت دلار جهش خواهد کرد»!!

مخاطب بیچاره هم از طرفی کاهش یا قطع تخصیص ارز ارزان را دیده و از طرف دیگر جهش قیمت ارز را می بیند. و لذا از حرف شعبده باز سیاسی به وجد می آید و دست و جیغ و هورا!!!...

اما این را نمی بیند که منشاء اصلی این جهش ارزی از یک طرف تقاضای نامحدود برای منابع رانتی محدود بوده و از طرف دیگر نابودی تولید داخل بر اثر ناتوانی از رقابت با یارانه و سوبسیدی که به واردات کالاهای خارجی داده شده است.



همه موارد فوق از جمله شعبده بازی های بسیار پیش پا افتاده و دم دستی هستند که کافی است مخاطبی اندکی با حقه های تردستی آشنا باشد تا دست شعبده باز برایش رو شود.

لیکن مواردی از تردستی سیاسی هم هست که تشخیص آن کار هر کسی نیست!

یکی از این موارد پیچیده مساله «حقوق زنان» و بحران کاهش جمعیت است که در تمام جهان و حتی توسعه یافته ترین کشورهای جهان هم مشاهده می شود.

به عنوان مثال، شعبده باز سیاسی ادعا می کند مدافع حقوق زنان است و به دنبال رفع تبعیض اجتماعی از زنان مظلوم. با این شعار ترتیبی می دهد که زنان نقش اجتماعی طبیعی خود به عنوان مادر را رها کرده و به طبقه کارگر بپیوندند.

به این ترتیب زنی که تا دیروز شریک زندگی شوهر خود بود و با تکیه بر درآمد شوهر در کنار فرزندانش از زندگی لذت می برد، حالا به رقیب مرد در بازار کار تبدیل می شود.

طبیعتا چون این زن همچنان ناچار است از فرزندان خود نگهداری کند، و برای تولد هر فرزند نه ماه بارداری را سپری کند، و پس از زایمان چندین ماه شیردهی به نوزاد خود را ادامه دهد، در محیط کار بیرون از منزل در یک رقابت نابرابر با مرد قرار می گیرد!

اینجاست که سیاستمدار شعبده باز برای رفع مشکل تبعیض علیه زنان، سیاست ارائه یارانه نقدی به مادران شاغل را در پیش میگیرد.

مخاطب ساده لوح تصور می کند این یارانه نقدی برای تشویق زنان شاغل به بچه دار شدن است. ولی این را نمی بیند که کارکرد اصلی این یارانه تشویق زنان به انتخاب سبک زندگی کارگری به جای تمرکز بر مادری است.

زنی که تا دیروز درون ساختار خانواده زندگی آرامی داشت، حالا به رقیب مرد تبدیل شده و احساس نا امنی می کند. سیاستمدار تردست برای جبران این نا امنی، سیاست های خانوادگی جدیدی را پیشنهاد می کند که در صورت طلاق و جدایی اموال شوهر را به طرق مختلف به زن منتقل میکند.

مخاطب عام تصور می کند این سیاست برای ایجاد امنیت در زندگی زنان است. ولی این را نمی بیند که نتیجه این سیاست تشویق طلاق و جدایی و فروپاشی خانواده ها، و بازدارندگی در برابر ازدواج و منع تشکیل خانواده است. نتیجتا چتر امنیتی خانواده از سر زنان کنار رفته و زن به فردی تنها و بی کس تبدیل می شود.

این زن تنها و بی کس متوجه می شود به سختی توان رقابت در بازار کار را داشته و خرج خودش را هم به سختی می تواند بدهد، چه رسد به خرج فرزندان را!

اینجاست که سیاستمدار هوشیار، با تسلط بر فنون شعوذه و تردستی، پیشنهاد ارائه تسهیلات دولتی برای سقط جنین، پیشگیری از بارداری، و عمل های توبکتومی و وازکتومی و عقیم سازی زنان و مردان را می دهد.

مخاطب ساده لوح خیال می کند این یارانه های دولتی برای کاهش هزینه های زندگی اوست. در صورتی که کل داستان از ابتدا تا انتها در راستای کاهش باروری و سرکوب رشد جمعیت بوده.

و در این نقطه حتی اگر مخاطب از خواب بیدار شود و متوجه حقه های شعبده باز هم بشود، کاری از دستش بر نخواهد آمد. چون واقعیت اجتماعی جدیدی حاکم شده و راه برگشتی هم وجود ندارد.

به شعبده بازی پست مدرن خوش آمدید!

این نسل سیاستمداران دیگر شعبده باز نیستند. اینها «منتالیست» هستند.

بانک مرکزیبازار کارحقوق زنانقیمت ارززن زندگی آزادی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید