اخیراً نسخه های جدیدی از دیوان حافظ یافت شده که موجب منسوخ شدن همه نسخه های پیشین گردیده. منشاء این نسخه های جدید دقیقا مشخص نیست، لیکن برخی شایعات و قراینی در مورد آن وجود دارد که بر اساس همین ها، عناوینی مانند «دیوان حافظ نسخه میرسلیم» یا «حافظ به روایت ظریف الدوله» و از این قبیل مطرح شده است.
در ادامه به بررسی برخی ابیات کلیدی و مهم استخراج شده از دیوان حافظ نسخه ظریف الدوله می پردازیم.
غزل شماره 3 در نسخه ظریف الدوله، می فرماید:
اگر آن یانکی دیلاق به دست آرد دل ما را
به امضای خوشگلش بخشم نطنز و شهر صنعا را
در این بیت از صفت «دیلاق» به معنی قد بلند و نامطبوع و زشت استفاده شده که با صفت «خوشگل» در مصراع دوم تضاد ایجاد کرده و یک صنعت ادبی رایج در غزلیات حافظ است.
همچنین در مصراع دوم صنعت ایهام را هم مشاهده می کنیم. وقتی از «امضای خوشگلش» صحبت می کند، منظور شاعر می تواند خود امضاء آن یانکی دیلاق باشد که امضای خوشگل و قشنگی داشته و در مقابل این امضای خوشگل و قشنگ است که نطنز و شهر صنعا بخشیده شده اند. یا در حقیقت همان «امضای کری تضمین است». لیکن تعبیر دوم این است که آن یانکی دیلاق یک همسر یا معشوقه یا دختر خوشگلی دارد که شاعر عاشق آن همسر یا معشوقه یا دختر یانکی دیلاق شده و می خواهد نطنز و شهر صنعا را به امضای آن همسر یا دختر و غیره او ببخشد.
در صورتی که تعبیر دوم را بپذیریم، صنعت اغراق را هم مشاهده خواهیم کرد که یعنی شاعر می گوید اگر آن یانکی دیلاق دلش را به دست بیاورد، حتی امضای آن فرد دیگری که منصوب به اوست هم تضمین خواهد بود و می توان در مقابلش نطنز و شهر صنعا را بخشید.
همچنین اینجا صنعت تلمیح را هم مشاهده می کنیم. وقتی شاعر به نطنز و شهر صنعا اشاره می کند، گوشه چشمی به حکایت برچیده شدن صنعت هسته ای ایران داشته و منظور از شهر صنعا هم همان پایتخت کشور یمن است که در ابتدای جنگ عربستان سعودی و انصارالله یمن، به درخواست دکتر محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت، کمک های نظامی ایران برای هم پیمانان یمنی از نیمه راه باز گشتند.
بیت دوم از همین غزل، می فرماید:
بده ساقی مِیِ باقی که در احمد نخواهی یافت
بیانیه سعد آباد و خوش رقصی با ترویکا را
البته عده ای باور دارند «احمد» در مصراع اول همان «جنّت» است که در نسخ قبلی هم وجود داشته. لیکن احمد درست تر به نظر می رسد، که در اینصورت اشاره به دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد است.
مصراع دوم هم گوشه چشمی به حکایت امضای بیانیه ایران و سه کشور اروپایی در سال 1382 دارد که بر اساس آن دولت ایران به صورت داوطلبانه برنامه هسته ای خود را متوقف کرده و در مقابل، اروپایی ها هم لبخند زدند و گفتند «گود بوی».
در مصراع سوم همین غزل می فرماید:
فغان کاین غربیانِ شوخِ شیرینکارِ شهرآشوب
چنان کردند در پاچه، که جِر دادند ثریا را
در مصراع اول صنعت واژه آرایی را مشاهده می کنیم که شاعر با استفاده از صوت «ش» موسیقی گرم و حاکی از احساس لذت درونی را در کلام ایجاد کرده. در ابتدای مصراع از لفظ «فغان» استفاده کرده که به معنی داد و فریاد و شکوه و شکایت است، لیکن این شکایت از آن شکایت هایی است که جنبه طنازی و بذله گویی با معشوق را داشته و در واقع ته دلش از آزاری که به او وارد می شود لذت می برد.
مصراع دوم همچنین گوشه چشمی به حکایت عهد شکنی غربیان و پاره کردن برجام داشته و شاعر تاکید می کند این بلایی که غربیان بر سرش آورده اند بسیار سهمگین بوده.
در معنای «ثریا» هم باز ایهام زیبای دیگری وجود دارد که شگرد همیشگی حافظ رند است. این ایهام معنوی با نکته دیگری تکمیل می شود که حافظ استاد آن است. مشاهده می کنید که کلمات اصلی و کلیدی این مصراع سه کلمه «چنان»، «پاچه» و «ثریا» هستند و هر سه کلمه هم با حروف سه نقطه دار ساخته شده اند. علی الخصوص پاچه که دو حرفه سه نقطه ای دارد میان دو کلمه دیگر آمده تقارن زیبایی به آن بخشیده.
برخی معتقدند به جای «جِر دادند» باید «ژِر دادند» نوشته شود که در اینصورت تمامی حروف سه نقطه دار الفبای فارسی در این مصراع استفاده شده.
اینجا در نسخه ظریف یک بیت دیگر هم اضافه شده که در نسخه های قبلی به کلی موجود نبوده:
چپاندند آنچنان در پاچه که بیرون زد دیده از کاسه
و لیکن باز باقی ماند لب خندان ظریفان را
جلوتر، در بیتی دیگر از همین غزل مجدداً به همین نکته باز گشته و تاکید می کند:
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم
جوابِ تلخ میزیبد، لبِ لعلِ شکرخا را
یعنی مشابه همان تعبیری که برادران انقلابی در برابر دانشجویان فحاش و هتاک استفاده کرده و می گفتند «هر چقدر هم فحش بدی، بازم واست جون میدم». شاعر از عهد شکنی و تحریم و توهین و تحقیر غربیان نه تنها ناراحت نیست بلکه دعاگو هم هست و از آن لذت می برد.
غزل شماره 374 در نسخه میرسلیم، می فرماید:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
پژو را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
در مصراع اول شاعر دعوت به شادی و خوشی تام و تمام نموده که بطور ضمنی به معنی فایق آمدن بر مشکلات و دشواری های زندگی هم هست.
و در مصراع دوم راه حل فایق آمدن بر مشکلات و رسیدن به آن شادی مطلق را هم بیان کرده. اشاره شاعر به «پژو» هم در اصل صورت مختصر خودرو پژو 207 دو رنگ یا به اصطلاح 207MC است که پسوند آن مخفف کلمه Multi-Color را بیان میکند و این خودرو در دورنگ سفید-قرمز و سیاه-قرمز عرضه شده است. البته این خودرو به جز بخش ظاهر در بخش فنی نیز دچار تغییراتی شده که نکته مثبتی به حساب میآید و شرکت ایران خودرو فقط به تغییرات ظاهری بسنده نکرده است، البته همراه با افزایش قیمتی که تولیدکننده برای این تغییرات در نظر گرفته است و تلاش موفق ایران خودرو برای بهینهسازی 207 را زیر سوال میبرد. واکنشها به این خودرو دو رنگ متفاوت بوده است و بعضیها از این خودرو و تغییرات رنگی آن استقبال نموده و بعضی نیز با اسامی مانند کلاه قرمزی (برای مدل سفید-قرمز) و یا گوجه کبابی (برای مدل مشکی-قرمز) ظاهر دو رنگ خودرو را به تمسخر گرفتهاند.
جالب است بدانیم محصول هاچبک پژو 207 که یکی از محبوبترین مدلهای این برند در ایران محسوب میشود در حقیقت پژو 207 نیست و فقط نامی از این خودرو فرانسوی را یدک میکشد. این محصول که در دیگر بازارها با نام 206 پلاس شناخته میشود که چراغهای جلو و کاپوت را از پژو 207 قرض گرفته و چراغهای عقب نیز دچار تغییر شدهاند و در ایران به اسم مدل جدید به فروش میرسد. در بخش فنی نیز این دو خودرو کاملا متفاوت هستند و از نظر ایمنی در دو سطح متفاوت قرار دارند. محصول اصلی در بخش ایمنی توانسته است 5 ستاره ایمنی از موسسه Euro-NCAP را دریافت کند و 206 پلاس با یک ستاره کمتر 4 ستاره است. البته 207i ایرانی با تمام تغییرات و افت کیفیتی که در سالیان اخیر دچار آن شده است، مشخص نیست که چه ستارهای را کسب میکند.
بیت دوم در همین غزل و در همان نسخه میرسلیم می فرماید:
اگر غرب لشکر انگیزد که خون ایرانیان ریزد
من و سایپا به هم سازیم و بنیادش براندازیم
اینجا شاعر یک لحظه خودش را با ایرانخودرو یکی دانسته و می گوید «من و سایپا به هم سازیم»، یعنی ایرانخودرو و سایپا با هم سازش و زد و بندی کرده و مافیای خودرو را تشکیل می دهند.
اینجا شاعر از صنعت کنایه هم استفاده کرده و گوشه چشمی به سوار شدن مافیای خودرو روی جو تحریم های غرب دارد که با لابی گری و اعمال نفوذ در سیاست های کلان، بازار خودرو را انحصاری کرده و رانت پر سودی را برای خود تضمین نموده اند.
پژوی ارغوانی را به باک اندر سوپر ریزیم
نسیم خلق گردان را به روغن سوزی اندازیم
در مصراع اول به انواع خودروی پژو که محصول ایرانخودرو است اشاره کرده و در مصراع دوم به خودرو نسیم که محصولی از شرکت سایپا است اشاره دارد.
اینکه در مصراع اول فرموده در پژو بنزین سوپر می ریزیم، اشاره ای است بر این حدیث که پژو 206 با لندکروز هیچ فرقی ندارد. اینجا هم شاعر می گوید اگر چه ما پژو 206 داریم، اما خیال می کنیم انگار که لندکروز داریم و با همین خیال در باک پژو 206 هم بنزین سوپر می ریزیم که حال کنیم.
در مصراع دوم هم تاکید می کند آنقدر از نسیم که نام دیگر همان پراید است استفاده می کنیم و با آن مسافرکشی می کنیم تا به روغن سوزی بیافتد. لیکن این روغن سوزی مانع شادی و خوشی ما نخواهد شد.
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
که پیکان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
اینجا هم «صبا» به معنای همان خودروی پراید صبا است و شاعر با احساس نوستالژی نسبت به دوران گذشته خطاب به خودروی صبایی که امروز زیر پایش است می گوید که پیکان چیز دیگری بود و پیکان را با تعبیر «شاه خوبان» یاد می کند. در واقع شاعر غیر مستقیم می گوید همه این خودروهای جدید و امروزی، از لندکروز گرفته تا تیگو 8 پرومکس، هیچ کدام مفت نمی ارزد و هرگز اینها جای پیکان را نخواهند گرفت. پس بیایید مجدداً خط تولید پیکان را راه اندازی کنیم و به دوران خاطره انگیز گذشته باز گردیم.
البته این ایده و پیشنهاد شاعر در کشورهای پیشرفته قبلا استفاده شده. به عنوان مثال، کمپانی فولکس واگن در سال 2019 مجدداً فولکس غورباقه ای را روانه بازار کرد.
در مصراع آخر همین غزل می فرماید:
سخندانیّ و خوشخوانی نمیورزند در ایران
بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
اینجا شاعر به زبان حال می گوید در این مملکت قدر ما را نمی دانند، پس بیا تا به کشور دیگری مهاجرت کنیم تا قدر استعداد ما را بدانند!
البته برخی در مصراع دوم، «مُلک» را «مِلک» می خوانند که نتیجتا معنای دیگری از مصراع استفاده می گردد. یعنی بیا تا خانه جدیدی بخریم چون قیمت مِلک بالا خواهد رفت و سرمایه ما رشد خواهد کرد. اگر معنای دوم را بپذیریم نتیجه میگیرم که حافظ از وضعیت دستمزدها و عدم همخوانی افزایش حقوق شاعری با نرخ تورم ناراضی بوده و سرمایه گذاری در بازار ملک را بسیار بهتر از شاعری دانسته است.