پس از عملیات وعده صادق 2 اسرائیلی ها ابتدا ادعا کردند قصد دارند به زیرساخت های صنعت نفت و تاسیسات هسته ای و مراکز جمعیتی در ایران حمله کنند. ایران تهدید کرد در صورت حمله هر گونه اهداف غیر نظامی، اهداف حیاتی و غیر نظامی رژیم صهیونیستی را در هم خواهد کوبید. و در صورت حمله به تاسیسات هسته ای، علاوه بر حمله متقابل به تاسیسات هسته ای اسرائیل، همچنین دکترین هسته ای خود را تغییر خواهد داد (اشاره به خروج از پیمان منع اشاعه تسلیحات هسته ای و ساخت بمب اتم).
در نتیجه رژیم صهیونیستی با هماهنگی آمریکا پاسخ خود به وعده صادق 2 را به اهداف نظامی داخل خاک ایران مهدود کرد.
در واکنش به این عقب نشینی اسرائیل (و آمریکا)، ایران در ظاهر صحبت از قریب الوقوع بودن عملیات وعده صادق 3 و ضربه کاری به زیرساخت های حیاتی اسرائیل نمود. لیکن در عمل هم ایران و هم متحدین ایران موسوم به «محور مقاومت» دست به عقب نشینی گسترده ای زدند که شامل آتش بس در لبنان، آتش بس در غزه، توقف حملات موشکی یمن به اسرائیل، عقب و نشینی ایران از سوریه می شد.
سیگنال ایران کاملا واضح بود. ایران قصد تصاعد تنش نداشته و پاسخ کنترل شده اسرائیل به وعده صادق 2 را به فال نیک گرفته و خود را آماده مذاکره و توافق نشان داد.
از سوی دیگر، نتانیاهو و تندروهای صهیونیست در عرصه تبلیغاتی این روایت را برجسته کردند که اسرائیل در جنگ پیروز شده و دست های ایران در منطقه را قطع کرده و نقشه خاورمیانه را تغییر داده است. و البته سوپر انقلابی های ایرانی هم در تبلیغ این روایت با صهیونیست ها همصدا شدند.
بالاخره ترامپ آمد. ترامپ با صراحت اعلام کرد که خواهان مذاکره و توافق با ایران است. لیکن برای تقویت موضع خود ژست حمایت همه جانبه از اسرائیل را گرفت. اسرائیل هم برای تقویت موضع خود علاوه بر گسترش تحرکات در خاک سوریه، همچنان به نقض توافقات آتش بس در غزه و لبنان ادامه داد. به نظر می رسد هدف از این موضع آمریکا و اسرائیل دو چیز بوده است:
1- در صورت امکان بررسی عملی کردن قصه ای که در عرصه تبلیغاتی تعریف کرده بودند. یعنی نابودی حزب الله و حماس و وادار کردن ایران به تسلیم.
2- در صورت مقاومت طرف مقابل، حرکت به سمت توافق اما از موضعی مقتدرتر که امکان اخذ امتیاز بیشتر به نفع اسرائیل و آمریکا را میسر نماید.
نتیجتا ایران هم در مقابل این رویکرد کاسبکارانه و فرصت طلبانه باید واکنش نشان می داد.
اینجا بود که مقام معظم رهبری در سخنرانی خود صراحتا اعلام کردند با آمریکا مذاکره نمی کنیم.
و بلافاصله پس از آن، حماس اعلام کرد مبادله باقی مانده اسرا تا اطلاع ثانوی به تاخیر می افتد.
همچنین نشانه ها حاکی از حرکت حزب الله به سمت از سر گیری درگیری با اسرائیل به دلیل خودداری صهیونیست ها از عقب نشینی از جنوب لبنان است.
ارتش رژیم صهیونیستی تمام مرخصی ها را لغو کرده و خود را برای از سر گیری یک تهاجم گسترده به غزه آماده می کند.
می شود انتظار داشت بلافاصله پس از حمله اسرائیل و آغاز دور دوم مقاومت چریکی حماس، حملات انصارالله یمن به اسرائیل و ناوهای آمریکایی هم از سر گرفته شود.
پس از آن احتمالا حزب الله وارد میدان خواهد شد.
و اوج درگیری با عملیات وعده صادق 3 از سر گرفته خواهد شد.
و آنجا مشخص خواهد شد تمام تبلیغاتی که در خصوص قطع دست های ایران در منطقه و تغییر نقشه خاورمیانه توسط اسرائیل در رسانه ها منتشر می شد چیزی جز باد هوا و یاوه نبوده است.
این روند نه به نفع اسرائیل است و نه آمریکا.
ترامپ قبلا یک بار طعم خوانده شدن بلوفش توسط ایران را در جریان حمله موشکی به پایگاه عین الاسد چشیده. کاملا بعید است اجازه دهد مجددا از همان سوراخی که قبلا گزیده شده بود گزیده شود.
لذا می شود انتظار داشت قبل از اینکه کار به آنجا بکشد شاهد یک تغییر موضع اساسی از سوی ترامپ باشیم که راه را برای مذاکره و توافق با ایران باز نماید.
همانطور که قبلا گفتیم، آمریکا چاره ای جز توافق با ایران ندارد. و ایران هم آرزویی جز توافق با آمریکا ندارد. لذا نتیجه مشخص است.
در عرصه داخلی یک جریان سوپر انقلابی داریم که از ترس توافق با آمریکا و قطع رانت های خود زهرترک شده اند!
همچنین گروه تسلیم طلبان غربگرا را داریم که معتقدند «سیاست دارای سرشت تراژیک است» و لذا ایران اگر امروز تسلیم شود بهتر از فرداست!
یک گروه اقتدارگرای غربگرا هم داریم که چهره شاخص آن رئیس مجلس است. اقتدارگرایان غربگرا امروز در هسته سخت نظام کاملا مسلط شده اند. اینها تلاش می کنند با حفظ و افزایش اقتدار ایران، زمینه را برای توافق و اتحاد با آمریکا فراهم کنند. دشمن اصلی این گروه اولا اسرائیل است، ثانیا متحدین اسرائیل در داخل یعنی سوپر انقلابی ها، و ثالثا تسلیم طلبان غربگرا.
در روز های آینده شاهد افزایش فشار سیاسی روی دولت از دو جهت خواهیم بود. یکی سوپر انقلابی ها و دیگری تسلیم طلبان غربگرا. و هر دو طرف هم افزایش قیمت دلار را که طبق روال هر ساله اتفاق افتاده است دلیل و برهان قاطع برای بی کفایتی دولت و نظام مطرح می کنند. سوپر انقلابی ها از مطرح کردن آن به دنبال احیای رانت ها هستند. و تسلیم طلبان غربگرا از مطرح کردن آن به دنبال تسریع تسلیم همه جانبه ایران در برابر اسرائیل و آمریکا.
دولت پزشکیان فعلا وفاق خود را با اقتدارگرایان غربگرا حفظ کرده. باید دید آیا فشار توام از سوی تسلیم طلبان غربگرا و سوپر انقلابی ها می تواند موجب شکست مجدد اقتدارگرایان غربگرا شده و آیت الله رئیسی دومی را روی کار بیاورد؟
توافق با آمریکا اجازه چنین چیزی را نخواهد داد.
پی نوشت:
در جنگ چالدران نیروهای عثمانی از نوعی توپ استفاده می کردند که گلوله نداشت و فقط صدای بلندی ایجاد می کرد کاربرد آن ترساندن سپاهیان حریف بود. نام این توپ بدون گلوله و پر صدا «قمپز» بود. اصطلاح «قمپز در کردن» از همانجا رایج شد.