ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعیعلوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۹ دقیقه·۴ ماه پیش

مانورهای رسانه ای کاسبان تحریم

همانطور که قبلا گفتیم، پس از انقلاب گروه های مسلح متعددی در ایران سر بر افراشتند که هر کدام مدعی انقلابی گری و سرکشی و سهم در قدرت بودند. نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی با تکیه بر جذابیت شخصیت کاریزماتیک امام، نهاد جدیدی به اسم سپاه پاسداران تشکیل داد تا بتواند این گروه های مسلح و متفرق را مهار کرده و به نظام تازه تاسیس حکومت پیوند بزند.

به این ترتیب بخشی از گروه های مسلح انقلابی به سپاه پیوستند، و آن بخشی که به سپاه نپیوستند و مسیر تقابل با نظام جدید را انتخاب کردند بعدا با کمک همین سپاه مورد سرکوب قرار گرفتند. از جمله مجاهدین خلق و خلق عرب و کومله و حزب دموکرات کردستان و چریک های فدایی خلق و غیره.

یعنی نظام با تاسیس سپاه از طرفی موفق شد بخشی از نیروهای انقلابی و سرکش را تا حدودی افسار زده و به نظام حکومتی جدید پیوند بزند و با آنها وارد تعامل ارگانیک گردد، و از طرف دیگر با نیروی این بخش از نیروهای انقلابی موفق شد بخش دیگر از نیروهای انقلابی که حاضر به تعامل ارگانیک با نظام جدید نبودند را سرکوب نماید.

لیکن کشمکش درون جناح های مختلف قدرت درون سپاه از همان ابتدا وجود داشت و سپاه هرگز یک نیروی نظامی منضبط و گوش به فرمان مشابه ارتش نبوده است.

یکی از اولین موارد درگیری و شکاف درون سپاه مربوط به پرونده سید مهدی هاشمی می شود که موسس واحد نهضت های آزادی بخش درون سپاه پاسداران بود و بعدا با اجماع بقیه جناح ها حذف شد.

شکاف جدی بعدی از ناحیه آن جریان سیاسی بود که بعدها به اسم اصلاح طلبان معروف شدند. افرادی مانند اکبر گنجی و حسین علایی و حتی حسین زمان (که بیشتر به خاطر فعالیت هایش در عرصه موسیقی شناخته شده است) از این جریان بودند.

بر خلاف مهدی هاشمی که به طور مطلق حذف گردید، اصلاح طلبان این شانس را داشتند که همیشه تا حدودی از حمایت رهبری نظام برخوردار بوده و لذا نه تنها حذف نشدند، بلکه امکان گسترش ریشه های خود درون نظام و جامعه ایران را هم پیدا کردند. از جمله ابتکارات جریان اصلاح طلب برای گسترش نفوذ اجتماعی خود این بود که برای ترویج خط فکری خود از رسانه ها و تریبون های خارج از کشور سواری بگیرند. بسیاری از چهره های سیاسی و رسانه ای اصلاح طلب بر اثر فشار و قدرت جناح سیاسی رقیب در مهار و کنترل فضای رسانه ای داخلی، به خارج از کشور منتقل شدند و از امکانات و فناوری های جدید استفاده کردند تا چارچوب های سنتی را در هم شکسته و افق های جدیدی را برای جناح سیاسی خود باز کنند. خصوصا در ابتدا با استفاده از شبکه های تلویزیونی ماهواره ای، و از مقطعی به بعد با استفاده از اینترنت و فضای مجازی.

اما جناح سیاسی رقیب هم پس از مدتی این بازی را یاد گرفت و استراتژی رسانه ای پیچیده ای را در پیش گرفت.

یکی از قدیمی ترین تکنیک های رقابت رسانه ای استفاده از شیوه «دفاع بد» بوده است. به این صورت که یک نفر به ظاهر از یک مطلبی حمایت می کند، لیکن حمایت او به گونه ای است که مخاطب دقیقا نتیجه معکوس می گیرد.

به عنوان مثال، اگر کسی از اسرائیل دفاع کند و ادعا کند «اسرائیل حق دارد کودکان فلسطینی را قتل عام کند، چون این کودکان تروریست هستند» چنین دفاع احمقانه ای در واقع اتهام کودک کشی اسرائیل را تایید کرده و کارکردی بدتر از محکومیت پیدا می کند.

همینطور وقتی کسی در جهت انتقاد از نظام جمهوری اسلامی از تجزیه کشور یا قتل عام مسلمانان یا ترویج فحشا و موارد مشابه دیگر حمایت کند، این انتقاد ظاهری موجب تقویت موضع تندروهایی می شود که همه مخالفان یا منتقدان نظام را خائن و وطن فروش و تجزیه طلب و فاحشه و غیره می دانند.

جریان سیاسی ارزشی فعالان رسانه ای متعددی را به صورت مستقیم و غیر مستقیم در راستای ارائه دادن تصویری تند و رادیکال و ضد ملی و وطن فروش و فاحشه و امرد و جاکش و حرامزاده از جناح سیاسی مخالف خود بسیج نمود. اینها بازوی رسانه ای «برانداز» بودند که از موضع قهر و ناز و کرشمه اصلاح طلبان در مقطع پس از سال 88 نهایت استفاده را بردند تا فضای سیاسی کشور رادیکال و دو قطبی شود.

از سوی دیگر، بازوی رسانه ای ارزشی ادای بچه مثبت و دلسوز کشور و نظام و ولایت بودن را در آورده و برای خود اعتبار کسب می کند تا با کمک دافعه ناشی از بازوی رسانه ای برانداز، انحصار سیاسی را در اختیار جریان ارزشی قرار دهد.


با این مقدمه طولانی، مانورهای برخی چهره های رسانه ای جنجالی در فضای مجازی با توجه به تحولات سیاسی کشور معنا و مفهوم پیدا می کند.

پس از خروج آمریکا از برجام که فرصت طلایی احیای قدرت برای کاسبان تحریم فراهم شد، پروژه رسانه ای «امید دانا» استارت خورد.

امید دانا روایتی جدید ارائه می داد که هدف از آن جذب حمایت توامان هر دو بخش مذهبی و سکولار ملی در ایران بود. امید دانا نظام جمهوری اسلامی را به پادشاهی تشبیه می کرد و جایگاه رهبری را معادل جایگاه پادشاه و سپاه پاسداران را گارد جاویدان می دانست. در آن مرحله، امید دانا به صورت علنی جریان سیاسی اصلاح طلب را خائن و ضد ملی و وطن فروش دانسته و آیت الله خامنه ای و سپاه را در مقابل آنان و حافظان ایران معرفی می کرد.

لیکن با آغاز پروژه «انقلاب زن زندگی آزادی» امید دانا به سمت بازوی رسانه ای برانداز هدایت شد. هدف این بود که بخش سکولار جامعه در تضاد آشتی ناپذیر با بخش مذهبی قرار گرفته و فضای دو قطبی سیاسی مورد نظر کاسبان تحریم فراهم شود.

البته به صورت همزمان، ماموریت جذب آن بخش از مخاطبان امید دانا که حاضر به پذیرش این چرخش ناگهانی نبودند را به علیز دادند.

علیز در مقطع پاییز 1401 با حمایت از نظام و آیت الله خامنه ای به تریبون هدایت کننده قشر ارزشی در جامعه تبدیل شد. اهمیت این تریبون این بود که خارج از کشور قرار داشت و در موقع مناسب می توانست از هر خط قرمزی عبور کند.

به تدریج با بالا گرفتن دعوا بر سر توزیع منابع رانتی و ارز ترجیحی و بنزین مجانی و غیره، دقیقا همین اتفاق افتاد و علیز در حالی که گوش قشر ارزشی را در اختیار داشت، بی پروا حملاتی علیه شخص رهبری انجام داد.

کاسبان تحریم طیف گسترده ای از تریبون های رسانه ای در اختیار دارند که سیگنال های مورد نظر آنان را به جامعه القا می کنند.

چهره هایی مانند یوسف عزیزی و هوشنگ امیر احمدی و پروین زمانی (همسر جون دات کام) و غیره، سیگنال «مذاکره ممنوع» و لزوم تسلیم شدن در برابر کاسبان تحریم را مخابره می کنند. در حالی که چهره های دیگری از قبیل رضا خسروی (جنگ پژوهی) و علیز و رمال بزرگ (مهدی مطهرنیا) سیگنال بی کفایتی فرماندهان نظامی فعلی و ناتوانی آنان در تقابل با دشمن را مخابره می کنند.

برایند فعالیت همه این فعالان رسانه ای وادار کردن نظام و رهبری به پذیرش بی قید و شرط مطالبات جریان ارزشی و عزل فرماندهان غیر همسو با این جریان و شکل گیری انحصار سیاسی در اختیار سوپر انقلابی ها است.

ضمن اینکه وظیفه جریان رسانه ای برانداز هم جلوگیری از حرکت پایگاه اجتماعی جریان اصلاح طلب به سمت ملی گرایی و منع اقشار سکولار جامعه از هرگونه حمایت از نظام است تا نظام و رهبری قادر به شکل دادن به هیچ نیرویی در مقابل نیروی سیاسی و اجتماعی جریان ارزشی نباشند.

بسیاری از چهره های اصیل اصلاح طلب این مطلب را فهمیده اند و موضع خود را اصلاح کرده اند. لیکن همان اندازه که چرخش ارزشی ها علیه نظام و رهبری می تواند موجب ریزش پایگاه اجتماعی و سیاسی آنان شود، چرخش ناگهانی اطلاح طلبان به سمت نظام و رهبری هم می تواند موجب بی اعتمادی پایگاه اجتماعی آنان گردد. به همین دلیل چهره هایی مانند احمد زید آبادی در کنار تحلیل های منطقی و درست، همچنان با احتیاط اندکی ژست نارضایتی خود را هم حفظ می کنند تا با آن شخصیت به ظاهر مستقل قبلی که برای خود ایجاد کرده بودند بیش از حد تناقض پیدا نکند.

لیکن در مجموع سیاست بلند مدت اصلاح طلبان که اقتدارزدایی از نظام و رهبری بوده در کنار سیاست بلند مدت پنهان و اکنون آشکار کاسبان تحریم که آن هم اقتدارزدایی از نظام و رهبری بوده، موجب شده تا ابتکار عمل سیاسی از دست رهبری خارج شود و خصوصا با ضربه ای که فرماندهان نظامی نزدیک به رهبری در 23 خرداد خوردند، بازوهای قدرت رهبری به شدت تضعیف شده است.

نظام جمهوری اسلامی و رهبری در موقعیت آچمز قرار گرفته اند. اکنون به نظر می رسد تنها دو گزینه در پیش روست:

1- تسلیم در برابر آمریکا

2- تسلیم در برابر کاسبان تحریم

یعنی یا باید نظام بتواند به طریقی حمایت آمریکا را کسب کند تا اقتدار خود را افزایش داده و جریانات سرکش داخلی را سرکوب نماید. یا در غیر اینصورت باید عرصه را به انحصار طلبان داخلی واگذار نماید تا دست از سرکشی و تخریب کشور بردارند.

و البته تسلیم در برابر کاسبان تحریم یعنی تداوم غارت کشور و بازگشت به «دوران خوش شهید جمهور». و تسلیم در برابر آمریکا هم مشخص نیست سرنوشتی بهتر از وضعیت سوریه امروز داشته باشد، که اگر مشخص بود و حمایت آمریکا قطعی بود مطمئنا این اتفاق همین امروز می افتاد.

مطرح شدن طرح استیضاح پزشکیان در این شرایط بغرنج تقابل با آمریکا و اسرائیل به هیچ وجه تصادفی نیست.

خروج آمریکا از برجام موجب شد کاسبان تحریم دوباره قدرت بگیرند. و قدرت گرفتن کاسبان تحریم موجب شد تا اصلاح طلبان و روحانی ژست قهر و دلخوری و اعتراض علیه نظام و رهبری بگیرند. رهبری برای گوشمالی دادن به اصلاح طلبان و در پاسخ به فشار حداکثری آمریکا، با احتیاط کمی به سمت کاسبان تحریم و ارزشی ها چرخید. لیکن از همان زمانی که سردار جعفری را از فرماندهی کل سپاه برکنار کرده و سردار سلامی را جایگزین وی نمود از خطر تسلط کامل کاسبان تحریم بر کشور آگاه بود.

نهایتا نظام با سقوط رئیسی زمینه بازگشت اصلاح طلبان به قدرت را فراهم نمود. لیکن کاسبان تحریم با کودتای 23 خرداد و تبانی با اسرائیل و پس از آن هم تشدید بحران های داخلی به دنبال پشیمان سازی نظام و حذف مجدد اصلاح طلبان و باز پس گرفتن دولت هستند و احتمالا به زودی برای عبور کامل از رهبری هم اقدامات جدیدی انجام خواهند داد.

این جریان سیاسی که ریشه عمیقی در سپاه پاسداران دارد روی مجاهدین خلق را در تاریخ سفید کرد. اگر مجاهدین خلق با صدام علیه ایران متحد شدند، اینها با اسرائیل علیه ایران متحد شدند. البته بر خلاف مجاهدین، اینها آنقدر ذکاوت سیاسی داشته اند که هنوز این خیانتشان در افکار عمومی علنی نشده و شاید پس از این هم بتوانند همچنان قیافه حق به جانب گرفته و خود را مدافعان کشور جلوه دهند.

اصلاح طلبانکاسبان تحریمسپاه پاسداران
۱۹
۴۰
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید