سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۱۰ دقیقه·۱ سال پیش

محیط زیست، جنبش سبزها، و اقتصاد جهانی

از حدود اوایل قرن بیست و یکم ناگهان سر و کله جنبش سیاسی جدیدی پیدا شد که به تدریج قدرت و نفوذ بیشتری در کشورهای غربی پیدا نمود. جنبش سبزهای طرفدار محیط زیست!

احزاب سبز در کشورهای غربی منشعب از احزاب چپ بودند. بسیاری از سوسیالیست ها و حتی کمونیست های سابق از «مبارزه طبقاتی» و «تلاش در راه نجات کارگران» به جایی نرسیده بودند، حالا با شعار و آرمان جدید «مبارزه برای نجات محیط زیست» پا به عرصه مبارزات سیاسی گذاشتند.

با نگاهی به سابقه و تاریخچه احزاب سیاسی طیف چپ در کشورهای غربی، اعم از سوسیال دموکرات ها و انواع احزاب کارگری، سبز ها به عنوان «ارزشی» ترین دسته از احزاب چپ مشاهده می شوند.

اصول و ارزشهایی که سبزها همواره بر آن پافشاری کرده اند عبارتند از:

  • مبارزه با گرم شدن جهان (Global Warming)
  • مبارزه با آلودگی محیط زیست
  • حمایت از حقوق حیوانات
  • مبارزه با جنگ طلبی

از این چهار مورد، مورد اول و دوم و سوم به برنامه های عملی زیر منتهی شده اند:

  • تلاش جهت کاهش میزان انتشار دی اکسید کربن
  • تلاش جهت کاهش استفاده از محصولات پلاستیکی

و این دو مورد به نوبه خود به یک سیاست کلی می رسند:

  • کاهش استفاده از نفت و گاز



پس تنها هدف اصلی برای هوادارن جنبش سبزها در یک مورد خلاصه می شود. سبزها تلاش می کنند نفت و گاز از چرخه اقتصاد جهانی خارج شده، یا لااقل از اهمیت آن به میزان چشمگیری کاسته شود.

به عنوان نمونه، بلافاصله پس از شروع جنگ اوکراین و مشکل جهش ناگهانی هزینه انرژی در اروپا، شاهد معرکه گیری های یکی از گروه های هوادار محیط زیست بودیم که توسط بنیاد جورج سوروس تامین مالی می شوند.

فعالان جنبش «فقط جلوی نفت را بگیرید» (Just Stop Oil) به موزه های اروپایی حمله کرده و دستان خود را با چسب به آثار هنری پر ارزش می چسباندند!

موسسات مالی با اجباری کردن متریک های سنجش موسوم به ESD به معنای «آموزش برای توسعه قابل دوام»، شرکت ها و سایر فعالان اقتصادی بزرگ و کوچک را وادار به کاهش استفاده از انرژی های فسیلی (مشتق از نفت و گاز) می کنند.

همچنین فشارهای سیاسی از سوی این گروه های حامی محیط زیست در آمریکا منجر به جلسات استماع متعددی در کنگره شده است که موضوع آنها بحث بر سر حذف و ممنوعیت استفاده از پلاستیک در تولید محصولات بوده است. و می دانیم که پلاستیک یکی از مشتقات نفتی است و کاربردهای بسیار زیادی در تولید انواع محصولات دارد. و این وابستگی انواع محصولات به پلاستیک یعنی وابستگی به نفت.

آیا این تلاش ها واقعا آنطور که ادعا می شود برای خیر بشریت و تداوم حیات و حفظ محیط زیست در کره زمین است؟



در حال حاضر، اقتصاد و صنعت جهانی به شدت وابسته به مصرف نفت و گاز است. بخش اعظم تولید انرژی در جهان از طریق سوزاندن نفت و گاز تامین می شود.

تا جایی که استیو کین، اقتصاددان استرالیایی به درستی تاکید می کند، دعوای سرمایه و نیروی کار بدون انرژی کاملا بلاموضوع است. نیروی کار بدون انرژی بیش از یک جسد نیست. و سرمایه بدون انرژی بیش از یک مجسمه نیست.

به همین دلیل، کسانی که انرژی جهانی را کنترل می کنند از رانت اقتصادی بسیار چشمگیری برخوردارند.

امروز انرژی یعنی نفت و گاز. از بد روزگار، بخش اعظم منابع نفت و گاز در جهان غرب واقع نشده و در کشورهای جهان سوم متمرکز شده است. قدرت های غربی زمانی با تشکیل مستعمرات، این منابع را مستقیما کنترل می کردند. پس از جنگ جهانی دوم، نظم جدیدی در جهان مستقر گردید و کنترل مستقیم منابع نفت و گاز در جهان سوم امکانپذیر نبود. به همین دلیل از آن زمان تا امروز، قدرت های غربی ناچار بوده اند به جوامع جهان سوم که منابع نفت و گاز را کنترل می کنند باج سبیل بدهند. ثروت های عظیمی که در اختیار کشورهایی مانند عربستان و عراق و لیبی و ایران و ونزوئلا و غیره قرار گرفته دقیقا به همین دلیل بوده است.

نظم اقتصادی جهان تا مقطعی با این موضوع مشکلی نداشت. علی الخصوص توافق آمریکا با عربستان و موضوع پترودلار یا همان دلارهای نفتی که از طرفی دلار آمریکا را به پول جهانی تبدیل کرده و از طرف دیگر عربستان و دیگر کشورهای نفتی را از رانت عظیم نفتی بهره مند می کرد، موجب شکل گیری نوعی تعادل در نظام جهانی گردید.

اما این تعادل به اندازه کافی پایدار نبود.

از طرفی، همین رانت نفتی موجب شد روسیه که در اثر فروپاشی شوروی به کشوری جهان سومی و ضعیف تبدیل شده بود، بتواند مجددا قدرت خود را بازسازی کرده و به تهدیدی امنیتی تبدیل شود.

از طرف دیگر، چین در حال ظهور در عرصه جهانی به عنوان بزرگترین قدرت صنعتی جهان و رقیبی جدی برای جهان غرب بود. و البته صنایع چینی بیش از هر چیزی به انرژی نیازمند بودند.

اولین برنامه آمریکاییها برای مهار چین و هر قدرت صنعتی بالقوه دیگری، تسلط بر منابع نفتی در جهان بود. یکی از علل لشکرکشی آمریکا به خاور میانه در سالهای آغازین قرن بیست و یکم همین مطلب بود.

اما لشکرکشی به خاورمیانه به دلیل مقاومت ایران شکست خورده و تسلط مستقیم آمریکا بر منابع نفتی امکانپذیر نشد. ارزیابی آمریکاییها این بود که بهره مندی ایران از دلارهای نفتی موجب قدرت گیری بیش از اندازه آن شده. لذا باید ترتیبی داده می شد تا این عامل قدرت ایران مهار شود.

دو استراتژی در این راستا اتخاذ شد. یکی کاهش قیمت نفت در جهان، و دیگری محروم کردن ایران از درآمد نفت با استفاده از ابزار تحریم.

اما برای تحریم نفت ایران، ابتدا باید نفت گران می شد تا شرکت های نفتی آمریکایی بتوانند در حوزه اکتشاف نفت سرمایه گذاری کنند. این اتفاق افتاد و ایالات متحده آمریکا در حوزه نفتی خودکفا شده و حتی به صادرات نفت و گاز رسید.

در همین دوره بود که سیل عظیم دلارهای نفتی روانه ایران گردید و دولت محمود احمدی نژاد با استفاده از همین دلارهای نفتی توانست به قهرمان «خدمت به مردم» تبدیل شود!

اما پس از آن هم قیمت نفت کاهش پیدا نمود و هم تحریم های نفتی علیه ایران آغاز شد.

بلافاصله، پروژه جدیدی برای مهار نظامی ایران آغاز شد که همان ظهور داعش و جنگ در عراق و سوریه بود.

اما این پروژه هم شکست خورد. علیرغم کاهش قیمت جهانی نفت و تحریم های نفتی، قدرت نظامی ایران کاسته نشد که هیچ، از آنطرف روسیه هم وارد معرکه سوریه شده و پس از حدود دو دهه سیاست انفعال در برابر غرب، وارد فاز جدیدی از تقابل با غرب گردید.

در سال 2018 روسیه از سلاح های استراتژیک جدیدی رونمایی نمود که نشان می داد سالها درگیری آمریکا و متحدان غربی آن در خاورمیانه، موجب عقب افتادن در مسابقه تسلیحاتی از روسیه شده است.

مشخص بود که تقلا های آمریکا و غرب در خاورمیانه آب در هاون کوبیدن است. به همین دلیل مرکز توجه به تدریج از خاورمیانه منحرف شده و متوجه روسیه گردید. به این ترتیب بحران اوکراین آغاز شد.

آمریکا و اتحادیه اروپا «تحریم های بی سابقه» خود را علیه روسیه اجرا کردند. اما تحریم های غرب علیه روسیه نه تنها موجب تضعیف روسیه نشد، بلکه بر قدرت روسیه افزود. چون روسیه بزرگترین منابع گاز جهان و بخش بزرگی از منابع نفت جهان را در اختیار دارد. لذا تحریم روسیه موجب بالا رفتن قیمت نفت و نتیجتا سرازیر شدن منابع مالی به روسیه گردید.




استراتژیست ها و سیاستمداران غربی متفق القولند که تهدید اصلی نه ایران است و نه روسیه. بلکه اصلی ترین تهدید از ناحیه جمهوری خلق چین است که در سکوت مشغول توسعه زیرساخت ها و قدرت اقتصادی و حتی نظامی خود است.

اگر چه چین مصرف کننده نفت بوده و نیازمند واردات نفت است، اما غرب نه تنها موفق به مهار کشورهای نفتی در خاورمیانه شده، بلکه به دلیل تقابل با روسیه، موجب نزدیکی استراتژیک روسیه و چین شده و به این ترتیب منابع عظیم نفت و گاز ارزان روسیه را هم در اختیار چین قرار داده است.

پس راه حل چیست؟ چطور می شود از تبدیل شدن آمریکا به قدرتی دست دوم جلوگیری کرد؟



اینجاست که کارویژه جنبش سبزها و طرفداران محیط زیست مشخص می شود.

برنامه کلان غربی ها رسیدن به موج جدیدی از فناوری است که فناوری کنونی وابسته به نفت را منسوخ نماید.

مساله انتشار گاز دی اکسید کربن و گرم شدن زمین احتمالا حتی پایه های علمی مستحکمی ندارد. اما انگیزه های سیاسی و معادلات قدرتی که پشت آن است کاملا واقعی و جدی است.

آنچه در جوامع غربی با عنوان «مالیات بر انتشار گاز دی اکسید کربن» از مصرف کنندگان اخذ می شود، در واقع یک سیاستگذاری اقتصادی است که برای حرکت دادن جهت توسعه تکنولوژی به سمت فناوری های مستقل از نفت و گاز اتخاذ گردیده.

با ظهور و استقرار این فناوری نوین، انقلابی در اقتصاد جهانی رخ خواهد داد که می تواند فناوری های صنایع چینی را به کلی منسوخ کرده و با استفاده از برتری فناوری غربی، جایگاه آمریکا و غرب را به عنوان قدرت اول اقتصادی در جهان حفظ نماید.

اینکه آیا این هدفگذاری موفق خواهد شد یا خیر هنوز مشخص نیست. اما این را می شود با قطعیت گفت که این راهبرد عقلانی ترین و درست ترین راهبردی است که در جهان غرب در راستای کشمکش با رقبا و مدعیان دستیابی به جایگاه هژمون جهانی در دستور کار قرار گرفته.



نتیجه گیری مفید ما از این مطلب این است که سرازیر شدن دلارهای نفتی به ایران در دو مقطع تاریخی به دلیل سیاست های کلان آمریکا بوده است. یکی در دهه 1350 که نفت گران موجب جمع شدن دلارهای خارج شده از آمریکا به دلیل هزینه های جنگ ویتنام گردید.

و دومی در دهه 1380 که نفت گران موجب ظهور شیوه های جدید استخراج نفت کم عمق و Fracking در آمریکا شده و آمریکا را از نظر تولید نفت خودکفا نمود.

در حال حاضر نفت همچنان گران است. البته نه به اندازه دو مقطع قبلی، چون تورم در حوزه دلار آمریکا به معنی پایین رفتن قیمت واقعی نفت است. اما سیاستگذاران غربی تلاش می کنند قیمت نفت بسیار پایینتر از چیزی که در عمل هست باشد. و علت آن هم کاهش درآمدهای نفتی روسیه است که در تقابل نظامی مستقیم با آمریکا و ناتو قرار دارد.

از سوی دیگر، بر خلاف دهه گذشته که آمریکاییها تلاش می کردند از طریق تحریم، جلوی صادرات نفت ایران را بگیرند، حالا علیرغم تحریم ظاهری در عمل از افزایش صادرات نفت ایران استقبال می کنند. علت این امر هم دقیقا همان تقابل آمریکا با روسیه و تلاش برای کاهش قیمت نفت است.

یعنی آمریکا تلاش می کند قیمت نفت پایین برود، اما قادر به عملی کردن این هدفگذاری نیست. و در نتیجه دعوای آمریکا و روسیه، ایران هم صادرات نفت خود را افزایش داده و هم نفت را به قیمت بالاتری می فروشد.

یعنی اگر چه از نگاه آمریکاییها دوران بهره مندی کشورهای نفتی از رانت اقتصادی باید پایان یابد و فناوری های جدید اهمیت نفت در اقتصاد جهانی را کاهش دهند، اما این رانت اقتصادی فعلا به دلیل فعال شدن تضاد ژئوپلیتیک میان روسیه و آمریکا کماکان ادامه دارد.

بخشی از رانت اقتصادی که به ایران سرازیر می شود قبلا به دلیل فشارهای اقتصادی ناشی از نفت ارزان و موانع صادرات و کاهش تولید نفت، توسط دولت و شرکت های وابسته به دولت پیش خور شده.

بخشی دیگر توسط سیستم بانکی و فساد در ساختار اقتصادی پیش خور شده.

و بخشی هم به دلیل فضای پوپولیستی و دموکراسی واگرای ایران پیشخور و پسخور می شود.

آنچه باقی می ماند باید صرف توسعه زیرساخت های موج جدید فناوری گردد تا کشور را در برابر کاهش دوباره درآمدهای نفتی بیمه نماید. چون نوبت بعدی که قیمت نفت سقوط کند، ممکن است هرگز دوباره بالا نرود.

یعنی ما می توانیم مصرف کننده نفت خودمان باشیم. اما مشروط بر اینکه لااقل از درآمدهای ناشی از صادرات نفت گران برای توسعه زیرساخت های حیاتی استفاده کرده باشیم.

والسلام.

محیط زیستاقتصاد جهانیقیمت نفترانت نفتییارانه انرژی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید