سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۱۰ دقیقه·۴ سال پیش

نظریه تکامل داروین و کاربردهای آن


بارها درباره تئوری تکامل چارلز داروین شنیده ایم. اگر درست یادم باشد در یکی از دروس دینی دوره دبیرستان هم اشاره ای به آن شده بود. یادم هست که برخی معلمین دینی در دوران دبستان و دبیرستان هم گاهی از آن صحبت کرده و با لحن تمسخر آمیزی از آن یاد می کردند. گویا داروین را یکی از کافران بنام تاریخ، هم ردیف ابوسفیان و ابوجهل می دانستند. اما هیچ وقت تعریف درست و دقیقی از نظریه تکامل وی ارائه نمی شد. البته یقین دارم افرادی که در رشته های زیست شناسی، ژنتیک و غیره تحصیل کرده اند این مشکل را نداشته اند. اما عموم ما از چنین مطلبی محروم بوده ایم، مگر اینکه کسی آنچنان کنجکاو بوده باشد که کتاب داروین، تحت عنوان "منشا انواع" را که اتفاقا کتاب علمی سنگینی هم هست مطالعه کرده باشد.

خواندن کتاب داروین کار ساده ای نیست، اما اصل تئوری و نتیجه ای که از آن حجم قابل توجه مباحث زیست شناختی و مطالعه علمی میگیرد چندان دشوار نیست. اساس و شالوده نظریه تکامل به چند مفهوم پایه ای محدود می شود.

اول، گونه های مختلف حیات با هم شباهت دارند: داروین به این مطلب توجه کرده بود که بخش وسیعی از گونه های مختلف جانوری، خصلتها و خصوصیات مشابهی دارند. مثلا اینکه تقریبا تمام جانوران دو چشم، دو گوش، یک دهان و یک بینی دارند. همچنین دو دست و دو پا. داروین در این مطلب دقیق تر شده و مشاهده کرد خصوصیاتی که در برخی جانوران قابل توضیح نیستند، با توجه به نزدیکی برخی گونه های دیگر قابل توضیح می شوند. مثلا ممکن است فرم پاها در یک گونه جانوری با توجه به نوع زیست و سایر خصلتهای آن گونه عجیب به نظر برسد. اما گونه دیگری نزدیک به این گونه وجود دارد که آن فرم از پاها برایش بسیار کاربردی است. از اینجا این احتمال مطرح می شود که این دو گونه از یک شاخه منشعب شده اند و به همین دلیل خصلتهای مشترکی دارند.

دوم، افرادی که متعلق به یک گونه بخصوص هستند هرگز صد در صد مشابه هم نیستند: داروین متوجه شد، اگر مثلا دو آهو، یا دو گوزن، یا هر دو حیوان دیگری که متعلق به یک گونه هستند را با هم مقایسه کنیم، علیرغم مشابهت های بسیار، همیشه تفاوت هایی هم میان آن دو هست. این موضوع حتی در مواردی که دو فرد مورد بررسی از یک خانواده (خواهر یا برادر) باشند هم صدق می کند. داروین این مطلب را با اندازه گیری های دقیق متوجه شد. شاید درک این مطلب در مورد حیوانات برای ما کمی دشوار باشد، اما قطعا همه ما در مورد انسانها به این نکته پی برده ایم!

سوم، "انتخاب طبیعی" (natural selection): از دو مورد قبلی داروین اینطور نتیجه گرفت که تغییرات جزئی در افرادی که متعلق به یک گونه بخصوص هستند، در طول زمان می تواند انباشته شده و در جهت تغییرات اساسی تر و بیشتری حرکت کند. اما این تغییرات با توجه به شرایط محیطی ممکن است موجب سازگاری بیشتر آن گونه تغییر یافته با محیط شده، و یا بالعکس موجب تضعیف و آسیب پذیری آن شود. آنهایی که آسیب پذیرتر می شوند بطور طبیعی از بین رفته و نسلشان ادامه پیدا نمی کند. اما آنها که بیشتر با محیط سازگار شده و تغییرات موجب استحکام بیشترشان شده باشد به تدریج تکثیر شده و نسلشان تداوم می یابد.

چهارم، تنازع برای بقا: داروین همچنین مشاهده کرد که گونه های مختلف جانوری برای بقای نسل خود با هم در نزاع و کشمکش دائمی هستند. مثلا افزایش جمعیت حشرات موجب افزایش تعداد پرندگانی می شود که از حشرات تغذیه می کنند. افزایش تعداد این پرندگان موجب کاهش تعداد حشرات و افزایش تعداد شکارچیانی می شود که از آن پرندگان تغذیه می کنند. و سپس افزایش تعداد شکارچیان و کاهش تعداد حشرات موجب کاهش تعداد آن پرندگان می شود، و همینطور الی آخر.

داروین با مشاهدات جانبی دیگری هم برخورد کرد که همگی در ادامه همین سه اصل بودند. بعنوان مثال او از "انتخاب جنسیتی" (sexual selection) صحبت کرده. به این صورت که مثلا پرهای زیبا اما بسیار دست و پا گیر طاووس با توجه به شرایط محیطی قابل توجیه نیستند. اما با توجه به این نکته توجیه پذیرند که طاووس ماده همیشه طاووس نری که پر شکوه تر و زیباتر باشد را انتخاب می کند. بنابراین نسل طاووس هایی که پرهای زیبایی ندارند ادامه پیدا نمی کند.

از موارد جالب دیگر می توان رفتار برخی گونه های جانوری در کنترل محیط پیرامون به نفع خودشان را نام برد. مثلا پرنده ای به نام کوکو که عادت دارد در آشیانه سایر پرندگان تخم بگذارد و در حقیقت پرنده ای از گونه دیگر را بعنوان دایه جوجه های خود استخدام می کند. چنانچه پرنده دایه با جوجه کوکو بد رفتاری کند، یا در رسیدگی به آنها کوتاهی ورزد، کوکوی مادر تخم های پرنده دایه را از آشیانه بیرون می ریزد، و به این ترتیب از طریق انتقامی سخت، نسل پرنده سرکش را منقرض کرده و در طول زمان فقط پرندگانی سر به زیری که حاضر باشند از جوجه های کوکو نگهداری کنند باقی می مانند.

اگر چه نظریه تکامل داروین ابتدا در حوزه زیست شناسی مطرح شد، اما پس از مدتی اساس منطق و شیوه استدلال داروین در سایر حوزه ها هم به کار گرفته شد. بعنوان مثال برخی نظریه ها در علم فیزیک برگرفته از تئوری تکامل داروین هستند. مانند نظریه "چندکیهانی" (Multiverse) که دانشمند فیزیکدان معروف آمریکایی، استفن هاوکینگ، از جمله طرفداران آن بوده است. نظریه چندکیهانی ادعا میکند به غیر از کیهانی که ما و سایر کهکشانها در آن حضور داریم، کیهان های دیگری هم وجود داشته اند که هر کدام قوانین فیزیک مخصوص خود را داشته است. اما تنها قوانین فیزیکی که در کیهان ما جاری شده قابلیت تداوم و بقا را داشته، بنابراین سایر کیهان ها نابود شده و کیهان ما باقی مانده است. مثلا فرض کنید ممکن است کیهانی وجود داشته که قوانین فیزیک اتمی ما را نداشته، و بار منفی الکترونها موجب چرخش آنها حول بار مثبت پروتون ها در هسته اتم نمی شده است، و لذا اتمها شکل نگرفته و امکان شکل گیری ماده را نداشته اند. الخ.

نظریه داروین در علوم انسانی هم به کار گرفته شده است، منجمله در اقتصاد، جامعه شناسی، انسان شناسی، و علم سیاست. البته از آنجا که علوم انسانی همیشه تحت تاثیر منافع و علایق شخصی و گروهی انسانها است، نظریاتی که در این حوزه با استفاده از تئوری تکامل داروین ارائه شده معمولا چندان دقیق نبوده و جهت گیری های سیاسی در آنها بیشتر مشهود است. مثلا اینکه رقابت کارگران در بازار کار را به تنازع برای بقا تشبیه کرده اند، یا علت غالب شدن استعمارگران اروپایی بر تمدنهای قدیمی مانند چین، هند، ایران، و عثمانی را نتیجه انتخاب طبیعی دانسته اند.

لیکن ما همچنان می توانیم با درک درست از نظریه تکامل داروین آن را در علوم انسانی به کار ببریم. یکی از این کاربردها در حوزه قوانین فقهی، جزایی و مدنی است. می توان استدلال کرد که شکل گیری قوانین فقهی و غیره نتیجه انباشت تجربه اجتماعی در طول نسلها بوده و آنچه امروز در قالب این قوانین به ما رسیده نتیجه انتخاب طبیعی و آزمایش عملی طی قرون متمادی است. قوانین ناکارآمد بطور طبیعی حذف شده و قوانین کارآمد باقی مانده اند. این شیوه به ما کمک می کند تا تحت تاثیر باورهای ایدئولوژیک قرار نگیریم و بر پایه مشاهدات عینی این قوانین را محک بزنیم. بعنوان مثال، اگر این گزاره را مورد بررسی قرار دهیم که "حذف قوانین مدنی در مورد امر ازدواج موجب افزایش کودکان بی سرپرست و افزایش میزان بزهکاری در جامعه می شود" ممکن است عده ای با تکیه بر باورهای ایدئولوژیک این گزاره را به چالش بکشند. بنابراین دو راه در پیش رو خواهد بود. اول اینکه چالش ایشان را بپذیریم و قوانین ازدواج را ملغی کنیم. از آنجا که هیچ تضمینی در مورد صحت باورهای ایئولوژیکی مذکور وجود ندارد، هزینه چنین کاری می تواند بی سرپرست شدن عده کثیری از کودکان، افزایش جرم و جنایت، و خطر فروپاشی اجتماعی باشد. اما گزینه دوم استفاده از مفهوم "انتخاب طبیعی" در نظریه تکامل داروین است. به این صورت می توانیم استدلال کنیم که قوانین موجود در طول زمان محک خورده و از فرآیند انتخاب طبیعی گذر کرده اند. از آنجا که جامعه انسانی و جان انسانها بسیار پر اهمیت تر از آن است که با آن مانند موش آزمایشگاهی رفتار شود، منطقی نیست که این قوانین را تحت تاثیر چند ایده ذهنی و ظاهرا شیک و جذاب رها کنیم. البته این به معنای نفی هر نوع تغییر نیست، بلکه درست مانند تکامل موجودات زنده، تغییر در قوانین فقهی و مدنی هم می تواند به تدریج و با توجه به تغییرات محیطی صورت پذیرد. قوانین جدید می توانند کمی با قوانین قدیمی تفاوت داشته باشند. اگر مشخص شد این تغییر در جهت درستی بوده، می توان حرکت در آن جهت را ادامه داد، و در غیر اینصورت می توان قانون جدید را حذف کرده و جهت دیگری را آزمود. الخ.

مشابها، مورد دیگری که از همین شیوه می توان استفاده کرد حوزه فرهنگ است. هر چند این روزها، علی الخصوص در میان جوانتر ها، مرسوم شده که هنجار های فرهنگی و اجتماعی به چالش کشیده شوند، اما این هنجارها حاصل هزاران سال تمدن و تجربه زندگی اجتماعی هستند. مواردی مانند احترام به موی سفید، گذشت، فداکاری، خوشرویی، و غیره، نه از عالم دیوها و جن ها وارد شده اند، و نه عادات بی پایه و اساس ارث مانده از گذشتگان هستند. بلکه کلیه خصلت های فرهنگی در نتیجه قرن ها تجربه بشری و حاصل انتخاب طبیعی در مواجهه با شرایط مختلف زندگی هستند.

نظریه تکاملفقهعلوم اجتماعیشیوه علمی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید