فضای ملتهب ایران پس از انقلاب با تزریق مبالغ هنگفتی رانت در جامعه به تعادل رسید. این رانت پاشی منجر به شکل گیری و ظهور قشر شبه بورژوای جدیدی شد که در دو دوره ریاست جمهوری آیت الله هاشمی موقعیت خود را در اقتصاد سیاسی ایران تثبیت کردند.
جریان رانت در دو دهه اول انقلاب تقریبا به صورت زیر بود.

درآمدهای حاصل از رانت انحصاری منابع نفت توسط دولت یا مستقیما در اختیار رانت خواران دانه درشت در همان قشر نوظهور شبه بورژوا قرار می گرفت، یا به اسم «معیشت مستضعفان» به صورت یارانه های دولتی برای «مردم» مصرف می شد. که البته بخش قابل توجهی از این یارانه ها هم عملا به صورت یارانه پنهان به جیب همان رانت خواران کلان سرازیر می گشت.
این ساز و کار ادامه داشت تا حوالی سال 1376 که در نتیجه تحولات درونی همان رانت خواران کلان، یک دوگانگی پدید آمد و دریافت کنندگان رانت کلان به دو دسته غربگرا و محافظه کار تقسیم شدند.

از طرفی روابط اقتصادی غربگرایان با جهان غرب گسترش یافت و از طرف دیگر مدل توسعه غربگرا موجب کاهش سهم رانت خواران محافظه کار از منابع رانتی شد.
همین تنش درونی در کنار وضعیت جهانی و منطقه ای و لجبازی و عداوت آمریکا علیه ایران، موجب ظهور پدیده احمدی نژاد شد که با شعار «آوردن درآمد نفت سر سفره مردم» توانست موضع محافظه کاران را در برابر غربگرایان تقویت نماید. اینجا بود که بلوای 88 پدید آمد.

پس از بلوای 88 تحریم های آمریکا علیه ایران شدت گرفت. در پاسخ به این تحولات، دولت احمدی نژاد دست به اصلاحات اقتصادی زد که تا حدود زیادی موجب حذف رانت پنهان گردید. این اصلاحات موضع جناح رانت خوار های مخالف احمدی نژاد را تضعیف و هواداران احمدی نژاد را تقویت می کرد.
و از طرف دیگر، غربگرایان پس از شکست در کودتای 88 متوجه شدند که در داخل کشور عرصه را باخته اند. لذا تاکتیک خود را عوض کرده و تاکید بیشتری روی استفاده از ظرفیت اپوزیسیون برانداز خارج از کشور برای ایجاد موج های اجتماعی در ایران قرار دادند.
حسن این تاکتیک غربگرایان این بود که روی رانت ناشی از فاندهای دولت آمریکا هم سوار می شد و در واقع با سواری گرفتن از قدرت آمریکا در داخل ایران به کنشگری سیاسی خود ادامه می داد.
ماحصل این کشمکش این بود که نهایتا در سال 96 توافق برجام حاصل گردید و جریان رانت بار دیگر به نفع غربگرایان متحول گردید.

بر اثر توافق برجام مسیرهای دور زدن تحریم و نتیجتا رانت ناشی از آن از بین رفت. جریان غربگرا تعمدا این مسیرها را به آمریکاییها لو داد تا جلوی جریان رانت به سمت جناح محافظه کار و نتیجتا قدرت گرفتن آنان را بگیرد. حرکتی که بعدا از سوی سوپر انقلابی ها به عنوان سند خیانت غربگرایان به شدت محکوم گردید!
اما از بخت بد غربگرایان، در سال 98 ترامپ با فشار لابی اسرائیل آمریکا را از توافق برجام خارج کرد. نتیجتا موضع غربگرایان بسیار ضعیف شد و دولت روحانی ناچار شد حجم بسیار سنگینی از رانت را مجددا به سمت جریان محافظه کار سابق سرازیر گرداند. جریانی که حالا از محافظه کاری هم عبور کرده و ماهیت سوپر انقلابی پیدا کرده بود.

رانت های سوپر انقلابی این فرصت را مغتنم دانستند و همان تاکتیک مورد استفاده غربگرایان را علیه خود غربگرایان استفاده کردند.
سوپر انقلابی ها اپوزیسیون برانداز را در اختیار گرفتند و با استقبال از رفتارهای وحشیانه وحوش برانداز، کشور را به سمت یک فضای امنیتی بردند که قرار بود وضعیتی مشابه دو دهه اول انقلاب را احیا نماید.
علیرغم اینکه دولت روحانی با احیای ارز ترجیحی به صورت دلار 4200 تومانی معروف به دلار جهانگیری باج برزگی به رانت های محافظه کار داد، لیکن اولین پاتک سوپر انقلابی ها علیه غربگرایان در جریان کودتای آبان 98 اجرا شد. شورش آبان 98 اولین قدم از خیز بلند سوپر انقلابی ها برای تصرف و انحصاری کردن قدرت سیاسی بود که قرار بود رانتهایشان را برای مدت ها بیمه نماید.
از طرفی اپوزیسیون برانداز مخالفان دولت های سوپر انقلابی در ایران را از هر گونه مشارکت انتخاباتی نهی می کرد، و از طرف دیگر خود سوپر انقلابی ها با شعارها و رفتارها و نمایش های مشمئز کننده و حال بهم زن خود ادعاهای براندازان را تایید کرده و نسبت به کل نظام دافعه ایجاد می کردند. به این ترتیب حلقه اقشاری که در انتخابات ها شرکت می کردند به تعداد بسیار کمی تنزل داده شده که آنها هم تحت تاثیر شعارهای عتیقه سوپرانقلابی ها بودند.
از خصوصیات این دوره این بود که زنجیره رانت در همان حلقه رانت خواران کلان متوقف شده و دیگر به حلقه های بعدی زنجیره داده نشد. این مساله از طرفی سودهای نجومی برای حلقه اول ایجاد کرده و از طرف دیگر خود عاملی برای تشدید دوقطبی اجتماعی بوده و با برنامه سیاسی سوپرانقلابی ها هم سازگار بود.
انحصار طلبی سوپر انقلابی ها و زیاده روی آنان در رانت خواری و فساد تا حدی بود که صدای رهبری نظام را در آورد و بالاخره در سال 1403 با سقوط رئیسی ورق برگشت.

برای مهار سوپر انقلابی هایی که افسار پاره کرده بودند، رهبر انقلاب وزن خود را پشت غربگرایان انداختند و نتیجتا رئیسی سقوط کرد و پزشکیان روی کار آمد.
دولت پزشکیان برنامه های گسترده ای را برای مهار رانت ها در دستور کار خود دارد. لیکن تا اینجای کار فعلا فقط موفق شده تا حدودی رانت هایی که مستقیما در اختیار رانت خواران کلان قرار می گرفت را کاهش داده و کمرنگ نماید.
به نظر می رسد بخش اعظم برنامه های دولت پزشکیان به پس از توافق با آمریکا موکول شده. در صورت توافق ایران و ترامپ، قرار است وضعیت جریان رانت در اقتصاد سیاسی ایران به شکل زیر در آید.

در این حالت روابط اقتصادی ارگانیک میان ایران و غرب احیا خواهد شد و قطعا فعالان اقتصادی دانه درشت منافع زیادی خواهند برد. همچنین جریان رانت عمدتا از بالا به پایین سرریز خواهد کرد که همان Trickle-down Economics است. رانت نفت هم عمدتا مصروف توسعه زیرساخت هایی خواهد شد که فضای رشد اقتصادی را برای همان دانه درشت های قشر نخبه جدید و به تبع آنان بقیه اقشار جامعه فراهم خواهد کرد.
کابوس بزرگ سوپر انقلابی ها هم دقیقا همین وضعیت است. چون دیگر نه از رانت دور زدن تحریم ها خبری خواهد بود، نه رانت هنگفت یارانه پنهان. و مهمتر از همه اینکه بسیاری از رانت خواران متصل به جریان سوپرانقلابی به دلیل عدم تطابق با نیازهای جدید کشور به کلی از چرخه رانت حذف خواهند شد.
پی نوشت مهم:
یادآوری می گردد، رانت یعنی درآمدی که بدون زحمت بدست می آید. در تعریف کلاسیک، رانت در مقابل دستمزد کار و سود سرمایه، به عنوان سومین نوع درآمد شناخته شده است. اقتصاددانان لیبرال ادعا می کردند با حذف رانت از اقتصاد، بازار آزاد پدید خواهد آمد (یعنی آزاد از رانت و نه آزاد برای رانت خواری).
در تعریف ساده تر، رانت یعنی معکوس بهره وری.
بهره وری یعنی خروجی بیشتر با استفاده از منابع کمتر.
رانت یعنی استفاده از منابع بیشتر و ایجاد خروجی کمتر.
تمام اشکال یارانه، از جمله یارانه بنزین، یارانه گاز، یارانه برق، یارانه نان، و یارانه نقدی و غیره، همگی انواع و اشکال مختلف رانت هستند. بنابراین رانت تنها منحصر به رانت خواران دانه درشت یا مقامات فاسد دولتی یا وابستگان به حکومت نیست.
رانت طبیعتا موجب افت بهره وری می شود. اما اقتصادهایی که بهره وری بالایی دارند برای جلوگیری از افت حاشیه سود سرمایه و رکود اقتصادی ناچارند مازاد اقتصادی خود را به صورت رانت توزیع نمایند. لذا توزیع رانت پدیده ای اجتناب ناپذیر است. لیکن شیوه و نحوه توزیع رانت است که تفاوت میان اقتصاد سیاسی جوامع مختلف در ادوار مختلف تاریخی را ایجاد می کند.
در مورد ایران، منشاء بخش اعظم رانت ناشی از بهره وری نیست، بلکه ناشی از انحصار منابع نفتی است.