ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۱۴ دقیقه·۴ سال پیش

واقعا دسترسی به انرژی هسته ای چه اهمیتی دارد؟

یکی از دلایل اصلی که مخالفان برنامه هسته ای در ایران مطرح می کنند این واقعیت است که ایران از نظر منابع انرژی هیچ محدودیتی ندارد. ایران علاوه بر ذخایر گسترده نفتی، همچنین دومین کشور جهان از نظر وسعت منابع گاز است. بطوریکه اگر مجموع منابع نفت و گاز را محاسبه کنیم، ایران اولین رتبه را از نظر ذخایر انرژی در جهان به خود اختصاص داده است. علاوه بر این، ما به دلیل برخورداری از اراضی وسیع کویری و مناطق کوهستانی مرتفع در حوزه جغرافیایی خود، از منابع وسیع انرژی های تجدیدپذیر خورشیدی و بادی هم برخورداریم. پس با وجود اینهمه منابع انرژی خدادادی، چرا باید اینقدر هزینه کنیم تا به انرژی هسته ای دست پیدا کنیم؟ آیا هزینه ای چنین هنگفت هیچ تناسبی با عایدی آن دارد؟ یعنی ما اینهمه هزینه می کنیم برای دسترسی به انرژی، در حالی که همین حالا هم بسیار بیشتر از نیاز امروز و فردایمان منابع انرژی در دسترس داریم که با هزینه بسیار کمتری قابل بهره برداری هستند. کجای این سیاست عاقلانه است؟ (حرف دل آقای دکتر زیباکلام!)

همچنین می توانیم مقایسه ای بکنیم میان وضعیت کشورهای هند و پاکستان، که هر دو دسترسی به انرژی هسته ای دارند، اما از منابع نفت و گاز بی بهره اند. در هندوستان حتی شهرهای بزرگ از حدود ساعت 9 شب به بعد برق ندارند. مردم در نور شمع زندگی می کنند. با وجود گرمای شدید و هوای آلوده، استفاده از تهویه مطبوع غیر ممکن است، چون برق نیست. در مقابل ما در ایران حتی در دورافتاده ترین مناطق روستایی هم 24 ساعته از نعمت برق برخورداریم. باز می رسیم به همان سوال اول. کجایمان درد می کرد که ناگهان تصمیم گرفتیم اینهمه هزینه بدهیم برای دستیابی به انرژی هسته ای؟

این سوال ناشی از درک غلط صورت مساله است. از بس شعار "انرژی صلح آمیز هسته ای" را شنیده ایم باورمان شده که مساله اصلی انرژی است!

واقعیت این است که محصول اصلی نیروگاه ها و بطور کلی هدف اصلی تکنولوژی نیروگاه هسته ای عبارت است از تولید فلزی به نام پلوتونیوم. کاربرد اصلی پلوتونیوم هم در ساخت بمب اتمی است. نیروگاه های هسته ای طی فرآیند تولید پلوتونیم، مقداری هم انرژی تولید می کنند. یعنی در واقع تولید انرژی یک محصول جانبی نیروگاه های هسته ای است.

جالب است بدانید عناصر رادیواکتیو دیگری هم وجود دارند که می توان از آنها انرژی با بهره وری بالا استخراج کرد. اما از آنجا که این عناصر کاربرد نظامی ندارند، تکنولوژی بهره برداری از آنها تا امروز در هیچ کجای دنیا توسعه پیدا نکرده است. یعنی انرژی هسته ای هرجا مورد بهره برداری قرار گرفته اهداف و انگیزه های نظامی به مراتب اولی تر از تولید انرژی هستند.

پس وقتی میگوییم انرژی صلح آمیز هسته ای، منظورمان در حقیقت دستیابی به تکنولوژی تولید پلوتونیوم است که توان ساخت بمب هسته ای را به ما می دهد. اما ما که به تمام جهان اعلام کرده ایم قصد ساخت بمب هسته ای را نداریم. پروتکل ها و پیمانهای بین المللی منع ساخت تسلیحات هسته ای را هم پذیرفته ایم. حتی یک قدم جلوتر هم رفتیم و داوطلبانه اجازه دادیم بازرسان آژانس جهانی انرژی اتمی تمام سوراخ سنبه های مملکتمان را بگردند تا خیالشان راحت شود ما بمب نمی سازیم. آیا این نقض غرض نیست؟

خیر نیست. توجه داشته باشید که مهمترین مساله در فرآیند تولید سلاح های هسته ای همان تولید پلوتونیوم است. وقتی ما امکان تولید پلوتونیوم را داشته باشیم هر زمان که اراده کنیم می توانیم بمب هم بسازیم. پس چیزی که اهمیت دارد تکنولوژی ساخت و غنی سازی است، و این دقیقا همان چیزی است که بر سرش دعوا بوده و هست. دقیقا به همین دلیل هم بود که در قرارداد برجام از ما خواستند تعهد کنیم "پسماندهای" سوخت رآکتورها را به خارج از کشور صادر کنیم. ظاهرش کمی غلط انداز است. در ظاهر ما توافق کردیم آنها به ما اجازه بدهند نیروگاه هسته ای داشته باشیم و در مقابل ما پسماندهای رآکتورمان را به آنها بدهیم. یعنی انرژی هسته ای را خودمان استفاده می کنیم و آشغال و تفاله اش را می دهیم به آنها. واقعا توافق هوشمندانه ایست، نه؟!

خیر، به هیچ وجه! آن پسماندها همان فلز پلوتونیوم است که همه سرش دعوا می کنند! یعنی در حقیقت پذیرفتیم با صرف اینهمه هزینه، پلوتونیوم تولید کنیم و مفت بدهیم برود، و در مقابل انرژی که محصول جانبی و بی ارزش این فرآیند است برایمان بماند. این هزینه ها زمانی توجیه پذیر می شود که قدرت بازدارندگی امنیتی ایجاد کند. اگر نه هیچ آدم عاقلی برای انرژی که مفت و خدادادی در اختیار هست اینهمه هزینه نمی دهد.

اما در اختیار داشتن تکنولوژی غنی سازی خود عاملی بازدارنده است و می تواند ضریب امنیت و قدرت دفاعی کشور را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. بعنوان مثال، کشورهایی مانند ژاپن و آلمان هرگز بمب اتم نساختند. اما هر دو به تکنولوژی غنی سازی و نیروگاه های هسته ای دست پیدا کردند. لذا این کشورها را در معادلات نظامی دارای پتانسیل دستیابی به سلاح های هسته ای ارزیابی می کنند.

تلاش برای دستیابی به تکنولوژی هسته ای یکی از بدیهی ترین اموری است که هر حکومتی در ایران که سر سوزنی ماهیت ملی داشته باشد باید دنبال کند. در واقع برنامه هسته ای ایران از قبل از انقلاب و با نظر شاه شروع شد. در حالیکه همسایه شرقی ما پاکستان یک قدرت اتمی است، و همچنین در حالیکه بزرگترین دشمن ایران، یعنی رژیم صهیونیستی، لااقل 200 کلاهک هسته ای در اختیار دارد، عقل سلیم حکم می کند ایران هم به دنبال دستیابی به قدرت بازدارنده هسته ای باشد. صحبت از کلاهکهای هسته ای آمریکا نمی کنیم، زیرا آمریکا به اندازه پاکستان و اسرائیل به ما نزدیک نیست و بعید است در چنان وضعیت تنگنایی قرار گیرد که بخواهد از سلاح های هسته ای استفاده کند. اتفاقا اسرائیلی که بنیانش از خانه عنکبوت سست تر است خطرناکتر است.

در حال حاضر ما شانس آورده ایم که قلمرو اسرائیل به قدری کوچک و محدود است که با سلاح های متعارف هم می توانیم با خاک یکسانش کنیم. اما اگر روزی صهیونیستها در راستای آرمان اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات موفق شوند محدوده قلمرو خود را گسترش دهند، توازن قوا بهم خورده و دست آنها برای استفاده از سلاح های هسته ای علیه ایران بازتر می شود. و اتفاقا این هم دلیل دیگری است که سیاست خارجی ایران در جهت مخالفت و مبارزه با شهرک سازی ها و گسترش اشغالگری صهیونیستها است.

چرا این توازن قوا اینقدر اهمیت دارد؟ بهتر نیست بجای اینهمه دردسر با اسرائیل مذاکره و صلح کنیم؟

چطور می توانیم با دشمنی که با اساس تمدن ما مشکل دارد مذاکره و صلح کنیم؟ مردمانی که هر سال روز سالگرد قتل عام ده ها هزار ایرانی را جشن گرفته و پایکوبی می کنند. به یاد بیاوریم حرفهای شلدون ادلسون، میلیاردر جهود آمریکایی را که از هواداران سرسخت و متعصب رژیم صهیونیستی است و اظهار داشته بود باید یک بمب اتم در یکی از کویرهای ایران منفجر کنند و بعد تهدید کنند بمب دوم در تهران منفجر خواهد شد:

“What I would say is, ‘Listen. You see that desert out there, I want to show you something.’ …You pick up your cellphone and you call somewhere in Nebraska and you say, ‘OK let it go.’ And so there’s an atomic weapon, goes over ballistic missiles, the middle of the desert, that doesn’t hurt a soul. Maybe a couple of rattlesnakes, and scorpions, or whatever. And then you say, ‘See? The next one is in the middle of Tehran.’ So, we mean business.”
من میگم، "گوش کنین. اون کویر رو اونجا می بینین، می خوام یه چیزی نشونتون بدم." ... بعد گوشی موبایلت رو بر میداری با یه شماره تو نبراسکا تماس می گیری میگی: "اوکی بفرستینش." بعد یه موشک بالستیک با کلاهک هسته ای وسط کویر ایران منفجر می شه، هیچکس هم آسیب نمی بینه. شاید چند تا مار و عقرب یا هرچی کشته بشن. بعد میگی، "دیدین؟ بعدیش میخوره وسط تهران". بعد می فهمن ما شوخی نداریم.
https://www.timesofisrael.com/sheldon-adelson-calls-on-us-to-nuke-iranian-desert/#:~:text=NEW%20YORK%20%E2%80%94%20American%20Jewish%20billionaire%20Sheldon%20Adelson,next%20bomb%20would%20fall%20on%20Tehran%2C%20he%20said.

اگر تا به حال هیچ بمب اتمی در ایران منفجر نشده به دلیل بشر دوستی و انسانیت صهیونیستها نیست. در حال حاضر نوعی توازن قوا در منطقه وجود دارد. اسرائیل در حال حاضر از سلاح های هسته ای استفاده نمی کند، زیرا با شلیک اولین موشک، ما هم می توانیم با استفاده از همان کلاهکهای متعارف خودمان آن چند وجب جایی که نامش را اسرائیل گذاشته اند با خاک یکسان کنیم. البته اگر اسرائیل اتمی نبود ما می توانستیم به راحتی با استفاده از متحدین منطقه ای خود مانند حزب الله ترتیبی بدهیم که حکومت صهیونیستی ساقط شود. اما ما اینکار را نمی کنیم چون اسرائیل هم اگر در تنگنای نابودی قرار گیرد ممکن است از سلاح های هسته ای استفاده کند. به این می گویند توازن قوا، همان عاملی که موجب شده رویای آقای شلدون ادلسون تا امروز محقق نشود. از طرف دیگر اما اگر مرزهای اسرائیل گسترش پیدا کند ما این قابلیت را از دست می دهیم و توازن قوا به نفع اسرائیل می شود. از طرفی هم اگر ما به فناوری هسته ای دست پیدا کنیم توازن قوا به نفع ما چرخیده و حتی گسترش مرزها هم موجب برتری اسرائیل نمی شود. لذا از آنجا که اسرائیل همواره به دنبال گسترش مرزهای خود بوده و هست، عقل سلیم و خِرَد حکم می کند ما هم با تمام توان به دنبال دستیابی به تکنولوژی هسته ای باشیم.

لازم است این را هم به یاد بیاوریم که بر اساس خاطرات اسدالله عَلَم، نخست وزیر و وزیر دربار ایران در دوران محمدرضا شاه پهلوی، شاه پنهانی و در حمام (از ترس استراق سمع آمریکاییها و دیگران) به عَلَم دستور داد دورادور هوای دشمنان اسرائیل را داشته باشد. تحلیل شاه هم این بود که قدرت گرفتن اسرائیل در تضاد با منافع ملی ایران است.

شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" به این معناست که دست اسرائیل را باز بگذاریم تا کشورهای عربی اطراف خود را ببلعد و به یک قدرت بزرگ منطقه ای تبدیل شود. وقتی این اتفاق افتاد، موضع و موقعیت ما می شود مانند وضعیتی که امروز غزه و فلسطین در مقابل اسرائیل دارند. همان شهروندان صهیونیست اسرائیلی که امروز منظره انفجار بمب های اسرائیلی در نوار غزه را تماشا کرده و فریاد شادی و شعف سر می دهند، وقتی جای پای اسرائیل در منطقه محکم شد برای انفجار بمب اتم در تهران هم هورا خواهند کشید. آنوقت نوبت فلسطینیها خواهد بود که الطاف ما ایرانیان را جبران کرده و شعار بدهند: "نه ایران، نه اسلام، جانم فدای فلسطین"! فلسطینی که آنوقت به لطف سیاست ابلهانه ما با صلح و صفا در اسرائیل ادغام شده است. وقتی ما اینقدر کوته نگر و بی خرد باشیم که واقعیت جنگ تمدنی را نبینیم و تصور کنیم "پول ما را برده اند می دهند به فلسطینیها"، باید منتظر عواقبش هم باشیم.

بنابراین برنامه هسته ای ایران از اساس ماهیتی امنیتی دارد و هنگامی که صحبت از "انرژی صلح آمیز هسته ای" می کنیم، در واقع ما هم مانند سایر قدرتهای هسته ای در جهان از انرژی بعنوان پوششی جهت تلطیف برنامه های امنیتی خود استفاده می کنیم.

هر چند به دلیل معذوریتهای حقوقی و بین المللی دستگاه های رسمی قادر نیستند اهداف واقعی ما را بصورت شفاف اعلام کنند، اما هر ایرانی وطن پرستی با مراجعه به عقلش می تواند این مسایل را درک نماید. مخالفت با برنامه هسته ای، رقص و پایکوبی برای امضای برجام و سیمان ریختن در تاسیسات هسته ای، تسلیم طلبی و حمایت از دیپلماسی "برد برد" و "مذاکره"، همگی از عواملی هستند که مستقیما همسو با منافع دشمنان تمدن ایرانی می باشند.

تفاوت بنیانی میان جوامع واگرای جهان سومی و جوامع همگرای توسعه یافته هم در همین نکته است که آنها در مسایل سطحی اختلاف نظر داشته و در مسایل کلیدی همصدا می شوند. اما ما در مسایل کلیدی اختلاف نظر داشته و در مسایل سطحی همصدا می شویم! مثلا بر سر نام خلیج فارس همگی با هم و متفقا رگ گردنمان راست می شود، اما در عین حال نیمی از ما از برنامه هسته ای انتقاد کرده و اصرار می کنیم ما نیازی به تکنولوژی هسته ای نداریم، یا از حضور نظامی ایران در سوریه و عراق ناخشنودیم! در مقابل دشمنان ما وقتی صحبت از مسایل امنیتی می شود همه یکصدا و متفق القولند، و اختلافاتشان بر سر مسایلی مانند مستراح های همجنسبازان است!

یکی از خصوصیات فرهنگ غربی که ما اخذ کرده ایم هم همین وطن فروشی است. به ما آموخته اند تحت عناوینی همچون آزادی و حقوق بشر تیشه به ریشه خودمان بزنیم و سربازان بی جیره و مواجب دشمنان ایران باشیم. اگر همین یک قلم، یعنی وطن پرستی را احیا کنیم الباقی مشکلات رنگ می بازند. به قول سعدی که گویا این غزل را برای طرفداران مهاجرت به کانادا و آمریکا و دیگر ممالک غربی سروده:

من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم
و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم
نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست
نه احتمال نشستن نه پای رفتارم
کجا روم که دلم پای بند مهر کسیست
سفر کنید رفیقان که من گرفتارم
نه او به چشم ارادت نظر به جانب ما
نمی‌کند که من از ضعف ناپدیدارم
اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من این طریق محبت ز دست نگذارم
مرا به منظر خوبان اگر نباشد میل
درست شد به حقیقت که نقش دیوارم
در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم
به عشق روی تو اقرار می‌کند سعدی
همه جهان به درآیند گو به انکارم
کجا توانمت انکار دوستی کردن
که آب دیده گواهی دهد به اقرارم


انرژی هسته ایمذاکرهدیپلماسیسیاست برد بردبازدارندگی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید