ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعیعلوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۸ دقیقه·۶ ماه پیش

پیچیدگی های گذار ایران به نظم جدید جهانی و منطقه ای

در نظم نولیبرال جایگاهی که برای ایران تعریف شده بود عبارت بود از یک لولو خورخوره وسط منطقه خاورمیانه که کارکردهای زیر را برای آمریکا و رانت های نولیبرال داشت:

1- بهانه و امکان استقرار نظامی آمریکا در کشورهای منطقه را فراهم می کرد.

2- امکان بازاریابی و فروش تسلیحات به کشورهای ثروتمند و نفتی علی الخصوص مجلس تعاون دول خلیجی را فراهم می کرد.

3- ناتو به بهانه مقابله با موشک های ایران اقدام به استقرار سامانه های موشکی میان برد در شرق اروپا نمود. بر اساس توافقات محدودیت استفاده از تسلیحات هسته ای میان آمریکا و روسیه، آمریکاییها قانونا مجاز به استقرار این سامانه ها نبودند. لیکن سامانه های برد متوسط با کاربری دوگانه تدافعی-تهاجمی را ظاهرا برای دفع خطر ایران بیخ گوش روسیه مستقر کردند.

4- شرکت های امنیتی اسرائیلی و آمریکایی به بهانه مقابله با تهدید ایران هزاران میلیارد دلار رانت دریافت می کردند.

5- رانت های کاسب تحریم درون ایران لااقل صدها میلیارد دلار و شاید بیش از هزار میلیارد دلار رانت جذب کردند.


نظام جمهوری اسلامی بارها تلاش کرد از این مخمصه و جایگاه مخاطره آمیزی که برای ایران تعریف کرده بودند فرار کند.

اولین باری که این تلاش ها به موفقیت نزدیک شد در دوران ریاست جمهوری اوباما بود که آمریکا تلاش می کرد از مشکلات ناشی از بحران بزرگ مالی 2008 خلاص شود. در آن زمان تلاش های ایران در کنار شرایط بخصوص آمریکا منجر به شکل گیری توافق برجام شد.

توافق برجام ضعف های بزرگی داشت که ذاتا آن را شکننده و ناپایدار می نمود. از جمله این ضعف ها این بود که تحریم های اولیه پا بر جا باقی مانده بود.

دولت اول ترامپ با خروج از برجام تلاش کرد به توافق بهتری دست پیدا کند. لیکن نفوذ لابی صهیونیستی در آمریکا از یک طرف و فشار رانت های کاسب تحریم که پس از خروج آمریکا از برجام ناگهان زنجیر پاره کرده بودند موجب شد تا ترامپ هرگز موفق به دستیابی به یک توافق بهتر نشود. علی الخصوص اشتباه بسیار بزرگ و راهبردی ترامپ در دوره اول این بود که فریب مشاوران صهیونیست خود را خورده و اقدام به ترور سردار سلیمانی نمود. این اقدام از یک طرف موضع کاسبان تحریم در ایران را کاملا مستحکم نموده و از طرف دیگر راه هر گونه توافق را در دولت اول ترامپ بست.


رانت های کاسب تحریم که با خروج آمریکا از برجام حیات دوباره یافته و از گور باز گشته بودند، برنامه مفصلی تدارک دیدند تا قدرت را به طور کامل قبضه کرده و رقبای اصلاح طلب و غربگرای خود را برای همیشه از میدان سیاست داخلی خارج کنند.

به این ترتیب عملیات پیچیده تقویت تبلیغات براندازانه و پر رنگ کردن چهره های نمادین در جبهه براندازان از یک سو، و در سوی دیگر تطهیر سوپر انقلابی ها با عنوان «خادمین مردم» آغاز شد.

اولین ماحصل این عملیات، انتخاب سید ابراهیم رئیسی در انتخابات 1400 بود.

حدود یک سال بعد، در پاییز 1401، فاز دوم عملیات اجرا شد. نمایش پر سر و صدای براندازی در داخل ایران و بازتاب چندبرابری آن در سطح جهانی، با عنوان «انقلاب زن زندگی آزادی». رانت های کاسب تحریم با این پروژه ترتیبی دادند تا غربگرایان و نیروهای سیاسی اصلاح طلب ساده لوح خودشان با دست خودشان بهانه حذف شدن از نظام سیاسی را فراهم کنند.

یکی از معدود کسانی که فریب این عملیات روانی را نخورد شخص رهبری بود. رانت های کاسب تحریم انتظار داشتند با اوج گرفتن نمایش براندازی، رهبری خود را در آغوش سوپر انقلابی ها انداخته و کار برای قبضه کردن انحصاری قدرت توسط برادران و خواهران سوپر انقلابی سهل و یکسره شود.

لیکن پاسخ خویشتندارانه رهبری و نهایتا فرمان عفو عمومی این نقشه را نقش بر آب نمود.

رانت های کاسب تحریم در فاز بعدی بنا داشتند از رهبری هم عبور کنند. اما سقوط رئیسی آن توطئه را هم خنثی نمود.

پس از آن رانت های کاسب تحریم دانستند که اولا توافق مجدد و بهتر جمهوری اسلامی ایران و آمریکا قطعی و قریب است. ثانیا پس از توافق نوبت به تصفیه حساب با رانت ها خواهد رسید و همان بلایی که سر رئیسی آمد سر بقیه اصحاب رانتی هم خواهد آمد. لذا به سیم آخر زده و تلاش کردند تمام برگ های برنده ایران در مقابل آمریکا را بسوزانند.

ترور اسماعیل هنیه در تهران و در مراسم آغاز به کار مسعود پزشکیان به عنوان اولین پاسخ نمادین به سقوط رئیسی بود.

پس از آن نوبت فرماندهان ارشد حزب الله لبنان بود که یکی پس از دیگری به دشمن صهیونی فروخته شدند و نهایتا سید حسن نصرالله هم توسط رانتیون خائن داخلی به دشمن فروخته شد.

با اینحال هسته سخت نظام برنامه های خود را طوری پیش برد که کاهش نفوذ منطقه ای به جای تهدید به فرصت جدیدی تبدیل شود و زمینه ساز رفع اختلافات میان ایران و کشورهای عربی گردد. تا جایی که مسیر حتی بیش از قبل برای توافق با آمریکا هموار شده بود.

اینجا بود که رانت های کاسب تحریم آخرین برگ خود را هم رو کردند از طریق تبانی با دشمن صهیونی سعی کردند دست به کودتا بزنند.

با توجه به شواهد می شود حدس زد قرار بوده پس از حذف کامل هسته سخت نظام، یک هسته آشوب و براندازی وارد عمل شود تا مثلا از دلقک هایی از قبیل رضا پهلوی و دیگران حمایت نماید. و سپس همین مطلب در کنار حمله اسرائیل بهانه ای شود برای حکومت نظامی و قبضه کردن قدرت توسط سوپر انقلابیون.

لیکن عملیات کودتا شکست خورده و برگ آخر رانت های کاسب تحریم هم سوخت!


حال این سوال اساسی مطرح می شود که چرا نظام زودتر اقدام به تصفیه و حذف این مفسدین خائن و وطن فروش ننمود؟

یکی از مهمترین موانع بر سر راه تصفیه رانت های کاسب تحریم این مطلب است که هنوز کشور زیر تحریم های آمریکا قرار دارد و بدون دسترسی به راه های دور زدن تحریم، قدرت چانه زنی ایران مقابل آمریکا بسیار محدود خواهد شد.

یعنی اهرم قدرت کاسبان تحریم همان راه های دور زدن تحریم است که از بین رفتن آن مستلزم توافق نظام با آمریکا است.

اینجاست که پیچیدگی ماجرا نمایان می شود.

نظام برای توافق با آمریکا نیاز به ابزارهای قدرت برای چانه زنی دارد. اما مهمترین ابزار چانه زنی ایران همین راه های دور زدن تحریم است که توسط رانت های کاسب تحریم کنترل می شود. و از طرفی رانت های کاسب تحریم دوست ندارند توافقی بین ایران و آمریکا شکل بگیرد. چون اگر چنین توافقی شکل بگیرد نه تنها رانت کاسبی تحریم قطع می شود، بلکه همه این مفسدین بی مصرف شده و قطعا تصفیه و قلع و قمع خواهند شد.

از طرفی آمریکا برای لغو تحریم ها شروطی قایل می شود که سایر اهرم های قدرت ایران را هم محدود نماید. و نظام از این نکته بیمناک است که در صورت پذیرش شروط آمریکا و کارشکنی مجدد توسط صهیونیست ها بدون اهرم های قدرت قبلی کاملا آسیب پذیر شود.

از اینرو نظام تلاش می کرد تا حد ممکن تصفیه رانت های کاسب تحریم را به تعویق بیاندازد تا ابتدا از ناحیه توافق با آمریکا و لغو تحریم ها مطمئن گردد، و سپس سراغ حذف مفسدین داخلی برود.

به بیان دیگر، قدرت و نفوذ رانت های کاسب تحریم در ایران مرهون تحریم های آمریکا است. و رانت های کاسب تحریم تلاش می کنند هزینه هر گونه توافق با آمریکا را به حدی بالا ببرند که نظام از خیر آن بگذرد. و نظام سعی می کند با کمترین هزینه به توافق با آمریکا برسد تا از شر رانت های کاسب تحریم خلاص شود. و آمریکا سعی می کند از این نقطه ضعف ایران حداکثر استفاده را برده و توافقی را به ایران تحمیل کند که کمترین هزینه و بیشترین منفعت را برای آمریکا داشته باشد.


امروز بر اثر خیانت رانت های کاسب تحریم ما مشغول جنگ مستقیم با اسرائیل هستیم. یکی از هزینه هایی که توافق با ایران برای آمریکا داشت، فشاری بود که لابی صهیونیستی روی دولت ترامپ وارد می کرد. نبرد مستقیم با اسرائیل این فرصت را فراهم کرده که بتوانیم این فشار را به صورت معکوس در آوریم.

معنای کلیدواژه «صلح تحمیلی» که در بیانات مقام معظم رهبری مطرح شد می تواند این باشد:

ایران آغاز کننده جنگ با اسرائیل نبود. اسرائیل این جنگ را به ایران تحمیل کرده. لذا حالا ایران می تواند از همین جنگی که به ما تحمیل شده به عنوان اهرم فشار و برگ برنده برای وادار کردن لابی صهیونیستی به پذیرش توافق ایران و آمریکا استفاده کند.

یعنی اگر تا دیروز لابی صهیونیستی به دولت ترامپ فشار می آورد که هیچ توافقی میان آمریکا و ایران شکل نگیرد، حالا زیر فشار ضربات دردناک ایران در جنگی که اسرائیل آغاز کرده، همان لابی صهیونیستی ناچار خواهد شد به دولت ترامپ فشار بیاورد تا با پذیرش توافق مانع از نابودی اسرائیل شود.

در این شرایط آمریکا دو گزینه دارد:

1- ورود مستقیم به جنگ علیه ایران در جهت دفاع از اسرائیل. این گزینه در تضاد و تناقض با تمام اولویت های راهبردی دولت ترامپ بوده و همانطور که رهبری اشاره کرد خسارت های آن برای آمریکا به مراتب بیشتر از صدماتی است که ایران می خورد.

2- آمریکا می تواند با پرهیز از ورود به جنگ، لابی صهیونیستی را در موقعیتی قرار دهد که برای پذیرش توافق با ایران به التماس بیافتند.

هماهنگی میان نیروهای مسلح و دستگاه دیپلماسی ایران می تواند شرایط را به سمت گزینه دوم سوق دهد.

ولی البته با توجه به اینکه همچنان کاسبان تحریم قدرت زیادی دارند، نظام باید بیش از دشمن خارجی حواسش به تحرکات دشمن داخلی باشد.

اینجا هم جهاد اصغر با دشمن خارجی است و جهاد اکبر با دشمن داخلی.

کاسبان تحریمکودتا
۲۱
۸۴
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید