سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۱۴ دقیقه·۴ سال پیش

چرا ایران و آمریکا روابط دوستانه ندارند؟


مقدمه

سوال فوق را از ابعاد متعددی می توان بررسی کرد. اما اینجا صرفا به بعد دیپلماتیک می پردازیم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، با حمله دانشجویان ایرانی به سفارت آمریکا در تهران و آغاز بحران گروگانگیری، روابط ایران و آمریکا رسما قطع شد و دو کشور هرگز مجددا روابط رسمی دیپلماتیک نداشتند. ایالات متحده آمریکا با محور شرارت خواندن ایران و اعمال انواع و اقسام تحریم های اقتصادی و تهدیدهای نظامی به مخاصمه با ایران پرداخته و در مقابل جمهوری اسلامی ایران با شیطان بزرگ خواندن آمریکا بر علیه منافع آمریکا در منطقه خاور میانه و جهان حرکت می کند. بسیاری افراد، اصل این تخاصم را زیر سوال برده و می پرسند چرا ایران با آمریکا رابطه دوستانه برقرار نمی کند تا این تحریم ها پایان یافته و مزایای دوستی با کشور قدرتمند و بزرگ آمریکا به سوی ایران سرازیر شود؟

تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی در ایران شامل دو مرحله کلی است. اول دوران رهبری امام خمینی و دوم دوران پس از رحلت امام. ما در اینجا به دوره اول نمی پردازیم و روی دوره دوم تمرکز می کنیم. زیرا در دوره دوم تلاشهای قابل توجهی برای عادی سازی روابط صورت گرفت که همگی بی نتیجه ماندند.

1. دوران ریاست جمهوری آیت الله رفسنجانی

پس از رحلت امام، آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی بر مسند ریاست جمهوری ایران تکیه زد. شرایط سیاسی کشور به گونه ای بود که آیت الله رفسنجانی، به خصوص در دور اول ریاست جمهوری، بیشترین قدرت سیاسی را در اختیار داشت. دولت رفسنجانی به لحاظ سیاسی کاملا اقتدار گرا و به لحاظ اقتصادی لیبرال بود. [1] وی سیاست معروف به "سازندگی" را در پیش گرفت که در حقیقت عبارت بود از خصوصی سازی، تمرکز روی اقتصاد بازار آزاد و از میان برداشتن سیاستهای دخالت دولت در صنایع و اقتصاد که مورد نظر جناح مقابل در جمهوری اسلامی بود.[2]رفسنجانی به دلیل همین سیاستها نقش اساسی در شکل گیری طبقات مرفه و متوسط نوظهور در ایران داشت.

رفسنجانی از برنامه ملک عبدالله (که آن زمان ولیعهد عربستان بود) برای مذاکرات صلح با اسرائیل حمایت کرد و اعلام کرد جمهوری اسلامی هر توافقی که فلسطینیان با اسرائیل بکنند می پذیرد. وی همچنین آشکارا اعلام کرد که منافع بین المللی ایران باید اولویت بالاتری نسبت به منافع متحدین ایران (سوریه و لبنان) داشته باشد.[3]همچنین در مورد مساله سلمان رشدی، رفسنجانی رسما اعلام نمود که فتوای حضرت امام در خصوص محدور الدم بودن سلمان رشدی تنها نظر یک مرجع تقلید دینی است و به هیچ وجه موضع جمهوری اسلامی ایران نیست. این در حقیقت پیامی بود که به جهان نشان می داد آیت الله هاشمی رفسنجانی در سمت ریاست جمهوری در ایران همه کاره است و فتوای امام هیچ نفوذی در سیاستهای جمهوری اسلامی ندارد.

همه اینها نشان دهنده شرایط مساعدی بود که از سوی ایران برای برقراری روابط دوستانه با آمریکا بوجود آمده بود. علاوه بر اینها رفسنجانی در لابی های بین المللی تلاشهایی برای عادی سازی روابط با آمریکا نمود.[4]بعلاوه شواهد نشان می دهد که وی نقش برجسته ای در مذاکرات پشت پرده ایران با آمریکا از طریق مک فارلین داشت که بعدا با عنوان رسوایی ایران کنترا شناخته شد.

از سوی دیگر جناح اصول گرای جمهوری اسلامی عملا در مقابل تصمیمات و سیاستهای آیت الله رفسنجانی سکوت کرده بودند. این به دو علت بود. اولا قدرت سیاسی رفسنجانی به حدی بود که اجازه هیچ صدای مخالفی را نمی داد. دوما بعد از رحلت امام باقی مانده نیروهای انقلابی بطور کلی افراد جوانی بودند که تجربه و بینش عمیق حضرت امام را نداشتند. از اینرو سکوت این افراد از این جهت قابل توجیه است که جمهوری اسلامی بطور کلی در حال تجربه و آزمایش سیاست نرمش در مقابل غرب بود.

2. دوران ریاست جمهوری حجت الاسلام والمسلمین خاتمی

اگر دولت هاشمی رفسنجانی به لحاظ سیاسی اقتدار گرا بود و به لحاظ اقتصادی لیبرال، دولت خاتمی هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ اقتصادی لیبرال بود. سیاستهای اقتصادی خاتمی ادامه همان سیاستهای اقتصادی هاشمی رفسنجانی بود. تفاوت عمده دوران خاتمی با رفسنجانی تحولات سیاسی و لیبرالیزه شدن ماهیت جمهوری اسلامی بود، که تداوم روند مهندسی اجتماعی و شکل گیری طبقه متوسط جدیدی بود که از زمان دولت آیت الله هاشمی شروع شده بود. این تحول با نرمش و خوشرویی نسبت به غرب بخصوص ایالات متحده آمریکا پر رنگ تر می شد.

خاتمی حتی با تلویزیون سی ان ان آمریکا مصاحبه کرد و برای ملت آمریکا پیام صلح و دوستی فرستاده و از واقعه گروگانگیری سفارت آمریکا در ایران ابراز تاسف نمود. وی با مطرح کردن ایده "گفتگوی تمدنها" دکترین اصلی دولت خود را بر اساس تنش زدایی و عادی سازی روابط در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با غرب بنا نهاد.

در عرصه داخلی، خاتمی با تاکید روی آزادی های مدنی، مدل و برداشتی کاملا لیبرال از "مردم سالاری دینی" ارایه نمود. طرفداران برقراری رابطه دوستانه با آمریکا ناگهان به میزان بی سابقه ای انواع تریبونهای دولتی و غیردولتی را به دست آوردند. روزنامه ها و کتاب های بسیاری به معرفی تفکرات غربی و تئوریزه کردن مبحث "آشتی با غرب" پرداختند.

در حمله نظامی آمریکا به افغانستان، حکومت طالبان دشمن مشترک ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران بود. در همین راستا نیروهای آمریکایی و پنتاگون از رهنمودهای استراتژیک فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برای غلبه بر طالبان بهره مند شدند.[5]

در مقابل دولت ایالات متحده در پی یک انفجار مشکوک تروریستی در عربستان سعودی، ایران را متهم نمود و خواستار بازرسی و پی گیری این حادثه در داخل خاک ایران شد. آمریکایی ها خوب می دانستند که جمهوری اسلامی ایران هرگز تن به قبول ورود نیروها، کارآگاهان و طبیعتا جاسوسان آمریکایی به خاک ایران نخواهد داد. این درخواست آمریکایی ها در حقیقت وسیله ای بود برای انداختن توپ به زمین ایرانی ها تا در نهایت دستاویزی برای وضع تحریم های جدید علیه ایران در دوران ریاست جمهوری کلینتون در آمریکا و خاتمی در ایران باشد. همچنین فشارهای جدیدی بر سر پرونده هسته ای ایران در اواخر دوران ریاست جمهوری خاتمی مطرح گردید که زمینه ساز تحریم های بعدی بود.

با وجود تلاشهای بی دریغ خاتمی برای برقراری روابط با آمریکا، طرف آمریکایی هیچ قدمی در این راستا بر نداشت و روابط همچنان تیره تر و خصمانه تر از قبل شد. خود خاتمی بعدها گفت که شرایط بسیار مساعدی در ایران فراهم شده بود تا تنش ها واختلافات از میان برداشته شود ولی طرف آمریکایی با در نظر نگرفتن واقعیت های سیاسی موجود از این شرایط استقبال نکرد و این فرصت از بین رفت.

3. دوران ریاست جمهوری حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی

روحانی از همان ابتدا با هدف عادی سازی روابط با آمریکا و رفع تحریم ها دولت خود را تشکیل داد. ماحصل سیاست های روحانی قرارداد معروف برجام بود که تقریبا کلیه دستاوردهای ایران در فناوری هسته ای را نابود کرده، امکان دسترسی به نقاط حساس ایران را به بازرسان سازمان انرژی اتمی و طبیعتا سرویسهای اطلاعاتی آمریکا می داد. مضافا به لحاظ سیاسی و اقتصادی دولت ایران امتیازات بسیاری به طرف آمریکایی داد. خواسته ایران در مقابل رفع تحریم ها بود، که البته این اتفاق هرگز نیافتاد. در مقابل آمریکا پس از اطمینان از نابودی توانمندی هسته ای ایران، تقاضاهای جدیدتری را در خصوص کاهش توان نظامی و کاهش میزان نفوذ ایران در منطقه مطرح کرد.

حال این سوال مطرح می شود که با وجود تلاشهای جمهوری اسلامی ایران طی 16 سال ریاست جمهوری آیت الله رفسنجانی و حجت الاسلام والمسلمین خاتمی، و همچنین 8 سال ریاست جمهوری روحانی، چرا آمریکایی ها تمایلی به این روابط از خود نشان ندادند؟ برای پاسخ به این سوال باید بدانیم سیاستهای ایالات متحده آمریکا بر چه اساسی شکل می گیرند.

3. ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا

شالوده اصلی ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا بر اساس نئو-لیبرالیسم و نئو-پلورالیسم(کورپوراتیسم) استوار است. بر خلاف ساختار سیاسی ایران که یک هسته مرکزی در حکومت سیاستهای کلی را بر اساس یک سری اصول و اهداف شکل می دهد، در ایالات متحده هیچ هسته مرکزی، اصول یا اهدافی وجود ندارد. به همین دلیل قدرت ها، صاحبان نفوذ و لابی ها از بیرون بر حکومت اعمال فشار می کنند و برایند این فشارها تعیین کننده سیاستها و جهت گیری های حکومت است. [6]

طبیعتا در نظام سرمایه داری که ماهیت اصلی ایالات متحده آمریکا است، صاحبان قدرت در حقیقت همان افراد ثروتمند و سرمایه داران بزرگ هستند. در صورت ائتلاف چند سرمایه دار بزرگ و بر اساس بده بستانهای صاحبان سرمایه، لابی ها شکل می گیرند و این لابی ها مراکز اصلی قدرت در آمریکا و بطور کلی جهان سرمایه داری هستند. [7] [8]

ساختار سیاسی ایالات متحده و قدرت مطلق لابی ها در این کشور چیزی نیست که از دید مردم آمریکا مخفی باشد و این لابی ها بطور علنی فعالیت می کنند.[9] [10] لیکن بسیاری از مردم عادی در ایران بخصوص طرفداران روابط دوستانه با آمریکا از وجود چنین لابی هایی بی اطلاع هستند.

علت اصلی تداوم تخاصم در روابط ایران با آمریکا را باید در منافع همین لابی ها جستجو کنیم. روابط دوستانه ایران با آمریکا به سود چه کسانی و به ضرر چه کسانی تمام خواهد شد؟ روابط خصمانه چطور؟

4. جریانهایی که مانع روابط دوستانه هستند

دو لابی بزرگ در آمریکا مانع بهبود روابط این کشور با ایران می شوند.

4.1. لابی یهودی و صهیونیست: لابی صهیونیست از عادی شدن روابط آمریکا با ایران به شدت متضرر خواهد شد. جمهوری اسلامی ایران بعنوان کشوری که پتانسیل تبدیل شدن به قدرت هژمون منطقه ای را دارد، ذاتا با حکومت صهیونیستی اسرائیل در تضاد است. ولی صرف نظر از این تضاد، اسرائیل بعنوان تنها پایگاه مطمئن آمریکا در منطقه خاور میانه امتیازات بسیاری از آمریکا می گیرد که در صورت دوستانه شدن روابط ایران با آمریکا این امتیازات را از دست خواهد داد. دوستی ایران و آمریکا موقعیت استراتژیک اسرائیل را به شدت تضعیف خواهد کرد. از اینرو لابی یهودی-صهیونیستی تمام توان خود را در فشار به آمریکا برای تیره نگه داشتن روابط با ایران بکار می برد.

4.2. لابی عربی: کشورهای عربی بخصوص عربستان سعودی منافع بسیار زیادی به آمریکا می رسانند و در نتیجه نفوذ قابل توجهی در سیاستهای آمریکا هم دارند. این کشورها در نتیجه تخاصم آمریکا با ایران امتیازات بسیاری به دست می آورند، که از جمله می توان به رشد صادرات نفت عربستان به عنوان جایگزین نفت ایران، و رونق کسب و کار دوبی در مقابل ایران، و از این قبیل نام برد. لذا این حکومتها هم بطور ذاتی دشمن نظام جمهوری اسلامی خواهند بود. فشاری که لابی های عربی برای ادامه مخاصمه با ایران به آمریکا وارد می کنند اگر از لابی های صهیونیستی بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.

بر اساس آنچه که تا اینجا شرح داده شد، تنها دو روش برای برقراری سریع روابط دوستانه بین ایران و آمریکا وجود دارد:

· روش اول راضی کردن جریانهایی است که برای جلوگیری از این رابطه فشار می آورند. همانطور که دیدیم چنین چیزی بدلیل تضادهای ماهوی کاملا غیر ممکن است.

· روش دوم اینکه ایران به همان شیوه لابی های صهیونیستی و عربی وارد عمل شود. به عبارت دیگر ایران و عربستان و سایر شیخ نشینهای عربی وارد مسابقه امتیاز دادن به آمریکا شود. هر کس امتیاز بیشتری به آمریکا بدهد برنده خواهد بود. این همان وضعیتی است که سیاست خارجی ایران قبل ار انقلاب اسلامی داشت و طبیعتا همین سیاستها هم منتهی به انقلاب و فروپاشی حکومت پیشین شد. در پیش گرفتن چنین سیاستی مسلما نتیجه مشابهی خواهد داشت، با این تفاوت که این بار شخصی در قد و قواره حضرت امام نیست که خلاء قدرت را پر کرده و مانع از فروپاشی کشور شود!

5. جمع بندی

منطقی ترین راه و شیوه سیاست ایران در قبال آمریکا که بیشتر از همه در راستای منافع ملی باشد، عبارت است از نمایش قدرت، پافشاری روی مواضع و حقوق مشروع، ندادن امتیاز و مقابله به مثل. روابط آمریکا و جمهوری خلق چین بعد از انقلاب چین بسیار پر تنش تر از روابط حال حاضر آمریکا با ایران بود. چین حق عضویت در سازمان ملل را نداشت و آمریکا و چین هیچ روابط دیپلماتیکی نداشتند. در مقابل حکومت تایوان بعنوان حکومت قانونی چین به رسمیت شناخته می شد و صاحب حق وتو هم بود. سختی و اقتدار جمهوری خلق چین تحت رهبری مائو، و بهره برداری از تنش فی مابین آمریکا و شوروی نهایتا آمریکا را وادار به نرمش کرد به طوری که علاوه بر برقراری روابط دوستانه دیپلماتیک بین آمریکا و چین، جمهوری خلق چین به عضویت سازمان ملل در آمد و حق وتوی تایوان به چین داده شد.

زمانی که دشمنی آمریکا با ایران برای آمریکا آنقدر پر هزینه تمام شود که هزینه آن بر منافع ناشی از امتیازات لابی های مشوق این دشمنی بچربد، یقینا مواضع آمریکا در قبال ایران تغییر خواهد کرد. با توجه به این نکات، دیپلماسی دوستی با آمریکا شیوه ای آزموده شده است که تنها موجب تیره تر شدن روابط و وخامت بیشتر اوضاع در ایران می شود، درست مانند نوعی مازوخیسم سیاسی. معروف است که هنری کیسینجر، وزیر خارجه آمریکا در دروان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون، گفته بود که دشمنی با آمریکا خطرناک است، اما دوستی با آمریکا کشنده است! این دقیقا واقعیتی است که ایرانیان در طول سی سال تجربه دیپلماسی آشتی جویانه دریافته اند.

در پایان توجه داشته باشید در تحلیل فوق تنها از بعد دیپلماتیک به مساله پرداخته شده، و البته پیچیدگی ها و ظرایف این مساله در ابعاد دیگر بسیار بیش از این است. منجمله اقتصاد، جامعه شناسی، و حوزه های فرهنگی.

[1] Brumberg, Daniel, Reinventing Khomeini : The Struggle for Reform in Iran, University of Chicago Press, 2001, p.153

[2] Parsi, Trita, Treacherous Alliance : the secret dealings of Israel, Iran and the United States, Yale University Press, 2007, p.132

[3] http://weekly.ahram.org.eg/2005/748/re1.htm

[4] Iran and West. BBC Documentary.

[5] See previous.

[6] http://en.wikipedia.org/wiki/Pluralism_%28political_theory%29

[7] http://en.wikipedia.org/wiki/Liberalism

[8] http://greyfalcon.us/restored/War.htm

[9] http://www.globalresearch.org/

[10] http://www.aipac.org/

[11] http://en.wikipedia.org/wiki/Iran-Contra_affair#Discovery_and_scandal

دیپلماسیآمریکا
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید