سوالی است که شاید در ذهن شما هم پیش آمده باشد. اکثر کشورهای دنیا فقط یک نیروی نظامی به نام ارتش دارند. اما ما در ایران دو نیروی نظامی داریم، هر کدام هم با قوای زمینی، هوایی و دریایی. علت این موازی کاری چیست؟
هر چند پاسخ این پرسش بسیار ساده است، اما جالب است که توجیهات پرت و غیر قانع کننده برای آن بسیار جا افتاده تر و رایج تر از پاسخ حقیقی هستند. معمولا دو پاسخ برای این سوال می شنویم. اولین نظریه، که در حقیقت قرائت رسمی هم همین است، بدین صورت است که ارتش و سپاه ماموریت های متفاوتی دارند و هیچ تداخلی در کار هم ندارند. یعنی ارتش جمهوری اسلامی موظف به دفاع از خاک و مرزهای کشور است، اما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وظیفه حراست و پاسداری از انقلاب را دارد و البته طبق این دو روایت گویا انقلاب اسلامی چیزی سوای جمهوری اسلامی ایران است. هر چند به دلیل استفاده از تعاریف مبهم و غیر شفاف نمی توان این نظریه را به راحتی رد کرد، اما مشخص است که این پاسخ در حقیقت نوعی طفره رفتن از پاسخ دادن است.
نظریه دوم این است که چون ارتش از زمان پیش از انقلاب تشکیل شده و تداوم همان ارتش شاهنشاهی است، نظام جمهوری اسلامی یا از ارتش می ترسد و یا از آن خوشش نمی آید، و نتیجتا سپاه را ترجیه می دهد. بنابراین نظام جمهوری اسلامی همواره تمام تلاشش را می کند تا روزی برسد که ارتش را به کلی منحل و سپاه را جایگزین کند!
دلایل بی شماری وجود دارد که این نظریه را رد می کند. اولا مشخص نیست اگر نظام جمهوری اسلامی تا این حد مشتاق انحلال ارتش است، چرا تا به حال این کار را نکرده؟ آیا زورش به ارتش نمی رسد؟ مگر همین جمهوری اسلامی در ماجرای کودتای نوژه ارتش را پاکسازی نکرد؟ آن زمان که سپاه هم بر خلاف امروز انسجام و امکانات گسترده ای نداشت. وانگهی چطور در اوایل انقلاب که فشار زیادی از سوی نیروهای سیاسی افسار پاره کرده آن زمان، منجمله مجاهدین خلق و برخی نیروهای چپ دیگر و حتی بسیاری از لیبرالها برای منحل کردن ارتش وجود داشت این اتفاق نیافتاد؟ چرا امام از ارتش حمایت کرد و نگذاشت این اتفاق بیافتد؟
ممکن است بگویند آن زمان به دلیل درگیری در جنگ امکان منحل کردن ارتش نبود. گیریم که چنین باشد. امروز که دیگر درگیر جنگ نیستیم. اگر هم درگیری باشد بصورت برون مرزی است و تنها سپاه و نیروی ویژه قدس است که درگیر آن است و ارتش نقش بخصوصی در آن ندارد. پس چرا ارتش و سپاه در هم ادغام نمی شوند؟ مگر پس از رحلت امام سه نیروی مستقل، یعنی شهربانی، ژاندارمری و کمیته های انقلاب اسلامی در هم ادغام نشدند تا نیروی انتظامی تشکیل شود؟ چرا این اتفاق در مورد ارتش و سپاه نمی افتد؟
پر واضح است که قضیه این چیزها نیست. ابتدا توجه داشته باشید ساختارها و نهادهای حکومتی یک شبه به وجود نمی آیند بلکه در طول قرن ها شکل می گیرند. دو گانه ارتش و سپاه ممکن است ظاهرا پیشینه اش به دوران پس از انقلاب باز گردد، اما این مطلب سابقه بسیار طولانی تری در تمدن ایرانی داشته است.
در حقیقت هر گاه ارتش دایمی و نیروی نظامی تخصصی و آماده به خدمت در ایران وجود داشته، نیاز به این دوگانگی هم خودش را نشان داده است. اولین سابقه ای که از آن سراغ داریم ارتش هخامنشی بود که در کنارش نیروی گارد جاویدان هخامنشی به عنوان نیرویی با سلسله مراتب فرماندهی مستقل وجود داشت.
در مقاطع بسیاری در تاریخ ایران ارتش دایمی وجود نداشته و نیروهای رزمنده در هنگام نیاز مورد فراخوان قرار گرفته و در غیر اینصورت به زندگی غیر نظامی مشغول بودند. این رویه خطر طغیان ارتش را از میان می برد، اما نقطه ضعف آن از دست رفتن آمادگی نظامی بود، که در مواردی موجب فجایع جبران ناپذیری هم گردید، منجمله در جریان تهاجم مغول ها به ایران.
دولت صفویه اولین دولت کاملا مستقل ایرانی بود که پس از ورود اسلام به ایران بر سر کار آمد. یکی از کارهایی که صفویان کردند احیای ارتش آماده به خدمت بود که در قالب نیروی قزلباش (سر قرمز یا همان کلاه قرمز) شکل گرفت. جالب است که شاه عباس صفوی متوجه خطری شد که از جانب این نیروی نظامی متوجه سلطنتش بود. برخی از فرماندهان قزلباش به حدی اقتدار پیدا کرده بودند که گه گاه از فرامین پادشاه سرپیچی می کردند. راه حلی که شاه عباس برای این مشکل پیدا کرد عبارت بود از تشکیل یک نیروی نظامی با سلسله مراتب نظامی مستقل که متشکل از سربازان ارمنی بود و به نام نیروهای شاهسون (شاه دوست) معروف شدند. بنابراین در دولت صفوی هم دوگانه قزلباش و شاهسون بوجود آمد.
در دوران قاجار ایران فاقد نیروی نظامی منظم بود. عباس میرزای قاجار در زمان فتحعلی شاه تلاش هایی کرد اما عمرش به دنیا نبود. اما با روی کار آمدن رضاشاه و تاسیس ارتش شاهنشاهی، مجددا نیروی زبده و مستقلی با عنوان گارد جاویدان تشکیل شد.
پس از انقلاب ارتش با فرمان امام پابرجا ماند، اما گارد جاویدان منحل شد. سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد بسیار نوپای انقلابی تشکیل شده بود، اما مدتی طول کشید تا به شکل یک نیروی نظامی کامل در بیاید و در ابتدا بیشتر به یک نیروی شبه نظامی شباهت داشت. در اثر همین ضعف و خلا قدرت هم بود که جریانهای کودتای نوژه پیش آمد. نهایتا با فرمان امام قوای سه گانه نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی سپاه تشکیل شدند. سپاه پاسداران امروز شامل نیروهای تخصصی متعددی است، اما توان رزمی آن تقریبا برابر با توان رزمی ارتش است.
اهمیت این ساختار در نهادهای قدرت را از زاویه دیگری هم می توان مشاهده کرد. بعنوان مثال دو کشور در دوسوی مرزهای ایران را در نظر بگیرید، یعنی ترکیه و پاکستان. هر دو کشور بارها شاهد کودتای نظامی ارتش و سقوط دولت های خود بوده اند، چیزی که در ایران هرگز سابقه نداشته (بجز کودتای 28 مرداد که آن هم از بی دقتی مصدق و همکاری شاه با آمریکایی ها بود).
حمزه علوی، جامعه شناس پاکستانی تبار، کارویژه ارتش و بوروکراسی دولتی را در کشورهای جهان سوم به عنوان ابزاری تعریف می کند که نبود انسجام میان طبقات اجتماعی را جبران می کند. بنابراین حکومت های دموکراتیک در جوامع جهان سوم یا به دلیل واگرایی اجتماعی از هم می پاشند، و یا توسط فرماندهان نظامی و سران سیستم بوروکراتیک محدود و محصور می شوند. از آنجا که ارتش و سیستم بوروکراسی معمولا توسط دول استعماری و در زمان سلطه آنها بر این جوامع بوجود آمده اند، طبیعتا پس از کسب استقلال سیاسی کماکان ارتباط این نیروها با دول استعماری (مانند انگلیس در مورد پاکستان و هند، و آمریکا در مورد ترکیه به عنوان عضو ناتو) تداوم می یابد. به همین دلیل جنبش های ملی که به سمت سیاست های مستقل ملی حرکت می کنند از طریق کودتای نظامی سرکوب می شوند. همین اتفاق در ایران پس از جنبش ملی شدن صنعت نفت هم افتاد.
نهادهای حکومتی در طول قرن ها و بر اثر انباشت تجربیات ملی شکل می گیرند. ملاحظه می کنید که این مطلب هم مجددا به نظریه تکامل داروین ارتباط پیدا می کند. از میان بردن نهادهای ملی عواقب و عوارضی دارد که نمونه های آن را امروز در لیبی و عراق مشاهده می کنیم.