چرا چین از طریق دوستی با غرب قدرتمند شد، اما ما نه
بعد از جنگ تحمیلی، تقریبا همان زمانی که صنایع آمریکایی ناگهان به چین سرازیر شدند و رشد سریع و بی سابقه چین شروع شد، ایران هم تقریبا اهداف مشابهی را دنبال می کرد. دوران ریاست جمهوری آیت الله رفسنجانی بود و اولویت کشور توسعه اقتصادی بود، آن هم از طریق گسترش روابط تجاری با غرب. سی سال جلوتر، یعنی امروز، چین اولین قدرت اقتصادی جهان است و اخیرا حتی از آمریکا هم سبقت گرفته است. اما ایران درگیر مشکلات عدیده اقتصادی است که عمدتا ناشی از وابستگی اقتصادی به غرب و نتیجتا آسیب پذیری در مقابل تحریمهای اقتصادی غرب است. چه تفاوتی میان مدل توسعه چین و ایران وجود داشته که نتایجی تا این اندازه متفاوت بدست آمده است؟
برای پاسخ به این سوال، ابتدا نگاهی به مدل توسعه چین بیاندازیم.
اول، هدف چین از رابطه با غرب چه بود؟
دستیابی به تکنولوژی آمریکایی برای توسعه زیرساخت های صنعتی چینی.
تشکیل طبقه سرمایه دار چینی که ماهیت ملی داشته و تضمین کننده توسعه پایدار چین باشد.
دوم، اهداف آمریکا از رابطه با چین چه بود؟
استفاده از نیروی کار ارزان قیمت چینی با انتقال صنایع آمریکایی به خاک چین و نتیجتا کاهش قدرت اتحادیه های کارگری در آمریکا.
شناسایی نیروی کار متخصص چینی و تسهیل امکانات مهاجرت برای ایشان، مجددا به دلیل کنترل طبقه کارگر آمریکایی
ایجاد یک طبقه سرمایه دار چینی که ماهیت وابسته به آمریکا داشته باشند
نفوذ در جامعه چین و جلوگیری از شکل گیری نسخه دیگری از پرده های آهنین که در مورد شوروی پیش آمده بود.
سوم، شرایط چین برای ورود صنایع آمریکایی به چین چه بود؟
اولین پیش شرط برای ورود صنایع آمریکایی این بود که آمریکایی ها تکنولوژی خود را به شرکت های چینی انتقال بدهند. به عبارت دیگر، شرکت های آمریکایی اجازه نداشتند تکنولوژی خود را در انحصار خود نگه دارند. این سیاست باعث شد صنایع چینی به غرب وابسته نشوند.
شرکت های آمریکایی (یا سایر شرکت های غربی) که در چین فعالیت می کردند موظف بودند طی مدت کوتاهی پنجاه درصد به اضافه یک از سهام کارخانجاتی که در چین تاسیس می کردند را به شرکای چینی بسپارند. این سیاست در طولانی مدت منتهی به تشکیل طبقه سرمایه دار چینی شد که ماهیت ملی دارد. بنابراین این سیاست موجب عدم وابستگی سیاسی به غرب شد.
شرکت های آمریکایی موظف بودند سود حاصل از سرمایه گذاری در چین را مجددا در چین سرمایه گذاری کنند. این سیاست جلوی فرار سرمایه از چین را گرفت. البته دولت چین در مواقعی بطور حساب شده اجازه فرار سرمایه را می داده است، که عمدتا به دلیل جلوگیری از افزایش ارزش پول ملی چین در مقابل ارزهای خارجی، و نتیجتا حفظ قدرت رقابت محصولات چینی در بازارهای جهانی بوده است.
علاوه بر اینها، شرکت های تجاری پخش و توزیع کننده آمریکایی و غربی بازارهای جهانی را به سوی کالاهای چینی گشودند (توجه کنید پشت اکثر کالاها با برندهای آمریکایی نوشته است ساخت چین). به این ترتیب چین تکنولوژی غرب را گرفته و با سوار شدن بر تقاضای مصرف در بازارهای جهانی به قطب صنعتی جهان تبدیل شد.
در مقابل آمریکاییها تنها به بخشی از اهداف خود دست یافتند و بر خلاف تصورشان، ورود صنایع آمریکایی به چین به شکل گیری طبقه سرمایه دار وابسته منتهی نشد. یکی دیگر از عواملی که باعث این ناکامی آمریکاییها شد، خودداری چین از اجرای "توسعه سیاسی" و پرهیز از آلودگی فضای سیاسی چین به ایدئولوژی لیبرال غربی بود.
اما شیوه روابط اقتصادی ایران با غرب چه بود؟
بخش اعظم روابط اقتصادی از طریق واردات کالاهای تمام شده خارجی بود که امکان رشد بسیاری از صنایع داخلی را منتفی کرد
زنجیره صنایع بطور کامل در داخل کشور شکل نگرفت. بلکه بسیاری قطعات مورد نیاز در اکثر صنایع از خارج از کشور تامین شده و در داخل مونتاژ می شد.
طبقه سرمایه داری که از طریق این روابط تجاری شکل گرفت ماهیت وابسته و غیر ملی داشته است. لذا فرار سرمایه به فجیع ترین شکل رخ داده است.
اکثریت جمعیت کشور به شهرنشینی غیر مولد (کارهای تجاری) روی آورده، نتیجتا مصرف گرایی در حد بالاتر از توان تولیدی جامعه شکل گرفته است
به لحاظ سیاسی، طبقه متوسط مصرف گرا و طبقه سرمایه دار وابسته بر نظام سیاسی فشار آورده و منافع غرب را بر منافع ملی ترجیح می دهند. در همین راستا "توسعه سیاسی" و "اصلاحات" در جهت از میان بردن قدرت نهادهای ملی و جایگزینی آنها با نهادهای سیاسی دموکراتیک (بخوانید وابسته به غرب) بوده است. خوشبختانه این پروژه هنوز بطور کامل موفق نبوده، اما فشارها روز بروز بیشتر شده و تاکنون خسارات زیادی را به بار آورده است، از اغتشاشات خیابانی گرفته تا موارد دیگر.
شاید این امکان وجود داشت که در همان سالهای آغازین پس از جنگ تحمیلی ما هم از مدلی مشابه مدل توسعه چینی استفاده کرده و نتایج مشابهی می گرفتیم. اما آن فرصت اکنون از دست رفته و امکان بازگشت میسر نیست. مسایل اقتصادی ایران بسیار پیچیده است و راه حل آسان و بدون درد ندارد. تسلیم در مقابل غرب به نابودی کامل منتهی خواهد شد، و از طرف دیگر، با عنایت به بافت و ترکیب جمعیتی شهر نشین و بازتاب آن در گرایشات سیاسی، کشش توسعه درونگرا موجود نیست. نتیجه می شود همین وضعیتی که امروز می بینید.