ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعیعلوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۱۰ دقیقه·۲ روز پیش

چه کسی تیر خلاص را بر نولیبرالیسم زد؟!

انتخاب دونالد ترامپ نقطه عطفی در تاریخ جهان بوده و هم اکنون شاهد نابودی سیستماتیک کلیه ارکان نولیبرالیسم به دست پر توان پرزیدنت دونالد جی ترامپ هستیم، که قصد دارد نظم نوینی را با محوریت ملی گرایی جایگزین آن نماید.

اما این تحول یک شبه اتفاق نیافتاد و تا لحظات آخر کسی حتی باور نمی کرد ترامپ بتواند مجددا انتخاب شود، چه رسد به اینکه اینطور بنیان های نظم نولیبرال جهانی را از ریشه بر کند!

وقتی به تحولات جهانی و داخلی آمریکا پیش از انتخاب ترامپ نگاه می کنیم، پر واضح است که جنگ اوکراین و جنگ غزه هر دو کاتالیزورهای قدرتمندی بودند که موجب تضعیف دموکرات ها و قدرت گرفتن جریان سیاسی «مگا» شدند.

جنگ اوکراین حاصل یکی از پروژه های بلند مدت دموکرات ها و مافیای نولیبرال جهانی بود. پروژه کشاندن روسیه به درگیری نظامی از مدتها قبل طرح ریزی شده و قرار بود در دوره ریاست جمهوری هیلاری کلینتون اجرایی شود. شادروان سمیر امین، متفکر برجسته مارکسیست فرانسوی-مصری، در همان ایام انتخابات 2016 پیش بینی می کرد در صورت انتخاب هیلاری کلینتون جنگ بزرگی میان آمریکا و روسیه آغاز شود. لیکن این جنگ در آن زمان آغاز نشد چون ترامپ به جای کلینتون انتخاب شد.

در دوره اول ترامپ، مافیای نولیبرالیسم تمام تلاش خود را برای مهار ترامپ به کار برد و نهایتا در 2020 او را از مسند ریاست جمهوری پایین کشیدند و جو بایدن را بالا بردند تا پروژه های ناتمام نولیبرال ها را به سرانجام برساند. و گل سرسبد پروژه های ناتمام نولیبرال ها همین آغاز جنگ اوکراین بود که موفق شدند در 2022 به روسیه تحمیل کنند.

اما روسها از فرصت چهار ساله ای که بر اثر انتخاب ترامپ اول بدست آورده بودند نهایت استفاده را بردند و در دوره بایدن برای جنگ بسیار آماده تر از قبل بودند. درگیری روسیه در جنگ سوریه به پایان رسیده بود و روسیه می توانست با فراغ بال روی مساله اوکراین متمرکز شود. مضافا بحران کرنا بنیان های نظم نولیبرال جهانی را لرزانده و تا حدودی سست کرده بود.

به این ترتیب روسها با تمام توان خود با «جبهه نولیبرالیسم به رهبری آمریکا و همراهی اروپا» درگیر شدند. روسها از همان ابتدا تاکید داشتند که طرف مقابل آنها در جنگ تنها اوکراین نیست، بلکه با «جهان غرب» (Collective West) درگیر هستند.

جنگ غرب علیه روسیه یک بعد سخت افزاری و یک بعد نرم افزاری داشت. در بعد سخت صدها میلیارد دلار برای تقویت اوکراین در برابر روسیه تخصیص داده شد. اما در بعد نرم، جهان غرب به صورت یکصدا روسیه را به تجاوز، کشتار، جنایات جنگی، جنایات علیه حقوق بشر، و هر عنوان مجرمانه دیگری محکوم نمود.

این اتهامات اخلاقی و فشارهای حقوقی تا حد صدور حکم جلب علیه شخص ولادیمیر پوتین توسط دادگاه کیفری بین المللی هم پیش رفت. و در عین حال اموال و دارایی های روسیه به بهانه همین اتهامات در کشورهای غربی بلوکه شده و حتی مصادره و علیه خود روسیه در جنگ اوکراین به کار گرفته شد.


اما در زمانی که این فشارها علیه روسیه به اوج خود رسیده بود، ناگهان یک بازیگر حاشیه ای موجب بهم خوردن معادلات و برگشتن ورق به نفع روسیه و به ضرر جبهه نولیبرالیسم غربی شد.

از یک طرف شاهد ورود تسلیحات ارزان قیمت اما بسیار موثر ایرانی به جنگ اوکراین بودیم که مشهور ترین مورد آن پهپاد شاهد 236 بود. کارایی این تسلیحات به حدی بود که در بعد سخت افزاری صدها میلیارد دلار سرمایه گذاری نولیبرال ها را به باد فنا داد.

و از طرف دیگر، جهان ناگهان با عملیات 7 اکتبر غافلگیر شد. عملیاتی که به وضوح توسط نیروهای نزدیک به آیت الله خامنه ای در سپاه پاسداران پشتیبانی و عملیاتی شده بود.

عملیات 7 اکتبر موجب واکنش دیوانه وار و تند اسرائیل و آغاز عملیات نسل کشی فلسطینیان در غزه و کرانه باختری گردید. و دقیقا همین مساله موجب برگشتن ورق در بعد نرم جدال میان روسیه و نولیبرالیسم گردید.

همان نهاد بین المللی (دادگاه کیفری بین المللی) که حکم جلب ولادیمیر پوتین را صادر کرده بود، این بار حکم جلب بنیامین نتانیاهو را صادر کرد. و همان اتهاماتی که دستگاه های تبلیغاتی و پروپاگاندای نولیبرال علیه روسیه وارد می کردند، با شدت و حدت به مراتب بیشتری متوجه اسرائیل گردید!

جوامع نولیبرال غربی که به شدت تحت تاثیر سیاست مهاجر پذیری متحول شده بودند، ناگهان با موج اعتراضات عمومی نسبت به نسل کشی در غزه مواجه شده و همین مطلب موجب فعال شدن شکاف اجتماعی میان جمعیت مهاجر و غیر مهاجر شد.

به طور خاص در آمریکا، دموکرات ها که نماینده نولیبرالیسم بودند از طرفی طرفدار مهاجرت بودند و از برابری و مبارزه با نژاد پرستی و حقوق بشر و دموکراسی دفاع می کردند، و از طرف دیگر میان فشار دو جانبه از سوی لابی صهیونیستی از یکسو و از سوی دیگر جمعیت مهاجر و خصوصا جامعه مسلمانان آمریکایی که خواستار مقابله با اسرائیل بودند گیر کرده و فلج شده بودند!

از یکسو روسیه را متجاوز و اشغالگر دانسته و محکوم می کردند، و از طرف دیگر نمی دانستند با اشغالگری و تجاوز و نسل کشی اسرائیل چه کنند؟!


به عبارت دیگر، عملکرد نیروهای ایرانی نزدیک به آیت الله خامنه ای موجب شد هر آنچه مافیای نولیبرال جهانی برای شکست دادن روسیه تدارک دیده بود، چه در بعد سخت و چه در بعد نرم، بی اثر شده و رشته ها پنبه شوند!

این مطلب را در کینه دولت های اروپایی از «ایران» و همینطور تضاد علنی بازمانده های نولیبرالیسم با اسرائیل به خوبی می توان مشاهده کرد.

به عنوان مثال، در نشست دوحه نماینده اتحادیه اروپا خطاب به جواد ظریف صراحتا به نقش ایران در جنگ اوکراین اشاره کرده و ابراز نارضایتی اروپا از ایران را طبیعی دانست. این مطلب نشان دهنده کینه اتحادیه اروپا (که یکی از بازمانده های نولیبرالیسم است) از نقش ایران به دلیل شکست آنها در بعد سخت افزاری است.

و جالب است که حتی پرزیدنت ترامپ هم از تسلیحات ایرانی تعریف و تمجید کرده و کارآیی آنها را ستوده است. تا جایی که تولید تسلیحات آمریکایی مشابه تسلیحات ایرانی را در دستور کار ارتش آمریکا قرار داده.

همچنین نگاهی به برنامه ها و اهداف نولیبرال های انگلیسی نشان دهنده تضاد شدید و بی سابقه با اسرائیل است:

The party program, as enunciated by Sultana, contains the following policies:

abolition of the monarchy;

nationalization of water, energy, transport, communications, banking, finance, food and construction industries;

open borders;

strengthening of transgender rights;

shutting down the Israeli Embassy and pushing for the abolition of Israel and the creation of a single state in Palestine;

having Keir Starmer, David Lammy and other Labour politicians prosecuted at the International Criminal Court for war crimes;

more generally, “taking down the rich and powerful parasites” that rule Great Britain in a manner not specified by Ms. Sultana.

Socialism and woke extremism won’t save the UK — RT World News

ترجمه به فارسی:

  • انحلال سلطنت

  • ملی سازی (دولتی کردن) صنایع آب، انرژی، حمل و نقل، ارتباطات، بانکداری، فاینانس، غذا، و ساخت و ساز

  • مرزهای باز (مهاجر پذیری)

  • تقویت حقوق تراجنسیتی ها (تشویق به عقیم شدن)

  • تعطیلی سفارت اسرائیل و تلاش برای براندازی اسرائیل و تشکیل یک کشور واحد فلسطینی

  • محاکمه کیر استارمر، دیوید لمی، و سایر سیاستمداران حزب کارگر در دادگاه کیفری بین المللی به دلیل جرایم جنگی

  • مقابله با ثروتمندان و انگل های صاحب قدرت

اولا، ملاحظه می شود که آرمان ها و ارزش ها و آرزوهای نولیبرال های انگلیسی شباهت و قرابت بسیار عجیبی به آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی دارد!!

ثانیا، جالب است که دو سیاست مرزهای باز (مهاجر پذیری) و تقویت حقوق تراجنسیتی ها (تشویق به عقیم شدن) دقیقا در کنار هم آورده شده. حتی دیگر تراجنسیتی ها را در سبد LGBTQIA+ و به صورت درهم عرضه نکرده اند. بلکه مستقیما همان گروهی که از همه عقیم تر هستند را پررنگ کرده اند. چون حتی همجنسباز هم اگر با غیر همجنس رابطه برقرار کند می تواند به باروری برسد. لیکن «تراجنسیتی» تا آخر عمر عقیم شده و راه بازگشتی در کار نیست.

ثالثا، تضاد با اسرائیل کاملا علنی و بلافاصله پس از دو اصل بنیادی و شناخته شده نولیبرالیسم مطرح شده.

این تضاد با اسرائیل به این دلیل است که تیر خلاص بر مغز نولیبرالیسم را عملیات نسل کشی اسرائیل در غزه شلیک کرد. بزرگترین تضاد درونی نولیبرالیسم که همیشه انکار و مخفی می شد به آشکارترین شکل ممکن در معرض دید تمام جهان قرار گرفت.


بنابراین، ظهور ترامپ و پایان نولیبرالیسم نتیجه سلسله تحولاتی است که یکی پس از دیگری رخ داد، لیکن شلیک نهایی پس از عملیات 7 اکتبر و با نسل کشی و پاکسازی قومی در غزه بود.

یعنی آیت الله خامنه ای (به احتمال قریب به یقین با هماهنگی روسیه) مستقیما در این بزرگترین رویداد قرن بیست و یکم سهیم بوده و حتی زمینه ظهور ترامپ را فراهم نمود.

اما نکته جالب اینجاست که انگیزه آیت الله خامنه ای و نیروهای ایرانی که این تحول بزرگ را رقم زدند بکلی چیز دیگری بود!

آیت الله خامنه ای و جریان سیاسی اصلاح طلب هر دو به دنبال باز تعریف نقش ایران در منطقه و «نرمال» کردن ایران درون پارادایم نولیبرال بودند. آنها به خواب هم نمی دیدند بتوانند مسبب فروپاشی نولیبرالیسم شوند!!

یعنی قرار بود فشاری به اسرائیل و آمریکا وارد شود، و بعد همزمان تغییر و تحولاتی هم در داخل ایران مدیریت شود، تا نهایتا چیزی در حد احیای برجام رقم زده شود و نه بیشتر.

قرار بود قانون عفاف و حجاب وتو شود، و بعد کم کم حجاب اجباری به کلی حذف شود، و بعد ارزش های فمینیستی در قوانین ایران نهادینه شود، و نهایتا ایران هم جایگاه و ساختاری اجتماعی و سیاسی شبیه به ترکیه پیدا کند.

از آنسو، نیروهای ارزشی و سوپر انقلابی و مافیای سپاه هم به وظیفه خود درون پارادایم نولیبرالیسم عمل می کردند. لیکن تفاوت آنها با آیت الله خامنه ای و اصلاح طلبان در این بود که آنها جایگاه و نقش ایران به عنوان «شرور منطقه ای» را پذیرفته و در حفظ و نگهداری همین جایگاه تلاش می کردند، ولی اینها با کدخدا بحث می کردند که اجازه بده ما هم نرمال باشیم!

لیکن تلاش و تقلای آن بخش از نیروهای ایرانی که به دنبال تغییر جایگاه ایران و نرمال شدن بودند، درون فرامتن تحولات جهانی به گونه ای موثر واقع شد که نتایج آن بسیار فراتر از تصور بوده و تیر خلاص را بر نولیبرالیسم شلیک کرد!

مافیای سپاه و کاسبان تحریم در مرحله اول مدافعان نولیبرالیسم بودند و وظیفه مهار اصلاح طلبان و آیت الله خامنه ای را داشتند. در این مرحله این مافیای سپاه بود که از تحولات جا ماند و نه توانست جلوی حمایت نظامی ایران از روسیه در جنگ اوکراین را بگیرد، و نه توانست عملیات 7 اکتبر را کشف و خنثی نماید.

اما در مرحله دوم، وقتی ترامپ انتخاب شد و فاتحه نولیبرالیسم خوانده شد، مافیای سپاه از اصلاح طلبان و آیت الله خامنه ای جلو افتاد و توانست بلافاصله خود را با نظم جدید باز تعریف نماید. و به این ترتیب «جنگ 12 روزه» اتفاق افتاد و هسته سخت نظام قتل عام شدند و اصلاح طلبان هم آچمز گردیدند!

یعنی آیت الله خامنه ای ناخواسته اتفاقی را رقم زد که بسیار فراتر از تصورات و اهداف و برنامه های وی بود. لیکن حتی نتوانست خودش و جریان سیاسی و نظامی و امنیتی نزدیک به خودش را از مواهب آن بهره مند نماید.

هر چند نهایتا مواهب پایان نولیبرالیسم نصیب ملت ایران به طور کلی خواهد شد، لیکن همان هایی که قبلا در خدمت نولیبرالیسم ضد ایرانی بودند از الان به بعد اعتبار و امتیاز تحولات مثبت حاصل از چرخش به سمت ملی گرایی را به نام خود خواهند زد.

برخی ممکن است این مطلب را با عنوان «سوء استفاده روسیه از ایران» تعبیر کنند. تعبیری که قطعا عنصری از حقیقت در آن است، لیکن گمراه کننده و جانبدارانه بوده و اغراض سیاسی در آن موج می زند!

محاسبات بلند مدت روس ها به نتیجه رسید و نتایج آن قطعا در بلند مدت نه تنها به نفع روسیه، بلکه به نفع آمریکا و حتی ایران هم هست.

محاسبات بلند مدت هر دو جناح سیاسی در ایران اشتباه از آب در آمد، اما محاسبات کوتاه مدت هر دو در مقطعی کارآمد بوده و موجب هم افزایی با برنامه ریزی های بلند مدت روسیه و جریان مگا در آمریکا شد. و برایند این دو در بلند مدت به نفع کل ایران هم خواهد بود.

نتایج نهایی از حالا روشن است. پروژه نولیبرال ها در جنگ اوکراین شکست خورده، و نولیبرالیسم به پایان رسیده است. به زودی جنگ اوکراین پایان خواهد یافت، و جهان به نظم و ثبات جدیدی خواهد رسید که در نتیجه آن چهره خاورمیانه هم دچار تحول شده و دوران جدیدی در ایران آغاز می شود.

اصلاح طلباننولیبرالیسماتحادیه اروپاحقوق بشرریاست جمهوری
۲۳
۱۰
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید