سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

چگونه یک کودتا را در کمتر از 24 ساعت مهار کنیم؟!


روز جمعه جهان با خبر شوکه کننده وقوع کودتا توسط نیروهای ارتش واگنر در روسیه مواجه شد. برخی رسانه های غربی با قاطعیت اعلام کردند بالاخره روز وعده داده شده فرا رسید و دیکتاتوری ولادیمیر پوتین در حال فروپاشی است.

در ایران هم عده ای ذوق زده شده و بی درنگ این خبر را دلیل متقن و خدشه ناپذیر دیگری برای لزوم تسلیم بی قید و شرط ایران در برابر آمریکا و غرب دانستند! چون پوتین و روسیه با آنهمه ادعا در برابر تحریم ها و فشارهای غرب شکست خورده و نتیجتاً ایران هم چاره ای ندارد جز احیای برجام، مذاکره با غرب، و پذیرفتن این اصل بسیار راهبردی که «هر توافقی با غرب بهتر از عدم توافق است»!

هر کس با آمریکا در افتاد، ور افتاد... حتی پوتین و روسیه!

اما شادی و خوشحالی این هموطنان دلسوز و وطن پرست ما تازه داشت شروع می شد که ناگهان خبر شوکه کننده دیگری منتشر شد. پریگوژین، رهبر کودتا در روسیه، شکست را پذیرفته و به بلاروس تبعید شد!

کودتا با تدبیر رئیس جمهور روسیه و نیروهای هوادار او در کمتر از 24 ساعت کاملاً شکست خورده و با کمترین هزینه، دستاورد امنیتی ذیقیمتی نصیب دولت روسیه گردید. برای فهمیدن اهمیت و دستاوردهای ناشی از وقوع این کودتا باید چند نکته را در نظر داشته باشیم.



قطعاً این کودتا بخشی از یک عملیات بسیار گسترده تر بود که احتمالاً با رهبری سرویس MI6 انگلیس و همراهی و پشتیبانی CIA آمریکا و البته دستگاه امنیتی اوکراین طراحی شده بود.

یک روز قبل از وقوع کودتا، یک حلقه از خرابکاران، نفوذی ها و جواسیس اوکراینی در موسکو کشف و زیر ضربه دستگاه امنیتی روسیه قرار گرفت. گفته شد این خرابکاران قصد انجام عملیات تروریستی گسترده ای در شهر مسکو را داشته اند. می شود حدس زد هدف از این عملیات، برای نا امن و ناکارامد جلوه دادن دولت روسیه و زمینه سازی برای اجرای عملیات کودتا بوده است. این احتمال هم هست که تصمیم عجولانه پریگوژین برای اجرای کودتا، لو رفتن همین حلقه خرابکاران و امکان لو رفتن خودش بوده باشد. در اینصورت، اقدام پریگوژین نوعی فرار رو به جلو بوده که امکان مذاکره و تخفیف تبعات ناشی از خیانت پریگوژین را فراهم کرده است.

در عین حال که در شرایط استیصال، کودتاچیان تصمیم گرفتند تیری در تاریکی رها کرده و بخت و اقبال خود را در قماری بزرگ آزمایش نمایند. یعنی امیدوار بودند پس از شروع کودتا، لااقل بخشی از نخبگان قدرت در روسیه، یا لااقل بخش هایی از جمعیت روسیه، به حمایت از آنان برخیزند، که البته در همان ساعات اولیه مشخص شد این قمار را باخته اند.

پیام مرکزی که پریگوژین و کودتاچیان به مخاطبان روس خود ارائه می کردند این بود که آنها هم وطن پرست و دلیر هستند و هم متخصص و کار بلد. در نقطه مقابل خود هم فرماندهان نظامی ارشد روسیه از جمله مارشال شویگو وزیر دفاع و ژنرال گراسیموف فرمانده کل ارتش را قرار داده و ادعا می کردند اینها فاقد تخصص نظامی لازم برای هدایت و رهبری ارتش بوده و حتی برای پوشاندن ضعف خود اقدامات خائنانه ای انجام داده اند. اقداماتی از قبیل دریغ کردن پشتیبانی تسلیحاتی و توپخانه ای از نیروهای دلیر و وطن پرست ارتش خصوص واگنر، تا حمله مستقیم موشکی به مواضع این «متخصصین» که در عمل به تنهایی جلوی پیشروی دشمن اوکراینی را گرفته اند!

جالب است که این پیام شباهت زیادی به ادعای جناح سیاسی غربگرای داخل ایران هم دارد. این ادعا را زیاد می شنویم که مثلا دولت سید محمد خاتمی تنها دولتی بوده که از متخصصین استفاده کرده و سایر دولت ها با کنار گذاشتن متخصصین فقط سیاسی کاری کرده اند!

یکی از نکاتی که در اثر وقوع این کودتا روشن شده، این است که ضد حملات اوکراین و دستاوردهای کوچکی که در ابتدای پاییز گذشته و پس از پایان مرحله اول عملیات ارتش روسیه به دست آورد، از جمله پس راندن ارتش روسیه از منطقه خارکف و پیشروی در باخموت، در واقع زمینه سازی برای شرایط سیاسی بود که به تضعیف جایگاه مارشال شویگو و تقویت جناح نظامیان رقیب وی انجامید. طراحان امنیتی در انگلیس و احتمالا آمریکا قصد داشتند با سوار شدن روی این شکاف، یک کودتا و عملیات براندازی تمام عیار را اجرا کنند.

شاید یکی از اشتباهات پوتین، تحمل انتقادات تند «متخصصین» به عملکرد مارشال شویگو و فرماندهی کل بود که یکی از نمودهای آن کنار گذاشتن مارشال شویگو از نظارت مستقیم بر عملیات ویژه نظامی، و جایگزین کردن ژنرال سوروویکین برای این کار بود که یکی از نیروهای نزدیک به پریگوژین محسوب می شد.

یکی دیگر از عواملی که موجب تقویت موضع پریگوژین شده بود، پیروزی های ارتش واگنر در عملیات آزادسازی آرتیوموفسک (باخموت) بود. و جالبتر اینکه هر چه به آزادسازی کامل این شهر نزدیکتر می شدیم، شاخ و شانه کشیدن های پریگوژین برای وزیر دفاع و فرماندهی کل ارتش روسیه هم پررنگ تر می شد.

شیوه امتیاز گیری سیاسی پریگوژین هم جالب توجه بود. درست مانند بسیاری از سیاسیون ایرانی، با جنجال رسانه ای در فضای مجازی و تشویش افکار و اذهان عمومی، سیاست «فشار از پایین، چانه زنی در بالا» را در پی می گرفت. یکی از شیوه های هوچیگری هم پوشیدن لباس نظامی و انتشار فیلم و تصاویر خود در مناطق درگیری بود که به مخاطب عام القا کند خود در خط مقدم قرار داشته و فرماندهی کل در فاصله دور و بدون اطلاع از وضعیت جبهه مشغول خیانت است! این شیوه از عوام فریبی در ایران معمولا توسط نیروهای موسوم به «انقلابی» استفاده می شود.

اما با توجه به اینکه پس از شروع کودتای پریگوژین، ژنرال سورویکین یکی از اولین چهره هایی بود که علناً از کودتا تبری جسته و تمام نیروهای تحت امر پریگوژین را به تسلیم شدن فراخوانده بود، نشان می دهد که پوتین اینجا هم یک قدم جلوتر بوده و به موقع با منصوب کردن ژنرال گراسیموف به سمت فرماندهی عملیات ویژه نظامی و قرار دادن ژنرال سوروویکین در جایگاه معاون وی، جلوی قدرت گرفتن بیش از حد «متخصصین» سرکش را گرفت.

همچنین همزمان شدن ضربه امنیتی به حلقه خرابکاران اوکراینی در مسکو، با عقب کشیدن نیروهای واگنر از خط مقدم، و فرمان پوتین در خصوص لزوم ادغام رسمی ارتش واگنر در ارتش ملی روسیه، نشان می دهد برنامه ریزی هوشمندانه ای برای هماهنگی در مهار این تهدید امنیتی در مقیاس کلان آن وجود داشته است.



در مجموع عملکرد پوتین به گونه ای بوده است که هم از تخصص ژنرال های معترض برای سامان دادن به اوضاع جبهه بهره برداری کرده و هم نهایتا زنجره فرماندهی ارتش را از طریق مارشال شویگو در مقام وزارت دفاع که از روز اول وفادار به پوتین بوده است مهار کرده.

نکته پر اهمیت دیگر در این کودتای شکست خورده این بود که بخش زیادی از خائنین و نفوذی های داخلی در روسیه که پیش از آن مخفی بودند، با حمایت از کودتا رسوا شدند. به بیان دیگر، کودتای یک روزه علاوه بر اینکه موجب یکدست شدن بیشتر ساختار نظامی در روسیه شد، بلکه فرصتی برای دستیابی به سرنخ های اطلاعاتی بیشتر و نتیجتا افزایش اقتدار امنیتی روسیه هم فراهم نمود.

این نکته را با اغتشاشات شکست خورده پاییز گذشته در ایران هم می توان مقایسه کرد. اغتشاشاتی که البته خسارات جانی و مالی بسیاری برجای گذاشته و بسیار بیشتر از 24 ساعت به طول انجامید! لیکن نهایتا با سوختن بخش اعظم تشکیلات سازماندهی شده برای خرابکاری و نفوذ و جاسوسی علیه ایران و نتیجتا ارتقای چشمگیر اقتدار امنیتی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید. یکی از نشانه های عینی این افزایش اقتدار را در قلع و قمع شدن تروریست های سازمان منافقین در خاک اروپا مشاهده می کنیم.

با وجود این تشابهات، نمی شود از تفاوت ها هم چشم پوشی کرد. در ایران کودتاها از طریق سازماندهی اراذل و اوباش و تحریک غیرنظامیان ساده لوح اجرا می شود، اما در روسیه علیرغم تمام تلاش ها، کودتا در حد واحدهای ارتش واگنر باقی ماند. در ایران کودتاها پیش بینی می شوند، اما اقدامات پیشگیرانه موثر صورت نمیگیرد. لیکن در روسیه کودتاگران طوری آچمز می شوند که در کمتر از 24 ساعت تسلیم می شوند. و مهمتر از همه، در ایران کودتاها با تحمل خسارت های جانی و مالی بسیار گسترده مهار می شود. اما در روسیه نه کسی کشته شد و نه هیچ زیرساختی نابود شد.

علت این شباهت ها و تفاوت ها را در ساختار سیاسی و راهبردها کلان می توان جستجو کرد. هر دو کشور نهایتا کودتا را مهار می کنند، چون نهادهای اقتدارگرای ثبات بخش در هر دو موجود است. اما در روسیه با حداقل هزینه و در ایران با حداکثر هزینه این مهار حاصل می شود، چون رهبری روسیه توانسته همگرایی قابل قبولی میان اقشار مختلف اجتماعی و نخبگان سیاسی ایجاد نماید، در حالی که در ایران میزان واگرایی اجتماعی و سیاسی روز به روز بیشتر می شود.

کودتای روسیهپریگوژینپوتیناغتشاشاتجنگ اوکراین
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید