سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

ژاپن دست به گریبان دو بحران بزرگ

کشور ژاپن در طول تاریخ جهان تنها کشور آسیایی است که توانسته است در زمره جوامع متروپل قرار بگیرد. همانطور که قبلا اشاره کردیم، جوامع متروپل جوامعی هستند که از نظر صنعتی توسعه یافته اند و معمولا در مقاطعی در طول تاریخ معاصر خود مستعمراتی خارج از مرزهای ملی داشته اند. پس از انقلاب مِیجی، امپراطوری ژاپن به قدرتی صنعتی در غرب آسیا بدل شد. عدم گرفتاری در روند گذار به دموکراسی، این امکان را فراهم کرد تا ژاپن با سرعت بسیار بالا فاصله قدرت صنعتی خود با ملل اروپایی را پر کرده و به قدرتی منطقه ای در شرق آسیا بدل شود. در نیمه اول قرن بیستم امپراطوری ژاپن مستعمرات گسترده ای در شبه جزیره کره، منطقه هندوچین و همچنین قسمتهای مهمی از شرق سرزمین چین داشت. گسترش دو قدرت در دو سوی اقیانوس آرام، یعنی ژاپن در غرب و آمریکا در شرق، زمینه را برای برخورد نظامی این دو کشور فراهم کرد. با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم، ژاپن وارد اتحاد استراتژیک با نیروهای محور، یعنی آلمان نازی و ایتالیای فاشیستی شد. با شکست آلمان و نیروهای محور در اروپا، ژاپن آخرین نیروی مقتدر نظامی بود که تا آن زمان عمدتا درگیر جنگ دریایی و هوایی با نیروهای آمریکایی بود. نهایتا با دستیابی آمریکا به بمب اتم، دو شهر هیروشیما و ناگازاکی بمباران اتمی شدند و همین حرکت منجر به تسلیم بلاقید و شرط ژاپن شد.

پس از تسلیم، آمریکا ژاپن را وادار به گذار به دموکراسی نمود. هر چند از آنجا که ژاپن کشوری توسعه یافته بود و بافت جمعیتی متقارنی داشت گذار به دموکراسی بدون مشکلی جدی صورت پذیرفت و نتیجتا ژاپن همچنان به صورت یکی از قطب های صنعتی جهان باقی ماند.

اما از دهه 1970 به تدریج بلوک کشورهای توسعه یافته وارد تغییرات و تحولات عمیقی شدند که سه رکن اساسی داشت:

1- سیاست جمعیتی در جهت کاهش نرخ باروری

2- افزایش مهاجر پذیری

3- شکل گیری طبقه متوسط از طریق امکان بهره مندی از رانت اقتصادی

ژاپن از این قاعده مستثنی نبود و همین تحولات در جامعه ژاپنی هم رقم خورد. اما از شوربختی ژاپنی ها، رکن سوم، یعنی امکان بهره مندی از رانت اقتصادی، با چنان سرعتی حرکت کرد که از کنترل خارج شد. سفته بازی در قیمت املاک در ژاپن باعث رشد بسیار بالای قیمت املاک از یک سو، و بدهی انباشته شده خصوصی از سوی دیگر شد. نتیجتا در اوایل دهه 1990 میلادی حباب مسکن در ژاپن ترکید. قیمت املاک به شدت پایین افتاد و بدهی خصوصی انباشته شده ژاپن را وارد دوران طولانی رکود اقتصادی کرد که تا امروز، یعنی به مدت بیش از سه دهه، ادامه داشته است.

رکود اقتصادی به این معنا بود که طبقه کارگر ژاپنی ورود سیل گونه مهاجران را نمی توانستند بپذیرند. نتیجتا مهاجر پذیری متوقف شد. شاید به خاطر داشته باشید حدود بیست سال پیش ژاپن یکی از مناطقی بود که ایرانیان جویای کار به آن توجه داشتند، اما این مساله ناگهان متوقف شد. با توضیح فوق باید متوجه شده باشید که چرا چنین شد.

اما گذشته از بحران اقتصادی، مساله به مراتب جدی تر برای ژاپن، بحران جمعیتی است. مانند سایر کشورهای توسعه یافته، نرخ باروری در کشور ژاپن پایینتر از حد جایگزینی است. پیش بینی می شود طی دهه های آینده، کشور ژاپن یک سوم جمعیت خود را از دست بدهد. همچنین به دلیل بی بهره بودن از جریان مهاجران، برخلاف سایر کشورهای توسعه یافته، جامعه ژاپن به سرعت به سوی پیر شدن می رود. پیش بینی می شود کیفیت زندگی در ژاپن به سطوح فوق العاده پایینی تنزل یابد. چیزی که این مشکل را تشدید می کند مهاجرت داخلی از نواحی حاشیه ای ژاپن به شهرهای بزرگ است.

حال سوال این است، اگر کاهش نرخ باروری در کشوری همچون ژاپن که یکی از توسعه یافته ترین کشورهای جهان است چنین عوارضی به بار می آورد، این مطلب در کشوری همچون ایران چه فجایعی به بار خواهد آورد؟

جامعه شناسیژاپنمهاجرت
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید