سپهر باعث
سپهر باعث
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

" سپهر باعث " بودن

در عصر ارتباطات و هجوم شبکه های اجتماعی ، مزیت گردش آزاد اطلاعات در قیاس با گذشته بشر بر هیچ کس پوشیده نیست ، بهره برداری درست و نیک از این منبع بی انتهای دانش که پیش تر فقط وفقط در انحصار طبقه خاصی از جامعه قرار داشت نیز می تواند جایگاه و آگاهی ای را در اختیار توده مردم بگذارد که در تاریخ بشر بی سابقه است .

حال اما امروز و در این متن کوتاه نگاه شخص بنده معطوف به نکته دیگری است ، یکی از بزرگترین آفت های این تبادل اطلاعات بی وقفه در اینترنت و به خصوص صفحات اجتماعی مسئله نمونه برداری و تقلید صرف و بی اندیشه است .

از یک به اصطلاح اشتراک گذاری ساده از مطالبی غیرعلمی و نادرست که با سرعتی باورنکردنی همچون ویروسی خطرناک تمام جهان را در بر می گیرد ، تا دنباله روی از یک شخص به عنوان یک چهره ، یک سلبریتی ...

البته باید در همین ابتدا به این پدیده جدید و گاهاً باورنکردنی نیز کمی پرداخت که دقیقاً پس از به وجود آمدن همین شبکه‌های اجتماعی و دسترسی عمومی مردم به بارگذاری اطلاعات در فضای اینترنت دیگر واژه مشاهیر یا همان سلبریتی مفاهیم جدیدی پیدا کرد و هرگز به آن معنای کلاسیک خود یعنی به افرادی دارای هنر و استعداد خاص اطلاق نمی شود و صرفاً یعنی شخصی که در میان افراد زیادی از جامعه شناخته شده می باشد یعنی به معنای اخص کلمه مشهور است حال اینکه به چه مشهور باشد دیگر اهمیتی ندارد . عمق فاجعه از اینجا آغاز شد که ما دیگر حتی نمی دانیم با که و چه طرف هستیم ، شخصی که روزی با ساخت یک مثلاً صفحه در شبکه های اجتماعی و تولید به اصطلاح محتوا به هرقیمتی ، مخاطب جذب کرده حال پس از سال‌ها لوده بازی دیگر حتی مخاطبینش یادشان نمی آید او از کجا آمده و چه بوده و البته خود او نیز با تمام وجود باور کرده که خبری است و علی آباد نیز شهری است و خدا را نیز بنده نمی باشد ، حال چشم باز می کنی و میبینی مانیفست سیاسی نیز می دهد ، مشاور سلامت و تغذیه نیز شده است ، فلسفه و روانشناسی را در یک پکیج لایف استایل با تخفیف ویژه به مخاطبین ارائه می‌دهد و اگر کمی شانس با او یار باشد "تیک آبی" نیز دریافت می کند !! عجب تاییدیه معتبری ...

حال اینکه عموما این نوع از اشخاص و سوپراستارها دنبال کنندگان بسیار بیشتری به نسبت دانشمندان ، متفکرین و ... دارند بنابراین اشتباهات آنها نیز با سرعتی بسیار بالاتر و در اِشلی بسیار گسترده تر همه گیر خواهد شد .

در یک دنیای خیالی تصور کنید بنده یک چهره بسیار معروف که در فضای مجازی به راحتی میلیونها نفر دنبال کننده نیز دارم باشم ، حال چطور در طول روز تمام دُرافشانی ها و هیچ و پوچ من لحظه به لحظه برای میلیون ها نفر ثبت و ضبط شده و بعضاً به عنوان یک حقیقت و یا راه و رسم درستِ زیستی قلمداد می شود ؟!

اینک "سپهر باعث" بودن به آمال و آرزوی بسیاری مبدل خواهد شد ادبیات من ، نوع پوشش من ، علائق و سلائق من و خطرناک تر از همه طرز فکرمن. این می تواند مثال زنده ای باشد از دیوانه ای که سنگی در چاه می اندازد و حال مصیبت آن که هزاران نفر پشت سرش دقیقاً همان کار را می کنند !!

مثال ساده آن همین به اصطلاح چالش‌های فضای مجازی ، چه سیرک باور نکردنی و مذبوحانه ای !! شخصی امروز تصمیم می‌گیرد بنا به فشارهای شدید روانی خودزنی کند و آن را در قالب چالش ارائه دهد و میلیون ها نفرِ به ظاهر سالم همان کار را به عنوان چالش تکرار کرده فیلم گرفته و پخش می کنند برای مثال فیلمی می دیدم از اشخاصی که در وانی از یخ غوطه ور می شوند و این را به چالش تبدیل کرده اند و سپس ملتی که شروع به پریدن در یخ کرده‌اند و با افتخار فیلمش را انتشار می دهند ... سخن کوتاه کنم که آیا میدانستید برای چنین کاری از لحاظ علمی و پزشکی شما باید حداقل ، عرض می کنم حداقل ۶ ماه تمرین داشته باشید و با راه های علمی و ورزشی بدن خود را مرحله به مرحله با شرایط مواجه شدن با دمای پایین وفق دهید ؟؟ وگرنه احتمال بروز حمله قلبی و مشکلات عروقی به راحتی برایتان اتفاق می‌افتد . در صحنه ای دیدم گله ای از گوسفندان را در حال چرا بر بلندای تپه ای ، یکی از آنها به دلیل نامعلوم از بالای صخره یا به اشتباه یا جستن غذا به پایین پرید و در نهایت تاسف و تحیر بیشتر گله پشت سر و همین راه را رفتند. بگذریم ، "چه سرنوشتی شوم غریبی ..."

مانند "فلانی" بودن هویت جوامع مدرن را گرفته است و اینگونه است که هیچ فیلسوف و متفکر بزرگی ، هیچ هنرمند نوآور و رادیکالی ، هیچ سازنده خلاقی ... ساخته نمی شود ، همگی مانند همسرایان یک گروه سرود یک حرف را به یک زبان و به یک شیوه بیان در صف‌های منظم ادا می کنند . چنانچه می بینیم برای مثال در هنر به چه رکود و بن‌بستی گرفتار شدیم و این به هیچ وجه مختص این سرزمین و آن سرزمین نمی باشد ، یقیناً کیفیت اش متفاوت است اما کاملاً جهان شمول است چون معضل جهانی است ، یک شبکه پخش موسیقی را باز کنید یک ساعت فقط شنونده کارها باشید به تصاویر نگاه نکنید، تکرار و تکرار در سطح بسیار نازل ، همه به یک شکل و فرم ، دیگر صداها را نیز نمی توان از هم تشخیص داد و یا به عمده تولیدات سینمایی نگاه کنید حتی معتبرترین جشنواره های جهان را رصد کنید جشنواره‌هایی که پیش از شیوع همه گیری تقلید و همانند سازی در یک دوره اش امثال فلینی و برگمان و گدار و تارکوفسکی و کیارستمی و ... حضور داشتند ، حال آثار راه یافته که هیچ ، آثار منتخب نیز به یک شوخی تلخ می مانند سرشار از کلیشه های همه پسند ...

به همین شکل تا انتها می شود مثال آورد ، حتماً که استثناهایی نیز هنوز وجود دارد وگرنه که نه منی به نگارش این متن دست می‌زد و نه شمایی به خواندن آن ، اما قطعاً استثنا باید برای طرف مقابل می بود ... آه « چه سرنوشت شوم غریبی ... »

همه آرزو دارند که از چشم آن به اصطلاح سلبریتی به جهان نگاه کنند ، در جایگاه خیالی او که در قاب های ساختگی تصاویرش تمامی رنج ها و جهل و تنهایی اش را پنهان می کند قرار داشته باشند و در "هیچ" بزک شده او هیچ و پوچ خود را پنهان کنند .

امروز خاطره فیلمی که سالها پیش دیده بودم جرقه این متن شد، "جان مالکوویچ بودن" ساخته "اسپایک جونز" که در سال ۱۹۹۹ پیش از به وجود آمدن شبکه‌های اجتماعی ،موقعیتی را به ما نشان می دهد که مردم هزینه ای پرداخت می‌کنند برای این که ساعاتی بتوانند درون سر یک بازیگر معروف باشند و از چشمان آن دنیا را ببیند ، که منظور ( دستشویی رفتن و ادرار کردن ، غذا خوردن و خوابیدن و ... اوست )

به زعم من این طریقۀ به ظاهر خود خواسته ، بسیار تاسف بار و البته خطرناک است به همان اندازه که سیستم های دیکتاتوری به صورت سیستماتیک تلاش برای همانند سازی و پیروی گله وار آحاد مردم دارند حال گویی بستری مجازی فراهم شده که اکثریت مردم بی هیچ فشار و اجباری به تمامی درب افکار و هویت خویش را ببندند و از رنگ جوراب تا مدل موی خویش را نیز از بیرون خط گرفته و دیگر به جای ابراز حتی واژه‌ای که از آنِ خود باشد ، صرفاً به اشتراک گذاری هر مزخرف "تِرند" شده ای بپردازند .

اما آیا این نیز اساساً یک تب کوتاه مدت تکنولوژیک است که مانند یک اسباب بازی بسیار جدید بشر را سرگرم کرده و یا تبدیل به بزرگترین افول بشریت خواهد شد ؟!

شما کجای این ماجرا نشستید ؟!!!!

سپهر باعث

400/11/24

شبکه های اجتماعی
هیچ اگر سایه پذیرد ، منم آن سایه هیچ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید