می توان چنین گفت که انسان بازدارنده های روانی متعددی در ذهن خود دارد یا در طول حیات برای خود به وجود میآورد که بسیار اسباب از بین رفتن فرصت ها ، امیال و آرزوهای شخص می شوند . به زعم من یکی از برجسته ترین آنها که طلب کردم امروز کوتاه در مورد آن صحبت کنم مسئله " تردید " است . به نظر می آید تردید غولی است بی شاخ و دم که میل تخریب و نابودی اش حد نمی شناسد . بسیار قدرتمند است و در سکوت و خفا ویران می کند بی هیچ هیاهو و قیل و قال . اما چگونه و چطور ؟
ابتدا باید بر این موضوع واقف بود که گویی انسان پیش از شروع هر کاری و حرکت به سمت هدفی مدتها آن را در ذهن خود تصویر میکند جوانب گوناگون آن را ارزیابی کرده و بارها در خیال همه آنچه میخواهد را زندگی می کند ، در وهله اول این قدرت عظیم و ارزشمندی است اما " تردید " نیز از همین در وارد میشود از قدرت ذهن خلاقِ سود میجوید و بذر خود را همه جا می پراکند ، همه چیز از یک اما و اگر کوچک آغاز می شود در مقابل یک تصویر زیبا از هدفی بزرگ و ارزشمند یک ( اگر چنین نشود چگونه خواهد شد ؟! ) به مثابه ترکِ کوچکی است در دیواره سدی عظیم که اگر دقیقا همان لحظه و در همان مکان به فوریتی جلویش گرفته نشود چنان گسترش می یابد که بزرگترین و قدرتمندترین دیوارها را در آخر مجال ایستایی نیست همانطور که بی شک بهترین توصیف آن را میتوان در شاهکار جناب شکسپیر به نام " هملت " یافت ...
هملت در موقعیتی است که باید تصمیمات مهمی اتخاذ کند اما شک و تردید او تا به آنجا پیش می رود که عملاً نه تنها هیچ قدم بزرگی بر نمی دارد بلکه یکسره باعث نابودی تمام اطرافیان و حتی عزیزانش می شود تردید او به حدی است که همه چیز را به نابودی می کشاند او در مورد همه چیز شک و تردید جنون آمیزی به خرج می دهد ، این داستان بیشتر انسان های روی زمین است ، از کوچکترین قدم ها مانند یک ابراز علاقه ساده و یا یک پیشنهاد که تردید مکرر مانع آن میشود و یک زندگی و خوشبختی در آینده را همانجا در نطفه به نیستی می کشاند تا قدم های به ظاهر بزرگ تر مانند تصمیم به حذف یک شخصیت در زمان مناسب که اگر تردید کنید ممکن است منجر به آغاز جنگ جهانیِ عظیمی شود ( که شدنش را دیده ایم ) . تردید مثل خوره به جان تمام تصاویر ذهنی ما میافتد و تمام آن تخمها و بذرها را می بلعد . گویی انسان بیشتر خواستار کاری نکردن ، نخواستن ، نرفتن و انفعال است اکثریت انسان ها در حباب ایمن خویش بسیار خرسند و آسوده تر یک عمر را زیست میکنند چرا که مبارزه با شک و تردید شان برای مقابله با ناشناخته ها و قدم به سوی کشفیات جدید بسا سخت دشوار است و به مثابه مواجهه با " ترسی " عظیم می ماند . تردید همه چیز و همه کس را بد و اشتباه جلوه میدهد .
شک مستمر همچون بمب ساعتی است زیر صندلی شما که هیچ گاه موعد انفجارش نمی رسد اما تا انتهای زمان شما را برای هر حرکتی مردد می کند ... عجب افیونی است تردید !!!
شاید هیچگاه نتوانیم به تمامی از آن رهایی یابیم اما بی شک یکی از مهمترین راههای مقابله با آن و رهایی ذهن ، شروع به بودنِ در لحظه است ، در همین جا و اکنون بودن و با شرایط این لحظه تصمیم گرفتن و با اعتماد به این حس بهترین اقدام را در زمان حال انجام دادن ... بینشی که شاید بتواند عمده بشریت را از انفعال یکسره خود رهایی بخشد و در جهانی بدون فردا همین امروز بهترین اثر ها را خلق کند .
نویسنده : سپهر احمدزاده ( باعث )
1399/4/28