کتاب پیش رو بر گرفته از هفت اپیزود در قالب فیلمنامه و در سبک ابزورد می باشد .
این هفت اپیزود هر کدام راوی داستانی مجزا از یکدیگرند و خط داستانی مشترکی را طی نمی کنند ، اما همگی از منظر معنایی و مفهومی در یک راستا پیش می روند ، کلیتی که می توان گفت حکایت انسان امروز را روایت می کند که دچار وضعیتی تلخ و دردناک از معنا باختگی در جایگاه فردی خویش و بی هویتی و گم گشتگی در ارتباطات جمعی خود می باشد .
منفعت طلبی ، مصرف گرایی ، بی هدفی و هیچ انگاری مولفه هاییست که شخصیت های هر کدام از این روایت ها دچار آن شده اند .
این مجموعه در 54 صفحه به نویسندگی " سپهر احمدزاده " و تصویرگری استاد "محمدرضا احمدزاده" در سال 1403 به چاپ رسید .
قسمتی از مقدمه نویسنده در ابتدای کتاب
رویکرد اینجانب در مجموعه پیشرو کاملا متفاوت با کتاب پیشین خود " سه گانه پوچی " است که اساسا نگاه فراواقعی به شخصیت ها و موقعیت ها داشت و با مکالماتی به درازای تاریخ اما بی نتیجه به پایان می رسید ; در اینجا نخست به دلیل سیر وقوع اتفاقات و موقعیت های بصریِ پرداخت شده در درام، برخلاف نیّت اولیه، متن را از یک نمایشنامه به یک فیلمنامه تغییر دادم، اما هم زمان تمام تلاش خود را اعمال کرده ام که تا حد توان همه آن المان های تئاتر ابزورد که در ابتدای مقدمه درباره اش صحبت کرده ام را در اینجا نیز به کار ببندم که می توان به عنوان مثال به استفاده از کاراکترهای خالی شده از بنمایه های شخصیتی و البته ارائه تصویری مینیمال از جهان و استفاده از بستری در بی زمانی و بی مکانی ( البته تا حد امکان و در بعضی از قسمت ها ) اشاره کرد. در ادامه نیز تلاش کردم همانگونه که عرض شد، با رویکردی متفاوت نسبت به اثر پیشین در این مجموعه شرایط و المان های تا حد توان ملموس تر و حقیقی تر را به تصویر در بیاورم، می توانم ادعا کنم موقعیت هایی که همگی از تیتر خبرگزاری های خارجی بیرون آمده، دستمایه هر کدام از روایت ها شده است .
بنابراین من در اینجا صرفا تلاش کرده ام برش هایی از واقعیات جهان را که یقینا به یک مفهوم کلی در باب انسان نیز اشاره می کنند، به شکلی نمایشی به تحریر در بیاورم، برش هایی که قطعا هر کدامشان برای شخص من بسیار ناگوار و تکان دهنده بوده اند .
باشد که برای مخاطب اثر نیز تأثیرگذار یا حداقل تلنگری باشد، آنگونه که برای من بوده است .
قسمتی از متن کتاب "هفت تیر آغاز پرده آخر"
... گوش بده! به فرض اینکه شما سایه ای باشی از یک خو د متعالی در بیرون این غار تاریک، یا یک مهره ی کوچیک در بازی بزرگ سرنوشت و جهان، آفریده ای بی خبر یا آفریننده ای محتمل در آینده و یا تا جایی پیش بریم که احتمال موش آزمایشگاهی بودن برای گونه ای پیشرفته تر را بدیم. این که همه در یک ظرف آزمایشگاهی می لولیم یا اینکه واژه ی همه صرفا یک شوخیه و درکل یک" من" وجود داره یا اینکه یک " من" متوهم! و شاید این" من" و" مال من " ، ساده انگارانه ترین راه ارضای غرایض بیولوژیک به حساب می آد یا اساسا چیزی هستیم که خیلی ها سعی در اثباتش داشتن، یک انرژی محض در طبیعت که نه به وجود می آد نه از بین می ره، بلکه از حالتی به حالت دیگه تبدیل می شه، یک جریان الکترومغناطیسی !
حالا بیش از این نمی خوام بهت فشار بیارم؛ همین بس که بهت بفهمونم در این ملغمه ای از احتمالات که الان باهم مرور کردیم، تنها گزینه ی قطعی، عدم قطعیت ...