از گذشته آموختهایم که همیشه لذتی که در عفو هست در انتقام نیست! اما آیا عفو در اواخر انتقام هم همان لذت و همان خیر را برای ما خواهد داشت؟
انسانها همواره برای کسب منافع مختلف در زمینههای متفاوت با همدیگر رقابت میکنند، بر سر کسب جایگاههای اجتماعی یا اقتصادی باهم جنگ دارند و همواره میکوشند تا از بقیه در موفقیت و رشد، سبقت بگیرند.
در این مسیر رقابت، گاها پیش میآید که خصلت محدودیت ناپذیری بر سایر خصائص انسانی، غلبه کند و آدمی اشتباهی را انجام دهد که جبران ناپذیر است؛ قتل یکی از این اشتباهات است که همواره تعداد زیادی از انسان ها را به عنوان مقتول و تعدادی دیگر را به عنوان قاتل به کام مرگ کشانیده است.
همزمان با اتفاق این اشتباه، حداقل در ایران، قاتل به دادگاه احضار میشود و در صورتی که عمدی بودن این اشتباه، ثابت شود، قاتل باید برای انتظار مرگ به بازداشتگاه منتقل شود.
در زمانی که قاتل در بازداشتگاه، انتظار روز مرگ خود را میکشد، خانواده یا اطرافیانش به دنبال جلب رضایت خانواده مقتول راهی خانه، محل کسب یا تحصیل و بالاخره هرجایی که بتوان آنها را پیدا کرد میشوند؛ در این میان قاتل در بازداشتگاه همواره اخبار ضد و نقیضی از روند جلب رضایت خانواده مقتول میشوند و گویی روی پل مرگ به جلو و عقب کشیده میشود.
نتایج تحقیقات ارائه شده از سوی دکتر عرفان ادیب در یک مقاله که به بررسی پیامدهای انتظار برای مرگ در بازه زمانی صدور حکم قطعی دادگاه بررسی قتل، میپردازد، نشان میدهد:"فشار روانی و روحی وارده بر فردی که مرتکب قتل شده و در بازداشتگاه برای صدور حکم قطعی دادگاه، انتظار میکشد، بخش قابل توجهی از فرایندهای پیگیری ذهنی، حرکتهای فعالانه اجتماعی و رویکردهای فیزیولوژیک مغزی را تحت تاثیر قرار میدهد و افزایش بازه زمانی این انتظار در تنهایی میتواند عواقب عجیبی همچون تلاش برای مرگ از طریق راههای زجردهنده، تلاش برای قتل یک نفر دیگر یا بریدن اعضاء و جوارح بدن خود یا دیگران برای جلوگیری از رسیدن به روز اعدام داشته باشد."
در روند تلاش خانواده قاتل برای جلب رضایت خانواده مقتول، خانواده فرد مقتول نیز مدام با نظرات و افکار مختلفی روبرو میشوند؛ از سویی اگر فرد مقتول برای آنها عزیز باشد، همواره نمیتوانند ظلم واقع شده در حق مقتول را فراموش کنند و از سوی دیگر عدم گذشت خود از فرد قاتل را نوعی "قتل" با رویکرد جدید محسوب میکنند.
در این میان اگر خانواده قاتل از قشر خاصی از اجتماع (خانوادههای اهل خشونت یا دارای روحیه خشن و انتقامجو) باشند، کار خانواده مقتول تا حد زیادی سخت تر میشود و ممکن است عدم رضایت خانواده مقتول برای بخشش قاتل منجر به وقوع حوادث یا عواقب خاص امنیتی، اجتماعی و یا اقتصادی برای خانواده مقتول در آینده شود و همین امر، این خانواده را در دوراهی رضایت و رفاه پس از عفو، یا عدم رضایت و مشقت در معیشت بعد از اعدام، قرار میدهد.
استراتژی گذشت پای چوبه دار به عنوان یک رویکرد غیراخلاقی در روابط انسانی که همواره از سوی بسیاری از سیاستمداران یا فعالان اقتصادی در روند ارتباطات با رقبا و جریانهای همکاری بینالمللی استفاده میشود، توصیه میکند:" در این شرایط باتوجه به اینکه ممکن است در صورتی که خانواده مقتول از قاتل نگذرند و او را نبخشند، خانواده قاتل پس از اجرای حکم اعدام، مزاحمتهایی را برای خانواده مقتول ایجاد کنند و همچنین گذشت از فردی که جان یک عزیزشان را گرفته است، زیاد آسان نیست؛ قاتل را تا پای چوبه دار ببرند و چندثانیه قبل از نهایی شدن اعدام وی، او را ببخشند".
در واقع این استراتژی میگوید در شرایطی که ممکن است کوتاهنیامدن در یک مجادله منجر به عواقب سختی برای ما شود و از سوی دیگر، فرد روبروی ما در این مجادله، اقدامات شنیعی علیه ما انجام داده است؛ بهتر است در لحظات آخر مجادله نسبت به حق خود، کوتاه بیاییم تا هم بخشی از انرژی و روحیه فرد مقابل را تضعیف کرده باشیم و هم به نوعی طرف مقابل را مدیون بخشش و عفو خود قرار داده باشیم.
استفاده سیاستگذاری نشده و غیرعمدی از این استراتژی غیراخلاقی در روند پیگیری اجرای حکم اعدام از سوی تعدادی از خانوادههای مقتولین باعث میشود تا همزمان با تادیب قاتل و اعمال فشارهای روحی و روانی شدید به وی که ممکن است ادامه زندگی قاتل را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار دهد، حس انتقامجویی در خانواده قاتل کاهش یافته و در مواردی از بین برود. همین امر قاتل را به یک فرد تقریبا افسرده با پیشینه ذهنی ناشی از فشارهای روانی قوی در بازه زمانی انتظار برای صدور حکم قطعی و اجرای آن تبدیل کرده و امنیت خانواده مقتول را نیز ضمانت میکند.
نهایتا این استراتژی چنین توصیه میکند:"زمانیکه مجبور هستی، دشمن خود را ببخشی و در برابر حق خود، کوتاه بیایی؛ در آخرین لحظه این کار را بکن تا نهایت فشار را علیه دشمن خود وارد کرده باشی و همزمان با بخشش از انتقامجویی دشمن جلوگیری کنی!"
این استراتژی یک رویکرد ارتباطی غیراخلاقی در روابط انسانی است؛ نگارش این مطلب صرفا به جهت چارچوببخشی به این رویکرد رفتاری در روند افزایش آگاهیهای عمومی در این زمینه است و استفاده از این رویکرد ارتباطی به هیچوجه توصیه نمیشود.