در طول روز همه ما نفس میکشیم، قدم میزنیم، کار میکنیم و بیش از همه چیز در واقع زندگی میکنیم؛ اما آیا هیچوقت به تعداد نفس کشیدنهایمان در روز توجه کردهایم؟
در واقع به احتمال زیاد هیچ یک از ما تعداد دفعات دم و بازدم خود در طول یک روز را اندازهگیری نمیکنیم و قرار گرفتن در شرایط بحرانی و اضطراری مثل یک بیماری تنفسی میتواند اهمیت تعداد نفسها و یا موارد مرتبط دیگری مثل سطح اکسیژن خون را چندین و چند برابر کند.
در چنین شرایطی نه تنها پزشک معالج بلکه خود ما و حتی اطرافیانمان هم به این موضوع توجه خواهیم کرد و سوالی که مطرح می شود این است که آیا در روزهای عادی حجم اکسیژن موجود در شش ها یا سطح اکسیژن موجود در خون بی ارزش است؟ پاسخ احتمالا برای همه ما مشخص است.
این پدیده که اغلب به آن بحران ارزیابی گفته میشود در مدیریت یک کسب و کار کوچک یا بزرگ و حتی در شیوه حکمرانی حاکمان نیز ممکن است رخ دهد. اینکه چرا بنیانگذاران یک کسب و کار کوچک پس از درک هزینه های زیاد، زیانده بودن فعالیت، کاهش حاشیه سود و سایر موارد مشابه تصمیم به تغییر رویه ها، استراتژی ها و بعضا خروج از یک کسب و کار می گیرند اما بسیاری از مدیران سازمانهای بزرگ یا نهادهای عمومی و حتی دولتمردان و سیاستمداران پس از مشاهده هزینههای سنگین سازمان یا نهاد تحت مدیریت خود و یا حتی مشاهده هزینه های سنگین شیوه حکمرانی خود برای مردم دست به تغییر شیوه ها و استراتژی ها نمیزنند و بر اشتباهات هزینهزای خود پافشاری میکنند می تواند مشابه مثال ارزش سطح اکسیژن شش ها در یک روز عادی باشد.
در واقع تا زمانی که ارزش منبع قدرت برای قدرتمندان مشخص و معین نشود، حراست و صیانت از منبع قدرت چندان مهم و ویژه نخواهد بود و در حقیقت این پدیده حداقل به دو دلیل نامحدود بودن منبع و یا حس مسئولیت متفاوت نسبت به آن منبع رخ می دهد.
هنگامی که مدیران شرکتها، سازمانها و نهادها و همچنین حاکمان حس کنند میزان منبعی نامحدود است احتمالا دست به تغییر رویه نمی زنند و بالعکس در زمان احساس محدودیت، تغییرات به سرعت صورت میگیرد تا منبع قدرت حفظ شده و صیانت از آن در اولویت باشد؛ البته نامحدود بودن یک منبع نشان دهنده بی ارزش بودن آن نیست.
از طرفی احساس مسئولیت انسان ها بر اساس شرایط و موقعیتی که در آن قرار می گیرند تغییر می کند. بسیاری از افراد هنگامی که در یک سازمان دولتی یا غیردولتی مشغول به فعالیت هستند نسبت به هزینه های اداری یا عمومی دارای حساسیت کمتری هستند اما حساسیت همین افراد زمانی که در نقش مالک یک کسب وکار قرار می گیرند متفاوت است.
بنابراین شاید مهمترین دلیل درک نادرست از ارزش یک منبع قدرت با ارزش توسط مدیران و حاکمان و اتلاف بیش از حد منابع با ارزش در هزینهای است که آنها بابت این درک اشتباه پرداخت می کنند. اغلب مدیران سازمانهای بزرگ و متولیان حکومت هیچ هزینه ای بابت اتلاف منابع و تصمیمات اشتباه خود نمی پردازند پس نمی توان امیدوار بود تا درک درستی از ارزش منابع داشته باشند و در تصمیمات اشتباه خود تغییر رویه دهند.