اگر طراح یا برنامهنویس وب هستین یا در کل عنوان «متخصص» رو تو زمینهی کاریتون دارین و این سوال تو ذهنتون هست که چطور میتونم یک «مدیرمحصول» باشم این مطلب رو تا آخر بخونید.
قبلش بگم که عنوان «مدیر محصول» یا Product Manager در شرکتهای مختلف بسته به محصول یا ساختار سازمان ممکنه تعاریف متفاوت داشته باشه. ما اینجا فرض میکنیم «مدیر محصول» (بطور خلاصه) فردیه که مسئولیت برنامهریزی محصول، تعیین ویژن و اجرای نقشهی مسیر یک محصول رو بر اساس اهداف کسب و کار داره.
خب شما به عنوان طراح، برنامه نویس، بازاریاب و... تا امروز وظیفهی اجرای یه بخش کوچیکی از محصول رو داشتید و حالا میخوایید نگاهتون رو بالاتر بیارید و تبدیل به کسی بشید با مسئولیت های بیشتر و تنوع مهارت بیشتر. من میخوام تو این مطلب بطور خلاصه درمورد مسئولیت های کلیدی یک مدیر محصول و مهارت هایی که باید داشته باشه بپردازم:
۱- شناخت مشتری:
خب بهتره بگم «مهمترین» کاری که یک مدیرمحصول باید انجام بده شناختن کاربر محصولشه. شما قراره برای یک گروه مشتری محصول تولید کنید. پس باید به درک درستی از مشکلات و نیازهای مشتری، نحوه استفادهاش از محصول، انتظاراتی که داره و مسئلهای که شما قراره برای راه حلش یک محصول ارائه بدین برسید. یه بخش قابل توجهی از زمانتون رو باید به شنیدن صدای مشتری اختصاص بدین که این میتونه در قالب خوندن ریویوهای یک محصول، مطالعه، مصاحبه و تحقیق در مورد تستهای مختلفی که از مشتریان گرفته شده باشه. هرچی مشتری محصولتون رو بیشتر بشناسید بهتر میتونید برای حل مشکلاتش یک راه حل محصولی ارائه بدین. و یک نکتهی مهم: شما ممکنه کاربر هدف محصولی که در حال تولیدش هستین نباشین، پس سعی کنید برای شناخت این جامعهی هدف زمان خوبی رو اختصاص بدید و از تصورات و تفکرات شخصیتون الهام نگیرید!
احتمالاً شنیدن این جمله براتون خنده دار باشه که : "من دارم برای گروه سنی خردسال محصولی میسازم و فکر میکنم که بچهها باید از این ویژگی خوششون بیاد و ما هم وقتی بچه بودیم این بازی برامون جذاب بود و ..." ! خودتون رو فراموش کنید! شما کاملاً باید برای شناخت نیازها و مشکلات گروهی که دارین براش محصول ارائه میدین وقت بذارید.
۲- تصمیم گیری بر پایهی آمار و ارقام:
این تجربه رو خیلیهامون داشتیم که یه روز مدیرمون میاد و میگه:
"به نظر من بهتره که جای دکمهی خرید رو تو محصول تغییر بدیم! اینطوری شاید آمار خرید بره بالا!"
این قبیل نظرات شخصی و تصمیم گیریهای دورهمی سمّ مهلک محصول شماست! حتی اگر از طرف مدیرعامل شرکت باشه! معمولاً افراد باتجربه و حرفهای با استناد به آمار و ارقام برای تغییر محصول تصمیم میگیرند. در واقع یکی از کلیدیترین (وبعضاً گمنامترین) وظایف یک مدیر محصول (که در حال حاضر حتی دربسیاری از شرکتهای خوب هم نادیده گرفته میشه) کار با عدد و رقم هست. شاید اگر بگیم بخش قابل توجهی از یک روز کاری مدیرمحصول میتونه به بررسی دیتای محصول اختصاص پیدا کنه اغراق نکرده باشیم. شما باید تسلط خوبی بر ابزارهای آنالیتیکز ، A/Bتست و تحلیل دیتا داشته باشید تا بتونید کیفیت تصمیم گیریهاتون رو ارتقا بدین. از کجا بدونیم تصمیمِ تغییرِ یک ویژگی در محصول تصمیم درستیه؟ آیا تجربهی کاربری محصول ما در هر محله کاربر رو به درستی هدایت میکنه؟ پاسخ همه این سوالات رو باید در اعداد و ارقام پیدا کنید.
۳- درک عمیق از کسب و کار:
خب درسته که شما دارید برای رفع مشکلی از کاربرهاتون محصول ارائه میدید اما در نهایت هدف از تولید اون محصول اهداف بیزنس اون محصول هست. شنیدن صدای مشتری اگر همزمان با درک استراتژی و اولویتهای بیزنس نباشه تقریباً موفقیتی هم در کار نخواهد بود! به عنوان یک مدیر محصول یکی از وظایف شما تعیین ویژن و نقشهی مسیر محصول هست. خب اینکار روچطور باید انجام داد؟ استراتژی کسب و کار اون محصول اینجا قراره به کارمون بیاد. شما باید تسلط خوبی به کسب و کار محصولتون داشته باشید و ارتباط تنگاتنگی هم با صاحبان کسب و کار داشته باشید تا بتونید برای محصولی برنامهریزی کنید که قراره در راستای اهداف کسب و کار و با درنظر گرفتن محدودیتهای اون موفقیت ایجاد کنه. یکی از قسمتهای سخت ماجرا ایجاد تعادل بین نیاز مشتری و اولویت بیزنس هست که یک مدیرمحصول خوب باید از عهده اینکار به خوبی بر بیاد.
۴- شناخت بازار:
فکر کنم بارها براتون پیش اومده باشه که ایدهی یک محصول یا یک ویژگی در محصول به ذهنتون رسیده و بعد که تو بازار اون محصول تحقیق کردین دیدین که چندتا محصول خوب ازش وجود داره که نیازهای مشتری روبرطرف کرده. تو همچین شرایطی اگر بدون شناخت بازار اقدام به تولید محصول کنید احتمالاً اون محصول سرانجام خوبی نداشته باشه. مدیر یک محصول باید درک درست و کاملی از بازار محصولش داشته باشه. این شناخت شامل شناخت کامل رقبا، آشنایی به ترندهای بازار، بررسی فرصتها و تهدیدهای اون بازار میشه. فرض کنید شخصی قصد داره تو محلهای سوپرماکت افتتاح کنه. بدون شناخت محله، بررسی بقیه سوپرمارکتهای اون محله، فاصله نقاط مسکونی از سوپرمارکتها و ... نمیتونه چشم بسته وارد این بازار بشه.
خب من تو این مطلب صرفاً چهار مسئولیت مهم و کلیدی یک مدیرمحصول رو اشاره کردم که شما باید خودتون رو براش آماده کنید. در استارتآپها و شرکتهای کوچیک مدیرمحصول وظایف گستردهای داره و در شرکتهای بزرگتر و سازمانیتر، وظایف مدیرمحصول چهارچوب کوچیکتر و مشخصتری داره. در هر دو مورد شما باید این چهار مورد رو به عنوان مسئولیت بپذیرید و تواناییش رو در خودتون ایجاد کنید. در پستهای آینده به مهارتهایی که یک مدیرمحصول باید داشته باشه بیشتر می پردازم.