آبستره (هنر انتزاعی) چیست؟
هنر آبستره (Abstract) یا هنر انتزاعی، یک هنر غیر واقع گرا است بدین معنی که ذهن ما از مفاهیم حقیقی که در جهان خارج از ذهن ما وجود دارد، بعضی مفاهیم را انتزاع می کند یعنی در نقاشی ها قرار نیست لزوما فرم ها و اشکال استفاده شده چیزی واقعی را در جهان تداعی کنند. هنر آبستره در واقع به ایجاد تصاویری دست می زند که ما آن ها را در دنیای واقعی با چشم خود مشاهده نمی نماییم و عناصری که در آثار انتزاعی (آبستره) دیده می شوند، در دنیای واقعی وجود خارجی ندارند. هنر آبستره در اوایل قرن بیستم متولد شد و یکی دیگر از خصوصیات آثار آبستره این است که فاقد تکنیک پرسپکتیو بوده و در اصطلاح تخت می باشند.
در این نوع از هنر از اشکال هندسی، فرم، رنگ و خط برای بیان احساسات نقاش استفاده می شود. در هنر آبستره، هنرمند به صورت گنگ و غیر واضح تصویری را خلق می کند که هیچ شیء واقعی در آن بازنمایی نمی کند. همانطور که افلاطون معتقد است که تصاویر غیر طبیعت گرا مانند: (دایره، مربع، مثلث و ...) یک زیبایی مطلق و غیر قابل تغییر را به نمایش می گذارند، بنابراین یک نقاشی نیز می تواند به خاطر خطوط و رنگ خود تحسین شود به جای این که صرفا یک شیء یا منظره ای طبیعی را به تصویر بکشد.
تاریخچه هنر آبستره:
واسیلی کاندینسکی (Wassily Kandinsky) نقاش روس، در سال 1910 اثری به نام (بدیهه سازی) را خلق کرد که نخستین اثر هنری در سبک آبستره بود و از این رو او را پایه گذار این سبک می دانند. کاندینسکی در سال 1911 کتابی نیز در زمینه هنر آبستره به نام ((معنویت در هنر)) منتشر کرد. فعالیت هنری او در آلمان و در شهر مونیخ بود. چیزی که کاندینسکی را متوجه هنر آبستره نمود در ابتدا یک دامن خوشرنگ و سپس یکی از تابلوهای خودش بود که تصادفا به صورت وارونه در کنار کارگاهش قرار گرفته بود. همین وارونه بودن باعث شد تا او در نگاه اول با تابلویی مواجه شود که انگار قبلا آن را نمی شناخت و تنها رنگ آمیزی جالب و چشمگیر آن، توجه او را به خودش جلب کرده بود. همین تابلوی وارونه باعث شد تا او دریابد که در یک تابلو، این رنگ و فرم است که نقش اصلی را ایفا می کند. او معتقد است که ((رنگ)) و ((شکل)) به تنهایی عناصر زبانی یک اثر هنری را تشکیل می دهند و برای بیان عواطف کافی اند. کاندینسکی همچنین معتقد بود که این دو یعنی رنگ و شکل باید به گونه ای با هم ترکیب شوند که عواطف درونی را به بهترین نحو بیان کرده و آن را به بیننده انتقال دهند. او به روانشناسی رنگ ها معتقد بود و رنگ قرمز را زنده، مطمئن و صمیمی، سبز را آرام و سرشار از قدرت درون، آبی را عمیق و ماوراء الطبیعی، زرد را گرم، هیجان انگیز و گاهی آزاردهنده و یا کاملا مجنون یا خودمانی می دانست. رنگ سفید را نیز به نظر خاموش ولی پر از احتمالات می دانست.
هنر انتزاعی، بین جنگ جهانی اول و دوم شکوفایی زیادی نداشت اما پس از جنگ جهانی دوم در نقاشی انتزاعی سبکی به نام اکسپرسیونیسم انتزاعی شکل گرفت که خواستگاه آن آمریکا بود.
اکثر افراد به دلیل این که به دنبال چیزهای واقعی و عینی در نقاشی هستند، هنر آبستره را درک نمی کنند و آن را به نقاشی یک کودک نوپا تشبیه می کنند اما گرچه ممکن است شباهت هایی بین نقاشی کودکان و هنرمندان انتزاعی باشد اما این شباهت ها سطحی بوده و در آثار هنرمندان حرفه ای، تفکر، برنامه ریزی و درک از اصول هنری، پیچیدگی و ساختار مشخصی وجود دارد. برای درک بهتر هنر آبستره گاهی لازم است تا با آثار هنرمند مورد نظر آشنا باشید، این امر کمک بزرگی به درک اثر می کند زیرا اگر نقاشی های قبلی آن فرد را دیده باشید، نقاشی های بعدی او را بهتر درک خواهید کرد. گاهی نیز لازم است تاریخچه ی مربوط به آن هنرمند را بدانید تا درک بهتری نسبت به آثار او پیدا کنید.
تابلوهای سبک آبستره بیش تر با تکنیک رنگ روغن و اکریلیک کشیده می شوند. ممکن است در اولین نگاه این آثار بی معنی و ساده تلقی شوند اما برای کشیدن آن ها انرژی و زمان بسیاری صرف شده است. تابلوهای آبستره را به دلیل رنگ های فراوان و چشمگیر اکثرا در همان نگاه اول می توان در گالری ها تشخیص داد. زیبایی این سبک در این است که مخاطب با توجه به نوع شخصیت و روحیه ای که دارد از آن برداشت می کند. هدف اصلی سبک انتزاعی یا آبستره به تصویر کشیدن طبیعت و محیط اطراف نیست بلکه نفوذ به فکر و احساس بیننده است. برخی افراد معتقدند که نقاشی آبستره غذای روح است زیرا در آن هیچ گونه تصویر برداری از دنیای واقعی صورت نگرفته است و روح می تواند با آن ارتباط عمیقی برقرار کند.
ادامه دارد .....