بعضی وقتا برخی میپرسن (از من نه، به صورت کلی) به نظرت بهشت و جهنم وجود داره؟
در تمامی مفاهیمی که شکل گرفته فارغ ازینکه نمودِ بیرونی اون چی هست، نیازی در انسان وجود داشته که چنین واژههایی را درست کند. حالا برخی از واژهها سواستفاده میکنند و برخی به راحتی مورد تجاوز قرار میگیرند. اما برای من بدین معنیست که چرا اصلا به وجود آمده؟ از کجای ذهن آدمیزاد برخاسته؟
جهنم برای من یعنی عدم تعادل، و بهشت یعنی تعادل.
وقتی ذهنت شروع میکنه یک چیزی رو بسیار بزرگ کردن، ممکنه ابتدا احساس نکنی که داره تعادلت به هم میخوره، ممکنه خیلی هم حال کنی با بزرگ کردن چیزی/کاری/کسی ولی بعد از مدتی منفجر خواهد شد. حال آنکه برخی از ما آنقدر احمق هستیم، که بعد از انفجار باز هم، دقیقا همان موضوع را مجدد بزرگ میکنیم، باز هم به آن میبالیم و باز هم منفجر میشویم.
حالا چرا گفتم احمق؟ چون واقعا حماقت میخواهد که ارزش خودت را، وجودت را و بودنت را نادیده بگیری و چیز دیگری را آنقدر بزرگ کنی که آسیب ببینی.
ذهن با بزرگ کردن مسائل، تعادل را به هم میزند. و این تو هستی که باید به ذهن یادآوری کنی چه قدرت بزرگتری دارد و چه کارهای مهمتری را در عین تعادل میتواند انجام دهد بجای آنکه چسبیده باشد به بزرگ کردن یک موضوع. حالا اگر آن موضوع ایگو باشد که دهانت سرویس است دوست عزیز.
این را نوشتم چون چند روز گذشته ذهنم میل به جهنم داشت. شانس آوردم متوجه بزرگنمایی شدم، اون راه بیراهه بود و من الان زندهم.