serderehi
serderehi
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

اهمیت مهارتهاي رواني ـ حركتي برای کودکان خردسال


اصطلاح رواني ـ حركتي به مفهومي كه در طبقه‌بندي كرات هول به كار رفته، نشان مي‌دهد كه رفتارهاي اين حيطه شامل فعاليت‌هاي زير است: مهارتهاي دستكاري، مهارتهاي حركتي و فعاليت‌هايي كه انجام آنها به هماهنگي رواني ـ عضلاني نياز دارد. هماهنگي رواني ـ عضلاني به طور خلاصه همان كارآيي ايجاد هماهنگي بين تحريك عصبي و حركت عضلاني است كه منطقاً نمي‌تواند به عنوان يك خرده طبقه مستقل در حيطه رواني ـ حركتي مورد مطالعه قرار گيرد، زيرا كه عملاً به طور ذاتي در دو خرده طبقه ديگر وجود دارد. به عبارت ديگر، مهارتهاي حركتي و مهارتهاي دستكاري را رفتارهاي قابل مشاهده انسان متحرك مي‌دانند. وقتي اصطلاح رواني ـ حركتي به دو جزء روان و حركت تقسيم شود، به طور ضمني حركتي ـ ذهني يا حركت ارادي را مي‌رساند. بنابراين به عنوان يك تعريف مشخص و واضح، مي‌توان گفت كه واژه رواني ـ حركتي در برگيرنده همه حركات ارادي قابل مشاهده انسان است. خصوصيت يكسان همه رفتارهايي كه در حيطه رواني ـ حركتي قرار مي‌گيرند اين است كه اولاً همگي اعمال ارادي و قابل مشاهده يا الگوهاي عملي بوده كه به وسيله يادگيرنده به اجرا درمي‌آيند و ثانياً مربي آنها را به عنوان بخش اصلي هدفهاي آموزشي برنامه‌هايي كه براي آموزش دانش‌آموزان خود تعيين مي كند، انتخاب مي‌نمايد

2-6-2- نظريه ‏هاي كسب مهارتهاي رواني ـ حركتي

دو مكتب روانشناختي در حيطه كسب مهارتهاي رواني ـ حركتي وجود دارند. يكي مكتب تداعي‏گرايي كه محيط را عامل تاثيرگذار مسلطي براي رفتار و يادگيري مي‏داند و ديگري مكتب شناختي كه به تجزيه و تحليل شناختي فرد اهميت مي‏دهد.

- شناخته‏ شده‏ ترين نظريه تداعي‏گرايي، نظريه پاولوف بود كه سگها را وادار كرد در پاسخ به صداي زنگ، بزاق ترشح كنند. اين رفتار محرك ـ پاسخ به عنوان شرطي‏سازي كلاسيك شناخته شد. در هنگام يادگيري مهارتها، پاسخهاي پيش‏شرطي شده دانش‏آموزان از ديگر موقعيتهاي يادگيري به جلسات يادگيري مهارتي تعميم مي‏يابند.

به علاوه در موقعيتهايي كه دانش پايه نادرست است و نياز به اصلاح وجود دارد به كار مي‏رود (نايت، 1998).

در نظريه پيوستگي گاتري اين گونه بيان شده است كه: هر وقت به محرك پاسخ داده شود، تداعي در مغز ايجاد مي‏گردد. اين نظريه‏ پرداز، نقش تمرين را براي يادگيري اوليه نفي مي‏كند، زيرا يك محرك منجر به تداعي يا يادگيري فوري مي‏شود. با وجود اين، گاتري از تكرار حمايت مي‏كند و معتقد است كه تكرار ارتباط محرك با پاسخ را چندگانه مي‏كند و يادگيري كامل مي‏شود. به علاوه وي بر منحصر به فرد بودن مهارتها تاكيد مي‏كند و هر تداعي خاص را به مهارت خاصي اختصاص مي‏دهد (اكسندين، 1968).

از سوي ديگر تداعي‏گرايي ثراندايك بر تمرين تاكيد بيشتري دارد. او معتقد بود كه در خلال مراحل اوليه يادگيري، فعالتيهاي زيادي منجر به ارتباطات بين محرك و پاسخ مي‏شوند كه اينها عمدتاً تصادفي هستند. همانطور كه يادگيري پيشرفت مي‏كند. حذف تدريجي پاسخهاي نادرست با آگاهي از پاسخهاي درست همراه مي‏شود. تمرين صحيح پاسخ را محكم مي‏كند. آموزش مهارت در اين رويكرد، انجام تمرين مكرر در شرايط مساعد براي حذف تدريجي پاسخهاي نادرست و نگهداري پاسخهاي درست است. به علاوه هر فعاليت مهارتي بايد به گونه‏اي فرا گرفته شود كه مهارتهاي پيچيده‏تر بتواند با استفاده از مهارتهاي بنيادي تحكيم شوند

- نظريه تقويت هال با انگيزش مرتبط است. بر طبق نظر هال، اشخاص با محيط‏شان به طور كامل در تعادل نيستند و به منظور رسيدن به تعامل بايد نيازهايشان ارضا شوند. افراد براي اين ارضاي اين نياز كشاننده را كه يك پاسخ عصبي است ايجاد مي‏كنند و به محض اينكه نياز ارضا شد كشاننده كاهش پيدا مي‏كند و كاهش كشاننده تقويتي است كه عادتهاي يادگيري را تحكيم مي‏كند. بر طبق نظر هال، نياز دانش‏آموزان و ارضاي آن باعث يادگيري مهارت مي‏شود و معلم با تاكيد بر اهميت مهارت، بايد اشتياق و انگيزه در دانش‏آموز براي يادگيري مهارت را ايجاد نمايد

بزرگتر شدن بدن و افزايش نيروي عضلاني به بهبود هماهنگي حركتي در اواسط كودكي كمك مي‏كند. علاوه بر اين رسش شناختي و اجتماعي بيشتر به كودكان بزرگتر امكان مي‏دهد تا از مهارتهاي حركتي جديد خود به صورت پيچيده‏تري استفاده كنند. در اين زمان، تغيير عمده‏اي در بازي كودكان ايجاد مي‏شود (برك، 1381). در سنين دبستاني زمان واكنش يعني ميزان زماني كه شخص به يك محرك خاص پاسخ مي دهد بهتر مي شود و هماهنگي چشم و دست و قضاوت در مورد حركات پيشرفت مي نمايد

در زمينه تحول حركتي درشت كودكان در سنين دبستاني مي توانند اسكيت بازي كنند، طناب بازي كنند و دوچرخه سوار شوند. در سن 7 سالگي آنها قادرند مهارتهاي دويدن و پريدن را مانند حركت پايه اي لازم براي به چنگ آوردن، پرت كردن و ضربه زدن به توپ بيسبال كسب نمايند

اين مهارتها، حاصل پيشرفت در چهار توانايي حركتي اساسي است:

1- انعطاف‏پذيري: حركات كودكان دبستاني در مقايسه با كودكان پيش‏دبستاني انعطاف‏پذيرتر است. تفاوتي كه مي‏توان زماني آن را مشاهده كرد كه كودكان چوب بيسبال را حركت مي‏دهند به توپ لگد مي‏زنند و از روي مانع مي‏پرند.

2- تعادل: بهبودتعادل به پيشرفتهايي درچندين مهارت ورزشي ازجمله دويدن، لي‏لي كردن، جست زدن، طناب بازي، پرتاب‏كردن، لگدزدن و تغييرجهت سريع درورزشهاي‏تيمي كمك مي‏كند.

3- چالاكي: سرعت و دقت بيشتر حركت در حركات رقص پاي طناب بازي، لي‏لي كردن، حركات روبه جلو، رو به عقب و كجكي كه كودكان دبستاني در بازي گرگم به هوا و فوتبال انجام مي‏دهند، ديده مي‏شود.

تحول حركتي ظريف نيز در سالهاي دبستاني بهبود مي‏يابد. در 6 سالگي اغلب كودكان مي‏توانند حروف الفبا، نام و نام‏خانوادگي و اعداد 1 تا 10 را به صورت كاملاً واضح بنويسند. اما اندازه حروف آنها كاملاً بزرگ است. زيرا به جاي مچ و انگشتان از كل دست خود استفاده مي‏كنند. كودكان معمولاً در ابتدا بر حروف بزرگ تسلط مي‏يابند، زيرا كنترل حركات افقي و عمودي براي آنها راحت‏تر از منحني‏هاي ريز حروف كوچك الفباست. نقاشي كودكان نيز در اواسط كودكي پيشرفت زيادي مي‏كند. كودكان در پايان سالهاي پيش‏دبستاني مي‏توانند خيلي از شكلهاي دو بعدي را كپي كنند. نشانه‏هايي از عمق نيز در نقاشيهاي آنها ديده مي‏شود. مثلاً اشياي دور را كوچكتر از اشياي نزديك مي‏بينند. در حدود 9 تا 10 سالگي بعد سوم نيز در نقاشيهاي آنها مشاهده مي‏شود


مهارت های حرکتیمهارت روانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید