ستاره قدسی
ستاره قدسی
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

تبعیض در سایه حقوق شهروندی

تبعیض در سایه حقوق شهروندی

ستاره قدسی

منبع: نشریه تهران‌شهر، شماره ۵، مرداد ۱۳۹۹


شهروند کیست و شهروندی چیست که بیش از آنکه مردم در پی آن باشند، حاکمان به‌دنبال تعریف و تبیین آنند و حق آن را وعده می‌دهند و وظیفه‌ی آن را گوشزد می‌کنند؟ آیا تمام ساکنانی که در یک مرز جغرافیایی زندگی می‌کنند یا تمام ساکنان شهرها، شهروند محسوب می‌شوند؟ چه کسانی در کلام شهروند هستند ولی از بسیاری حقوق انسانی محرومند؟ یا از نظر ساختاری و قانونی حقوق‌شان به رسمیت شناخته نمی‌شود؟ وقتی صحبت از حقوق شهروندی می‌کنیم زنان کجای این عبارت هستند؟ مهاجران کجا قرار می‌گیرند؟ اقلیت‌های نژادی، جنسی، قومی و مذهبی، طبقات کم‌درآمد، زاغه‌نشینان و بسیاری گروه‌های بی‌صدا کجا هستند؟ نگاهی به تیتر خبرها کافی است تا به نبودِ گروه‌های مختلف در دایره محدود حقوق شهروندیِ در خدمت قدرت پی ببریم.

۲۳/۱۲/۱۳۹۸ - رد مرز کودکان کار مهاجر

۲۳/۱/۱۳۹۹- اپلیکشن شاد که برای برگزاری کلاس‌های مدارس به طور مجازی طراحی شده است برای ورود، کد ملی، شماره همراه، سریال شناسنامه، و تاریخ تولد افراد را درخواست می‌کند.

۱/۳/۱۳۹۹ - قتل «رومینا اشرفی» دختر 14ساله اهل روستایی در تالش استان گیلان توسط پدرش

۴/۳/۱۳۹۹ - ۵۰ هزار کودک بدون شناسنامه در ایران!

۱۰/۳/۱۳۹۹ - مرگ «آسیه پناهی» زن حاشیه‌نشین کرمانشاهی هنگام تخریب خانه‌اش توسط ماموران شهرداری کرمانشاه

۲/۴/۱۳۹۹ - نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استان‌ها: بی‌خانمانی و بیکاری حاشیه‌نشین‌ها در چابهار دراثر واگذاری ۶۷ هزار هکتار از اراضی چابهار به مناطق آزاد

۴/۴/۱۳۹۹ - شهردار منطقه ۲۲ اظهار داشت: منطقه ۲۲ تهران با پدیده «پشت‌بام‌خوابی» روبه‌رو است.

۷/۴/۱۳۹۹ - معاون زنان وزارت ورزش و جوانان: در مبانی اعتقادی ما از زن به‌عنوان ریحانه یاد شده، نمی‌توانیم رشته‌ای را قبول کنیم که کل سیستم بدنی و فیزیولوژی او را تحت تأثیر قرار دهد.

۱۴/۴/۱۳۹۹ - حدیث 11 ساله از شهرستان خوی، قربانی فرزندکشی؛ مادر حدیث می‌گوید: شوهرم می‎دانست با قتل دخترمان فقط ۱۰ سال به زندان می‌رود.

۱۶/۴/۱۳۹۹ - هیأت هفت نفره متشکل از اعضای هیات رییسه مجلس بعد از بررسی درخواست زنان نماینده برای حضور در هیأت رییسه کمیسیون‌ها تأکید کردند که زن باید بچه‌داری کند و به امورات خانه رسیدگی کند.

۱۷/۴/۱۳۹۹ - رئیس پلیس راهور ناجا سوار شدن زنان بر موتورسیکلت‌های برقی را به‌عنوان راننده ممنوع اعلام کرد.

۱۸/۴/۱۳۹۹ - شورای نگهبان با برابری مذهبی، جنسیتی و نژادی در اساسنامه کمیته المپیک ایران مخالفت کرد.

این‌ها تنها نمونه‌ای از موارد بسیار تبعیض است که در سایه حقوق شهروندی می‌تواند نادیده گرفته شود. زنان، افراد بدون شناسنامه، مهاجران، اقلیت‌های مذهبی، و تهی‌دستان از جمله گروه‌هایی هستند که می‌توانند در تعریف کلی از شهروند و حقوق آن حذف یا به حاشیه رانده شوند. در ادامه به اجمال به هر یک از این گروه‌ها پرداخته خواهد شد.

تکیه ساختار قدرت بر حقوق شهروندی، بدون توجه به نابرابری‌های ساختاری و حق اعتراض و تغییر شرایط و پذیرش حقوق واقعی زنان، صرفاً ابزاری صوری و کلامی برای شانه خالی کردن از پاسخگویی به تبعیض و سرکوب زنان است، و ریشه در ساختارهای مردسالارانه و امتیازات نهادینه مردان در فرآیندهای سیاسی، اشتغال، تحصیل، حقوق خانواده، دسترسی امن و آزادی انتخاب نوع حرکت و بسیاری موارد دیگر دارد.

بسیارند کسانی که ساکن مناطق مختلف کشور هستند و هیچ‌گونه سند هویتی ندارند. وجودشان به رسمیت شناخته نمی‌شود. هستند و بودنشان جایی ثبت نمی‌َشود. ساکنند و غیررسمی، آن‌ها، غریبه، غیرقانونی خوانده می‌شوند. بیشترین مشارکت را در فعالیت‌های خدماتی دارند و کمترین بهره را از انواع خدمات درمانی و بهداشتی مناسب، خدمات آموزشی، خدمات اشتغال (بیمه)، خدمات مسکن، خدمات بانکی و یارانه می‌برند. کار می‌کنند و دستمزد عادلانه نمی‌گیرند. ازدواج می‌کنند و ثبت نمی‌شود و ازاین‌رو هیچ تسهیلاتی شامل‌شان نمی‌َشود. تشکیل خانواده می‌دهند و خانه ندارند. صاحب فرزند می‌شوند و فرزندانشان شناسنامه ندارند. می‌میرند و انگار که اصلاً نبوده‌اند، آب از آب تکان نمی‌خورد.

مهاجران گروه دیگری از ساکنان هستند که محرومیت‌هایشان نسل به نسل منتقل می‌شود. اصلاً مهم نیست که نسل‌های قبل از آنان تصمیم به مهاجرت گرفته بودند و آنان هیچ نقشی در آن تصمیم نداشتند چون برچسب‌شان تا ابد با آن‌ها باقی می‌ماند. شاید دیده باشید به‌محض دیده شدن دزدی یا هر بزهی درصورتی‌که یک یا چند افغانستانی آن اطراف باشند اولین ظن به آن‌ها و پس از اطمینان از رد فرضیه اول، به‌سوی بقیه می‌رود. با استفاده از عباراتی مانند «اتفاقاً اینجا چند نفر افغانی هم زندگی می‌کنند!» یا «به احتمال زیاد کار این افغانی‌هاست.» یا «از زمانی‌‌که تعدادی افغانی اینجا آمده‌اند، مزاحمت‌ها هم بیشتر شده» و ... در بهترین حالت ممکن است حتی اگر در جمعی پدیرفته شوند وقتی نوبت به معرفی می‌شود در کلام یا نگاه این جمله را می‌شنوند: «ایشان عضو افغانی این کلاس است.» ما برچسب‌ها را به‌سادگی به مهاجران می‌زنیم چه مثبت، چه منفی یا خنثی و هویت او بلافاصله به یک ویژگی که او را از بقیه متفاوت می‌کند تقلیل می‌یابد.

بسیارند ساکنانی که هرلحظه به‌خاطر اعتقادشان بیشتر به حاشیه می‌روند. این‌ها ساکنان همین شهرها هستند که یا باید با آمیخته‌ای از احساس نفرت و شرم همانند بقیه جامعه ـ آنچه هنجار است ـ درآیند یا باید تاوان تفاوت عقیده‌شان را به بی‌رحمانه‌ترین شکل بپردازند. اگر بخواهند باورشان را حفظ کنند نباید تحصیلات‌شان را به‌طور رسمی ادامه دهند، نباید به استخدام رسمی درآیند و در نهایت نباید خودِ واقعی‌شان باشند.

همچنین روزانه از کنار ساکنانی رد می‌شویم که با ذهنی آشفته و پرتلاطم مدت‌هاست خودشان نیستند. سرپناه برایشان دست نایافته‌ای است که هرماه، هفته، روز و لحظه مانند پتکی ممتد بر سرشان می‌کوبد. درنهایت می‌دانند که شاید چیلرها و کولرها در پشت‌یام‌ها، کارتن‌ها و وسایل مازاد و ازکارافتاده در انباری اماکن عمومی، سکوها در خیابان‌ها، قبرهای خالی، و پل‌ها و زیرگذرها ـ البته اگر به شهروندان اطراف برنخورد ـ، به آن‌ها پناه دهند. کولرها و چیلرها امکانات رفاهی بیشتری دارند و طبیعتاً هزینه‌ای بیشتری هم می‌گیرند بنابراین هرکسی نمی‌تواند کنارشان بخوابد.

حقوق شهروندی کاربردی‌ترین عبارت برای تقلیل و تثبیت نادیده گرفتن تفاوت‌های ساکنان شهری است که روزانه موجودیت‌شان انکار می‌شود. حقوق شهروندی فردمحور و عاری از روح انسجام و همبستگی است و بیانگر دغدغه‌های جمعی و مسائل واقعی و اجتماعی نیست و ساده‌انگارانه، برابری را در عمق بی‌عدالتی می‌خواهد.

سؤال اصلی اینجاست که چگونه می‌توان برابری را دون درنظر گرفتن نژاد، طبقه، جنسیت، مذهب، تابعیت، توانمندی‌های جسمی و ذهنی جست؟ چگونه می‌توان به برابری ساده‌انگارانه تحت عنوان حقوق شهروندی دلخوش بود وقتی خودِ مفهوم شهروندی پیوندی عمیق با امتیازات، انحصارات، منزلت و جایگاه موروثی، و شانس دارد؟ چگونه می‌توان در جایی که ایرانی بودن، تهرانی یا ساکن شهر بزرگ بودن، مرد بودن و از نظر توانایی جسمانی سالم بودن یک امتیاز ذاتی محسوب می‌شود دم از حقوق برابر شهروندی زد. گویی بیش از آن‌که صحبت از حقوق شهروندی، بحثی عدالت‌خواه و مدنی باشد عزمی است راسخ برای انکار طبقات درآمدی، زنان، اقلیت‌های مذهبی، نژادی، ملی، مهاجران و انواع گروه‌های با نیازهای ویژه که صدایی ندارند و محکوم به بداقبالی فی‌الذات‌شان قرار هم نیست که دیده شوند. اگر دیده شوند در قالب کمک، دلسوزی و از موضع قدرت است. ازاین‌رو باتوجه به طیف گوناگون ساکنانِ ناشهروند،‌ وقتی عنوان شهروند می‌آید سرکوب، تبعیض، بی‌عدالتی و برچسب دیگری بودن و از ما نبودن به ارتعاش درمی‌آید. ارتعاشی که امواج آن را گوش شهروندان نمی‌َشنود، ولی گوش آنان را که امتیاز ذاتی ندارند پر می‌کند، کر می‌کند و در جان و جسم و زندگیِ همان بی‌صدایان،‌ فراموش شد‌گان، بیگانگان، آن دیگری‌ها رعشه می‌اندازد. همان کسانی که در یک محدوده جغرافیایی مشترک ساکنند و با عناوین مهاجر، روستایی، افغانی، زاغه‌نشین، بهایی، و غیره مشخص می‌شوند و به‌طور مداوم به آن‌ها یادآوری می‌شود؛ یادتان باشد شما از ما نیستید و همواره نیازمند کمک و ترحمد به‌خاطر تقدیرتان و شانس‌تان در تعیین محل زادگاه‌تان، در انتخاب پدر و مادرتان، جنسیت‌تان، ملیت‌تان، در تمام تصمیمات کلان جهانی که شما را آواره کرده است و هزاران شرایطی که شما قدرتی برای تغییر آن ندارید و فقط باید بپذیرید که این‌گونه هستید و اگر در شرایطی خاص از آن دسته‌هایی باشید که بتوانید طبقه خود، زادگاه فرزندتان، شناسنامه‌تان و هرآنچه که کمک کند هویت‌تان را عوض کنید، تغییر دهید به شما باید تبریک گفت که امکان شهروند شدن را برای خود به‌وجود آوردید. جایزه شما آن است که از آنچه شما را به گذشته و هویت‌تان پیوند می‌دهد دور شدید. باید خودت نباشی و به‌جای همراه و هم‌صدا شدن با سایر ناشهروندان به ضد آن‌ها تبدیل شوی تا منزلت شهروندی را کسب کنی.

این است راز انکار مداوم تبعیض و سرکوب ساختاری.

شهروندتبعیض
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید