ستاره قدسی
ستاره قدسی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چراغی خاموش‌شده و طنین‌انداز در بابل

از لحظه‌ای که خبر ناگوار خاموشی چراغ کتابخانه عمومی امامزاده یحیی و بنیاد مازندران پژوهی انوشه را شنیدم، مدام دلم چنگ می‌زند. ناآرام‌تر و پریشان‌تر هستم. دارایی ارزشمند و مأمنی را از دست دادم. سوگوارم اما گویی ویروس انزوا امکان سوگواری جمعی را تاکنون نداده‌است. درد این فقدان بیشتر می‌شود وقتی فکر می‌کنم، از آن دست فقدان‌هایی نیست که ناتوان از وقوع آن بودم. با وجود آن‌که می‌دانم همت بسیاری برای حفظ این فضا انجام شد ولی انگار جلوی چشممان آمدند، بردند، رفتند و ما نگاه کردیم. دلم چنگ می‌زند. در همین کش و قوس‌ها به خودم یادآوری می‌کنم ما، همگی قربانی این سلب مالکیت (یا تخلیه اجباری) از فضای مشترک و عمومی فرهنگی شهرمان هستیم. ممکن است نقش خوب و کاملی را برای نگهداشت آن ایفا نکرده باشیم ولی سرزنش قربانیان، بی‌قدرتان و ما ساکنان این شهر مسیر اشتباهی است که معمولاً طی می‌کنیم شاید چون معمولاً سایر مسیرها مسدود است یا لااقل این‌طور به نظر می‌آید. بنابراین ترجیح دادم از درکم نسبت به فعالیت‌های ارزشمند کتابخانه عمومی امامزاده یحیی و بنیاد مازندران پژوهی انوشه و سلب مالکیت از این فضای عمومی و حق جمعی بگویم.

کتابخانه عمومی امامزاده یحیی و بنیاد مازندران‌پژوهی یکی از پشتوانه‌های محکم فرهنگی، اجتماعی و مدنی در شهر بابل بود. این مجموعه متعلق به یک گروه، نهاد یا شخص نبوده و همواره پیوندهای محکم و همدلانه با انواع نهادهای اجتماعی شهر داشت. جریان‌ها و برنامه‌های متعدد تأثیرگذار در این مجموعه که یکی از برجسته‌ترین آن‌ها تدوین دوره سه جلدی دانشنامه مازندران است، در گستره زمانی و مکانی وسیعی طنین‌انداز شده به‌گونه‌ای که پژواک آن متوقف نخواهد شد. تا جایی که شنیده‌ و خوانده‌ام سرمایه‌های اجتماعی و پشتوانه‌های فرهنگی با سرسختی، تلاش بسیار، گذشت و سعه صدر فراوان شکل می‌گیرند، به بار می‌نشینند، ریشه می‌دوانند و ریشه‌ها در عمق جان و خاطر گسترش می‌یابند و جوانه می‌زنند. جوانه‌های فعالیت‌های کتابخانه امامزاده یحیی و بنیاد مازندران پژوهی انوشه نیز بر خاطر و جان مردم شهر بابل روییده است.

عاملان این ماجرا در رابطه با آنچه بر این فضا و تخلیه اجباری آن گذشت، بر پایه‌ی وجه حقوقی پاسخ دادند. هیچ یک از دلایل اعلام‌شده - هرچند که از نظر قانونی موجه باشد - دلیل قانع‌کننده‌ای برای معدوم ساختن فضایی عمومی، فرهنگی و فعال که دارای سابقه‌ی فعالیت درخشان بوده، نیست. ارتباط میان فضا و خاطره و تصویر آن در ذهن ناگسستنی است. در طول تاریخ به شکل‌های مختلف مانند بلایای طبیعی و انسان‌سازِ سیل، زلزله، جنگ، نسل‌کشی، اخراج ملت‌ها از سرزمین‌شان و ... تبلور مکانی فضا از هم پاشیده و نابود شده و فضای یأس، خشم و ویرانی جایگزین آن شده‌است. اما همواره بازماندگان و خاطرات به‌جامانده‌شان به دنبال احقاق حق‌شان بر فضا، در پیوند با اندیشه‌های نو و جوانه‌زده قدرت یافتند تا فضاهای مشترک تازه‌ای خلق کنند. بر پایه دیدگاه حق بر شهر، امکان استفاده و حضور در فضا، حقی جمعی است، نه فردی. حق بر شهر چیزی فراتر از حق یک فرد یا گروه برای دسترسی به منابعی است که در شهر تبلور می‌یابند، حق تغییر و دگرگون ساختن شهر براساس تمایل قلبی‌مان. ادعای حق بر شهر در حقیقت ادعایی بر شهری دیگر است. شهری که می‌خواهیم. شهری که مدارس، کتابخانه‌ها، خیابان‌ها، پیاده‌روها و تمام انواع فضاهای عمومی از آنِ استفاده‌کنندگان آن فضا باشند و همین‌طور حق حضور، چگونگی حضور و تغییر فضاهای شهری. شهری که به دست قضا و قدر و یا اراده‌ی گروهی مسلط اداره نمی‌شود و وقف مردم آن است. عاملان این تخلیه اجباری از اداره اوقاف تا هر کدام از نهادهای مدعی مالکیت یا استفاده از این فضا، می‌توانند مدعی آن باشند. اما، ساکنان شهر بابل، فعالان مدنی و اجتماعی، بی‌صدایان، به حاشیه رانده‌شدگان نیز می‌توانند همواره مدعی حق‌شان باشند. حال ما باید تکلیف‌مان روشن باشد که حقوق چه کسانی را به رسمیت بشناسیم؟

ازاین‌رو باور دارم همچنان که می‌خواهم برای ازدست‌دادن این فضا سوگواری کنم ولی به پشتوانه اندیشه‌ای که ریشه دوانده و زحمات خالصانه، بدون چشم‌داشت و آگاهانه جناب آقای دکتر شافی و تمام همراهانشان در این مجموعه، امید به خلق فضا یا فضاهایی دیگر بر جوانه‌های مجموعه کتابخانه امامزاده یحیی و بنیاد مازندران پژوهی انوشه دارم.

« ... نه

نومیدْمردم را

معادی مقدّر نیست.

چاووشیِ‌ امیدانگیزِ توست

بی‌گمان

که این قافله را به وطن می‌رساند.» شاملو


ستاره قدسی - دی ۱۴۰۲

بنیاد مازندران پژوهیشهر بابلسلب مالکیتحق بر شهرکتابخانه عمومی امامزاده یحیی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید