بعد از مدت ها سروکله زدن با مشتری بالاخره فرصت شد یروز بریم مسافرت . کار ما راننده های تاکسی واقعا سخت و خسته کننده هست . ولی کاری نمیشه کرد ، بعد از بازنشستگی تنها کاری که به نظرم مناسب اومد همین تاکسی بود که اونم تو این 4 سال اینقدر سختی کشیدم که واقعا بریدم ! به پیشنهاد خانواده تصمیم گرفتیم یه هفته ای بریم ترکیه عشق و صفا !
این ماجرا که میگم برا سال 96 هست هااا ! وگرنه الان کیه بتونه بره ترکیه ! نه این که کرونا هست از اون نظر وگرنه پول ما که تو مسیر همیشگیشه !
برای رفتن به ترکیه راههای زیادی هست ولی ما به اتفاق خانواده پرواز از تبریز رو ترجیح دادیم . پس از 3.5 ساعت پرواز رسیدیم به استانبول . هوای بهاررری و خیلی قشنگی داشت ! یه شهر خیلی شلوووغ که اگه به خودت نیای با بارت میبرنت ! اما خوب من خودم شوفرم و بار مردمو میبرم اینور اونور !
هتل محل اقامت یه هتل سه ستاره ی ساده و تمیز بود که بچه ها اینترنتی رزروش کرده بود. زهره خانم و سپیده تو این صفر همراه من بودن . زهره خانم رفیق 30 ساله و سپیده هم کوچولوی بابا (درسته 25 سالشه ولی کوچولوعه هنوز) . روز اول تصمیم گرفتیم ظهری استراحت کنیم و شب بزنیم به خیابونای استانبول و از زیبایی های اون لذت ببریم .
اولین چیزی که جلب نظر میکرد بوی کباب ترکی بود ! همون دونر ! بوی کباب ترکیاشونم با ما فرق میکرد ! کلا بوی شهر فرق میکرد ! تنها چیزی که فرق نکرده بود صدای خودم بود ! اونم یکم آروم تر شده بود (ما راننده تاکسیا کلا آرومیم :دی )
خلاصه به پیشنهاد خانم جان رفتیم یه رستوران روباز کنار دریا که خیلیم شلوغ بود ولی عجببب منظره ای داشت. سیده گفت که برای شروع لاه ماجون بزنیم . چند بار دیده بودم که طرز تهیه لاهماجون رو نوشته رو کاغذ رو یخچال ! نمیدونستم چیه ! اوردن یه پیتزای نااااب ترکی بود ! ترش مزه ، تنوووری ، پر پنیر ، با یه مدل خمیر تنوری ! واقعا لذیذ بود . همراهش یه نوشیدنی اوردن که گویا بهش میگفتن کفیر ، اونم ترش و خوشمزه بود !
خاطرنشان کنم که ما ترکا کلا زبونمون به هم نزدیکه و سریعتر میتونیم زبون ترکیه ای یاد بگیریم ! برا همین دخترم بلد بود باهاشون صحبت کنه و اون موارد مورد نیاز و میگفت ! وگرنه اگه خودمون دو تایی میومدیم که بیشتر شبیه دو تا برگه کاغذ بودیم و چیزی بلد نبودیم .
به جد میتونم بگم که لذت بخش ترین جای سفر ما پیاده روی با خانم جان کنار ساحل بود ، ساحلشون اون تیپی نبود ها ! ساحل بندرگاه بود ! سنگفرش داشت . یه پیاده روی آروم و پر از آرامش ! کاش میشد همیشه اینجا باشیم ! کاش ما هم همچین جایی داشتیم ! چقدر تمیز بود ، آروم و بی صدا ، هر کی مشغول کار خودش !
بازم مینویسم براتون ...