
متن مقدمه:
اومانیسم یا انسانگرایی، دورهایست که از نیمهی قرن چهاردهم میلادی ظهور کرد و «در قرن بیستم نیز این اصطلاح به فلسفههایی که انسان را مقیاس و معیار همهی ارزشها به شمار میآورد، اطلاق شده است.» (میرصادقی، 1388: 39) از اینرو در فلسفهی اومانیسم انسان همواره به عنوان سوژهی فاعل شناسا شناخته شده، یعنی در واقع «حقیقت بشر به صورت مختلف به عنوان موجودی قائل به خود و خودبنیاد تعریف میشود.» (زرشناس، 1386: 109) بنا بر این نگره تنها انسان است که میتواند هستی و هستیمندان را به عنوان ابژه بیندیشد و بشناسد؛ بنابراین ما با سیستمی دوگانهنگر در مقامهای سوژه و ابژه روبهرو هستیم که همواره در حال ارزشگذاری پدیدارها از جمله انسان و زمین است.
بنا بر نگرهی دوگانهگرای اومانیستی و بررسی ادبیات از دیرباز تا به امروز، همواره شاهد وضع تضاد بین پدیدارها و صفتدهی نویسنده _در مقام سوژه_ هستیم و یا به عبارت دیگر «تمام مکاتب و باورهای زیباییشناختی جهان از ادبیات کلاسیک و سنتمند گرفته تا جنبشهای آوانگاردیستی و اومانیستیِ مدرنیسم و مرکزستیز و معناگریزِ پسامدرنیسم در یک نقطه و نکته همداستانند و آن تحمیل نگرههای قضاوتگر و انسانمدارانهی زیباییشناسی ناطبیعی در تمام هنرها و ادبیات است.» (ر.ک مقدمه رشیدی، همتی، 1400: 103) در ادبیات جهان بنا بر علم زیباییشناسی تا به امروز این انسان خودبنیاد بوده که هستی را آنگونه که خواسته به مشاهده نشسته است، یعنی بنا بر تعریف زیباییشناسی «مطالعهی زیبایی در طبیعت و هنر و کشف معیارهای قضاوت دربارهی آنها» (میرصادقی، میرصادقی، 1377: 160) انسانِ خودبنیاد در نگریستن به هستی تمام دوگانهانگاریها را وضع میکند، خوب و بد، زشت و زیبا، مطلق و نسبی و... و تمام هستیمندان و فرزندان زمین _آنچه در زمین و آسمان است_ را بنا بر ذوق و ذائقهی خویش تقسیمبندی میکند که این تقسیمبندی بر سه بنیان استوار میشود:
اول) اصالت فایده
دوم) اصالت لذت
سوم) پیامدگرایی
همچنین فمینیستها با بیان این موضوع که «نرها و مادهها نمونههای دوگانهی موجوداتی هستند که در بطن یک نوع، از نظر تولید با هم تفاوت پیدا میکنند» (دوبووار، 1400: 40) همواره زن را در رویکرد مردسالارانهی حاکم، مورد انکار و تحقیر مردانهمحوری میدانند، از این رو با علم کردن زنانهنگریِ زنمحورانه در پی به دست آوردن حقوق طبیعی خود برمیآیند. اکوفمینیستها زن را همان زمین میدانند که در طی تاریخ همواره مورد بهرهوری مردانهقرار گرفته است و بر این باورند که «فرهنگ سلطهگر مردانه یا پدرسالارانه را چهار رکنِ بههمپیوسته حمایت میکند که شامل تبعیض جنسیتی، نژادی، طبقاتی و تخریب بومزیستی است.» (پارساپور، 1392: 78)
برگرفته از مقاله تقابل زمینسوژگی و انسانسوژگی در ادبیات طبیعتگرا
به قلم: سِتی سارا سوشیان
چاپ شده در: دوفصلنامهی پژوهشهای نوین ادبی- دوره 1، شماره 1، شماره پیاپی 1، بهار و تابستان 1401 (اردیبهشت 1401)، صص 155-172
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
منابع این قسمت:
میرصادقی، میمنت، (1388)، واژهنامهی هنر شاعری، چاپ چهارم، ویراست سوم، تهران: مهناز
زرشناس، شهریار، (1386)، واژهنامهی فرهنگی، سیاسی، چاپ دوم، تهران: کتاب صبح
رشیدی، علی/ همتی، آریو، (1400)، جنبش ادبی 1400، چاپ نخست، تهران: مهر و دل
میرصادقی، جمال/ میرصادقی، میمنت، (1377)، واژهنامهی هنر و داستان، چاپ نخست، تهران: مهناز
دوبووار، سیمون، (1400)، جنس دوم، مترجم: قاسم صنعوی، جلد نخست، چاپ هفدهم، تهران: توس
پارساپور، زهرا/ قلیپور، ربابه و همکاران، (1396)، «خوانش اکوفمینیستی رمان اندوه جنگ با تکیه بر رابطهی فرهنگی و نمادین»، پژوهشنامهی زنان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ویژهنامهی فرهنگ، ادب و هنر، صص 1-21