
عالم امر
نقش سنت در تفکرات دوگانهانگار
تمام اندیشهی جهان سنت در دو نگره خلاصه میشود یعنی من (انسان) و عالم امر؛ و در این میان به آن چیزی که پرداخته نشده و یا گاهگاهی در حاشیه به چشم میخورد جامعه، زیست، جهان و همچنین انسان است، حتی ما در این رویکرد شاهد آنیم که «کلیسا با نگاه مطلقگرا به منبع شناخت قدسی یعنی وحی دست به حذف، تحقیر، تصغیر و انکار سایر منابع شناخت و ادراک انسان زد» (ر.ک مقدمه اوستا، 1400: 384). بحث در جهان سنت آن بود که من و دیگر هستیمندان در برابر عالم امر (خدا) چه هستیم؟! در جهان سنت به این مورد که هستی چیست پرداخته نمیشد، یعنی اصالتی در خود هستی وجود نداشت. من (انسان)، منی نیست که عالم امر را میاندیشد، به هر شکلی که بیندیشد چه وحدت وجودی، چه وحدت موجودی، چه توحیدی، چه مشرکانه اصل آن عالم امر است یعنی روحی که تمام جهان از اوست، نیروییست که تمام نیروها از اوست، جانیست که تمام جانها از اوست، وجودیست که تمام موجودات از اوست و...در اینجا انسان که عالم موجود است نیز اعتباری ندارد و رویکرد اصالتمند در جهان سنت، آن عالم امر است. در واقع «جهان را نوعی روح آسمانی، مثلاً خدا اداره میکند» (کلیگز، 1399: 22)، زمین نیز زندان و مکانی تلقی میشود که انسان در آن اسیر میشود و یا برخی دیگر آن را یک گذرگاه و جای پست میپندارند.
برگرفته از مقاله تقابل زمینسوژگی و انسانسوژگی در ادبیات طبیعتگرا
به قلم: سِتی سارا سوشیان
چاپ شده در: دوفصلنامهی پژوهشهای نوین ادبی- دوره 1، شماره 1، شماره پیاپی 1، بهار و تابستان 1401 (اردیبهشت 1401)، صص 155-172
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
منابع این قسمت:
اوستا، آسو، (1400)، فرامرد –معشوق باستانی زنهای مشرقی-، چاپ نخست، تهران: شاپرک سرخ
کلیگز، مری، (1399)، درسنامهی نظریهی ادبی، مترجمین: جلال سخنور، الهه دهنوی، سعید سبزیان، چاپ سوم، تهران: اختران