ماجرا از وقتی شروع شد که گفتن می خوان تو دنیای مجازی زندگی کنن!...اسمش رو گذاشتن متاورس و شروع کردن به ساختن این دنیای مجازی...همه گیری کووید هم مزید بر علت شد تا حالا که از تن ها بلا می خیزد، دل ها به دوری خو نکرده و تو دنیایی دیگه که از تن ها بلا نمی خیزه، به زندگی ادامه دهند...کسب و کارها، دانشگاه ها و خیلی از کسانی که فقط از روی کنجکاوی قصد حضور توی متاورس رو داشتن، شروع کردن به ساختن یه هویت از خودشون توی این دنیای مجازی...درست شبیه فیلم ها که باید از اینجا به بعد جدی تر گرفته بشن...ماجرا ادامه پیدا کرد تا سر و کله یه هوش مصنوعی پیدا شد...ChatGpt خیلی زودتر از اونچه خودش باورش بشه، معروف و محبوب شد...اوایل فقط حکم یه همدم و دوست رو داشت...بعد اومد جا پای گوگل بذاره...حالا داره نوسترآداموس وار از آینده میگه...بعدی رو خدا به خیر کنه...هوش مصنوعی بر خلاف اسمش که انگار نمیشه جدی اش گرفت، اما کاملا هم جدی است...اونقدر که اگه تا سالهای آینده یه نسخه از خودمون رو دیدیم، تعجب نکنیم...هوش مصنوعی ای که تونسته صدای خواننده ی از دنیا رفته (مهستی) رو بازسازی کنه، نه تنها باهوش نیست، بلکه ترسناک هم هست...ترسناک، چون قراره و می تونه که به جای ما حتی فکر و تصمیم بگیره...به جای مایی که خودمون رو اشرف مخلوقات معرفی کردیم، هوش مصنوعی رو ساختیم تا نه فقط کمک حال مون باشه، بلکه تخت پادشاهی رو هم ازمون بگیره...هوش مصنوعی با همه خوبی ها و بدی هاش الان اینجاست...درست توی دستان مون...هر وقت که موبایل رو دست می گیریم تا مثل یه دوست بهش پناه ببریم، کنارمونه... فقط باید بفهمیم و بهش بفهمونیم رئیس کیه.