«آرزوی هرکسی است هدایت #استقلال را برعهده بگیرد.»؛ اگر استقلالی هستید تا جای ممکن از این جمله و گویندهاش دور شوید. بویژه در سالهای اخیر که #پیشکسوتان آبی با قرقره کردن این جمله تن و بدن هواداران این تیم را لرزاندهاند.
#علیرضا_منصوریان، #جواد_نکونام، #مجتبی_جباری، #فرهاد_مجیدی و حالا #رضا_عنایتی. به جز این مورد آخر بقیه این نامها نیمکت داغ استقلال را چشیدهاند. جالب اینجاست که هیچکدام هم نمیخواهند درس عبرتی بگیرند از همکاران قبلی.
اگر دوره آخر فرهاد مجیدی را فاکتور بگیریم و تمام افتخار قهرمانی آبیها در جام حذفی را هم متوجه مجتبی جباری ندانیم (هم بواسطه حضور کوتاه مدت روی نیمکت تیم و هم بواسطه رقبای کمی سهلتر)، پیشکسوتانی که با هدف موفقیت استقلال به نیمکت این تیم نزدیک شدهاند، هیچ دستاوردی جز سوزاندن کارنامه خود و ناامیدی #هوادار نداشتهاند.
نهایتا مدتی از روی علاقه قلبی آمدهاند، حیاکن، رهاکن شنیدهاند و بعد هم یا راهی تیمهای کم حاشیهتر شدهاند و یا به کل از صحنه مربیگری ایران محو.
اگر آمار و ارقام را واسطه کنیم، ویترین افتخارات آبیها در یک دهه اخیر ۴ جام داشته که ٢تای آن را وینفرد #شفر آلمانی و #ساپینتو پرتغالی به دست آوردهاند. این یعنی بازیکنان سابقی که چند صباحی در تیمهای دسته یک فعالیت میکنند و خیلی زود دلشان هوای نیمکت #آبی میکند، چندان کمک حال استقلال نبودهاند.
البته قصد این مطلب برتری دادن به مربیان خارجی نیست که نهتنها دلسوزی بازیکنان قدیم را ندارند، اگر هم گوش شنوایی برای انتقاد داشته باشند، خود را بالاتر از #فوتبالِ #ایران میدانند و نهایتا بعد از جدایی با یک شکایت، دستمزدشان را تمام و کمال میگیرند و هوادار میماند و همان غم همیشگی.
اما آنچه مثل روز روشن است، تمایل تمامنشدنی بازیکنان سابق و پیشکسوتان فعلی استقلال به حضور روی نیمکت این تیم، فارغ از تجربه و کارنامه، است که مشخص نیست با چه متر و معیاری همچنان داغ است و فروکش نمیکند؛ که اگر علاقه قلبی را ملاک قرار دهیم، به کار فوتبالِ نتیجهگرای امروز و هواداران کمحوصله آبی نمیآید.
حال با این تفاسیر میتوان استقلالی بود و از جملهای که ابتدای این سیاهه آمد، نترسید؟
