سَـ حَـ ر
سَـ حَـ ر
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

کاربرد بعضی آدم ها...

خیلی وقت ها احساس بی نیازی می کنم!...نه اینکه بی نیاز باشما، نه...ولی حس می کنم بودن بعضیا اونقدرها هم حیاتی نیست!...شاید هم اشتباه می کنم...آدم تا چیزی یا کسی رو از دست نده، متوجه نمیشه...ولی دوست دارم به آدما فرصت بدم... فرصت دور شدن...فرصت فاصله گرفتن...قدم اول رو هم من بر می دارم...اما همیشه هم جواب نمیده!...اصلا روزگار گاهی مُچ آدمو می گیره...به خودت میای می بینی اونی که می خواستی ازش فاصله بگیری، اونقدر نزدیک شده که اگر بخوای هم نمی تونی فاصله ات رو باهاش حفظ کنی...خیلی زود تلنگر می خوری...اصلا هم کاری نداره که آمادگی اش رو داشتی یا نه...حتی بهت فرصت نمیده فکر کنی...فکر کنی ببینی واقعا فلان آدم تو زندگی تو چه کاربردی داره؟...اومده که چی رو عوض کنه؟...یا چی رو بسازه؟...اگه کاربرد نداره، برای چی هست؟...ولی میدونی بدتر از همه چیه؟...اینکه نتونی حذفش کنی!...نه اینکه نخوای؛ اصلا دست تو نیست که بخوای پاکش کنی...روزگار انقدر بی وفا هست که جای پاک کن رو جا به جا کنه!...کاریش نمیشه کرد، برات اینجوری نوشتن...نوشتن اونی که می خوای نباشه هم باید باشه... وگرنه اصلا بازی زندگی شروع نمیشه...یا باهاش کنار میای، یا باهاش کنار میای!...اصلا انتخاب دیگه ای نداری!...میدون جنگ هم نیست که زره بپوشی و بری به مصافش...رقیب اونقدر قدرتمند هست که به کسری از ثانیه مَحوِت کنه...خلاصه...
اينهمه صغرا کبرا چیدم برات که بگم باید باهاش کنار بیای... زندگی رو خوشامد تو شکل نمیده...رها کن تا بتونی ادامه بدی.

اینجا قلم دست دِلَمه پس هیچ متنی بدون ذکر منبع کپی نشه😉
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید