زهر،داروی کشنده ای است که هر جانداری را هلاک میکند؛و چه داروی کشنده ای است زبان انسان،زهری که تریاقش سکوت است،سکوت؛
تا کی می شود با سکوت تحمل کرد این شرنگ انسانی را؟؛حقیقتا دلخورم از این فضا،فضایی پر از حسدورزی،پراز فخر،تفاخر،خودخواهی،خودبزرگبینی،خودستایی و منیت،اگر الزام حضور در این فضا وجود نداشت هرگز داخلش نمی شدم؛واقعیتش این است عاجز و کسلم از نامهربانی ها
کثافت و نجاست حسد من و شما،ناپاکی لجن روح انسانی را سیاه تر کرده است.
تا کی نجاست
تا کی کثافت
تا کی ؟
سکوت تریاق این زهر کشنده ی آدمی نیست؛تریاق این زهر مهربانی است،خوشخلقی است،لطف است،مرحمت است و دوستی
تا کی نامهربانی
تا کی دشمنی و عداوت
تا کی ؟
چه استعداد هایی که با توان و شایستگی بالا با تعفن روح کثیف ما نیست شده و از میان رفته اند.
روح مان پوسیده است،گندیده است و تعفن مان دنیا را گرفته
در این کثافت حسد بمان تا بپوسی و بگندی و نیست شده و ازمیا ن بروی
26/02/99
سید محمدرضا قلعه نوی