سیدامیر موسوی
سیدامیر موسوی
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

روایت فوکو و کاپوشچینسکی از انقلاب 57

درباره‌ی انقلاب اسلامی حرف‌ها و روایت‌های متنوعی شنیده‌ایم. در كتاب‌های درسی، برنامه‌های تلویزیونی (صداوسیمای خودمان یا شبكه‌های ماهواره‌ای) و ... در میان انبوهی از ادعاها و حرف‌های متفاوت، معلوم نیست به حرف چه كسی می‌توان اعتماد كرد. یك راه برای فرار كردن از این وضعیت آشفته، پیدا كردن منابع مستقل از طرفین ماجرا، است. در این مطلب، قصد دارم حال و هوای ایران در آستانه‌ی انقلاب 57 را از زاویه‌ی دید دو منبع مستقل (یعنی نه مرتبط با انقلابیون و نه مرتبط با رژیم پهلوی) به شما نشان بدهم.

توضیح: مشکلات جاری ایران، کار را به جایی رسانده که اگر ساده‌ترین نکته‌ی منفی‌ای درباره‌ی رژیم پهلوی بیان شود، عده‌ای فکر می‌کنند هدف حمایت از جمهوری اسلامی بوده‌است. این دیدگاه، منطقی نیست. به قول معروف: اثبات شیء نفی ماعدا نمی‌کند. اما اگر شما به هر دلیل همچین تصوری دارید، فکر می‌کنم بهتر است این مطلب را نخوانید.

میشل فوكو: فیلسوف و متفكر فرانسوی
1984-1926

حتماً تا به حال نام فوكو را شنیده‌اید. او فیلسوف و تاریخدان فرانسوی بود كه در طول زندگی‌اش به عنوان یك استاد دانشگاه و نویسنده‌ی سرشناس، مشغول فعالیت‌های آكادمیك بود. او به اتفاقات مهمی كه در نقاط مهم جهان می‌افتاد، حساس بود و به همین دلیل در پاییز 1357، دو بار به ایران سفر کرد. هدف او این بود كه وضعیت ایران را ببیند و برای مخاطبان اروپایی‌اش توضیح بدهد كه چرا ایران ناآرام است. او مشاهدات و بررسی‌های خود را به صورت سلسله مقالاتی منتشر کرد كه مجموعه‌ی آنها، در كتابی با عنوان «ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟» در انتشارات هرمس منتشر شده‌است.

خلاصه‌ای از یادداشت‌های فوكو را با هم مرور می‌كنیم:

  • حکومت شاه، یکی از اقمار آمریکاست و خارجی‌ها نفوذ و قدرت بالایی در ایران دارند. اما مردم از این نفوذ خارجی به ستوه آمده‌اند و بیش از این تحمل چنین وضعیتی را ندارند.
  • محمدرضاشاه ادعای مدرن‌سازی ایران را دارد، اما این نوع از تجددطلبی در ایران، یك تفكر کهنه و قدیمی حساب می‌شود. چرا كه شاه حاضر نیست تجدّد با مهار فساد اطرافیانش و نفوذ بیگانه و آزادی مردم همراه باشد.
  • روستاییان به دلیل اصلاحات ارضی زیر بار قرض رفته‌اند و به دلیل مشکلات مالی به حاشیه‌ی شهرها کشیده شده‌اند.
  • مردم به حکومت کاملاً بی‌اعتماد هستند. فساد و استبداد شاه، بسیار گسترده شده‌است.
  • شاه به دنبال لاییک‌سازی ایران است و مردم كه سرشار از اعتقادات مذهبی هستند، با این تصمیم كاملاً مخالف‌اند.
  • خواسته‌ی یک‌صدای مردم این است: ما دیگر این رژیم را نمی‌خواهیم.
  • مردم و گروه‌های اصلی مبارزان، با هم به توافق رسیده‌اند که پس از سرنگونی رژیم پهلوی، یك حکومت اسلامی تشكیل دهند. در این زمینه هم فقط به خمینی اعتماد دارند.
  • تصور عمومی مردم از حکومت اسلامی، نوعی از حکومت است که در آن افراد از نتیجه‌ی زحماتشان بهره‌مند می‌شوند، آزادی‌ها تا حدی است که به دیگران آسیب نزند، از اقلیت تا جایی که مزاحم اکثریت نشوند، حمایت می‌شود. در امور سیاسی تصمیم را اکثریت می‌گیرند و رهبران در برابر مردم مسئولند و مردم می‌توانند از هر مسئولی حساب بکشند. (از نظر فوکو، اینها همان فرمول‌های بنیادین دموکراسی‌اند).
  • اعتراضات از طریق مراسم مذهبی، نوارکاست، تلفن و اعلامیه پخش می‌شوند و اعتصابات سراسری جدی شده‌اند. شاه متوجه شده که نمی‌تواند اعتراضات را از طریق آزادی‌های موقتی خاموش کند، بنابراین دوباره سیاست سرکوب شدید را آغاز کرده‌است.
  • سربازان دیگر حاضر نیستند در خیابان‌ها به مردم شلیک کنند.
  • مشخص است که رفتن شاه قطعی است.

فوکو پس از انقلاب اسلامی، در اردیبهشت ۵۸، نامه‌ی سرگشاده‌ای به مهندس بازرگان (نخست‌وزیر دولت موقت) نوشت و نسبت به برخوردهای تند با عوامل رژیم گذشته انتقاد كرد. او معتقد بود که این کارها مسیر را منحرف خواهد کرد.

ریشارد كاپوشچینسكی: روزنامه‌گار لهستانی
2007-1932

كاپوشچینسكی در طول دوران روزنامه‌نگاری‌اش، 27 انقلاب و كودتا را در آسیا، آفریقا و آمریكای لاتین، از نزدیك مشاهده كرد. ده‌ها بار به زندان افتاد و چند بار از حكم اعدام جان سالم به در برد. جسارت عجیب او باعث شد كه به مشهورترین روزنامه‌نگار قرن بیستم در لهستان و حتی شاید همه‌ی اروپا تبدیل شود. گابریل گارسیا ماركز، هنر كاپوشچینسكی را ستود و از او به عنوان «استاد واقعی روزنامه‌نگاری» نام برد. کاپوشچینسکی در سال‌های انقلاب به ایران آمد و یادداشت‌هایی درباره‌ی وضعیت ایران، پیش و پس از انقلاب نوشت. ترجمه‌ی یادداشت‌های او در كتابی با نام «شاهنشاه» در نشر ماهی منتشر شده‌است.

بخشی از نوشته‌های او درباره‌ی انقلاب ایران:

  • استبداد، مردم ایران را به كلافه كرده‌است. ساواک مطبوعات، کتاب‌ها و فیلم‌ها را سانسور می‌کند و حتی اجرای نمایشنامه‌های شکسپیر و مولیر را ممنوع کرده است، چون در آنها از فساد سلطنت انتقاد شده‌است.
  • · ساواك حتی گاهی افرادی را بی‌دلیل زندانی و به سختی شکنجه می‌کند. این كار باعث شده‌است تصویری ترسناک برای مردم از ساواك ساخته شود. شكنجه‌ها بسیار وحشتناك هستند. مثلاً یكی از این موارد ماهی‌تابه‌ی شکنجه است كه برخی از زندانیان آن را تجربه یا دست كم بوی گوشت پختة بدن متهمی دیگر را حس كرده‌اند.
  • در سال ۱۹۷۳ (1352ش)، بهای نفت در کمتر از دو ماه، چهار برابر شد. شاه با قدرت مطلقی كه داشت، از این پس می‌توانست به جای ۵میلیارددلار، ۲۰ میلیارددلار خرج كند. او به سرعت مصاحبه كرد و گفت: «تنها طی یك نسل، ایران به پنجمین كشور قدرتمند جهان تبدیل خواهد شد». او به خبرنگار متعجب اشپیگل گفت: «ما تا ده سال دیگر، به همان سطحی از زندگی می‌رسیم که حالا شما آلمانی‌ها، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها دارید». حالا که دارم به این گفتگو فکر می‌کنم، شاه از کشور رفته و من در روستای کوچکی در شیراز، زنی را می‌بینم که سِرگین گاو را به شکل کیک‌های گردی در می‌آورد تا وقتی خشک شد، آنها را (در این مملکت نفت و گاز) برای گرم‌کردن خانه بسوزاند.
  • شاه با افزایش بهای نفت، محموله‌های عظیمی سفارش داد که وقتی به بندرگاه‌های کوچک ایران رسیدند، تازه فهمید حتی نمی‌تواند آنها را تخلیه کند. صدها کشتی کنار ساحل صف کشیدند و شاه برای جبران تأخیر، سالی یک میلیارد دلار به شرکت‌های کشتیرانی داد. بارها که تخلیه شدند، شاه فهمید برای این همه بار انبار ندارد. میلیون‌ها تُن محموله که نصفش مواد غذایی و شیمیایی فاسدشدنی بود، در هوای آزاد رها شدند. شاه تازه فهمید وسیله‌ی حمل‌ونقل هم ندارد. دستور خرید دوهزار تریلی از اروپا داد. بعد فهمید راننده ندارد. دستور داد از سئول راننده وارد کنند. بعد دید مهندس و متخصص هم ندارد. چه کسی بهتر از خارجی‌ها. آنها می‌آیند برایمان كار می‌كنند، هیچ انتقادی هم به حکومت نمی‌كنند.
  • شاه شروع كرد به واردات نیروی كار از خارج: خدمتکار از فیلیپین، مهندس هیدرولیک از یونان، برقکار از نروژ، حسابدار از پاکستان، تعمیرکار از ایتالیا و نظامی از آمریکا. عکس‌های شاه در آن دوره را ببینید: مثلاً با مهندسی از مونیخ دست می‌دهد. سرکارگری از میلان، راننده‌ای از بستون، برقکاری از کوِزنتسک. تنها ایرانی‌هایی که در این عکس‌ها دیده می‌شوند، وزرا و ساواکی‌ها هستند.
  • مردم ایران منظور شاه را فهمیده‌بودند. شاه با رفتارهایش به مردم گفته‌بود: شما به درد هیچ كاری نمی‌خورید. حرف نزنید و فقط بگذارید من پول نفتتان را طبق علایق خودم خرج كنم و با آزمون و خطا، یک «تمدن بزرگ» بسازم.
  • در نظر مردم ایران، این «تمدن بزرگ»، یک «تحقیر بزرگ» بود.
انقلاب اسلامیتاریخایرانمیشل فوکوکاپوشچینسکی
دانش‌آموخته فیزیک از دانشگاه شریف، تاریخ علم از دانشگاه تهران :: نویسنده و روزنامه‌نگار :: علم و عشق و عدالت و عدد :: کتاب، کوله‌پشتی، تلسکوپ، ترازو، تخته‌سیاه، چراغ قوه و صندوق رای :: www.seyedam.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید