
وقتی اسم کوروش میاد، خیلی ها سریع یاد شاهی با عضمت و تمدن ساز میافتن؛ همون پادشاهی که تو تاریخ بهعنوان بنیان گذار هخامنشیان شناخته میشه. بعضیها حتی منشور کوروش رو «اولین اعلامیه حقوق بشر» معرفی میکنن. خب تا اینجاش قشنگه؛ یه تصویر باشکوه از یه شاه قدرتمند (درظاهر).
ولی اگه یکم دقیقتر نگاه کنیم، می بینیم داستان به این سادگی هم نیست. خیلی از پژوهشگر های تاریخی می گن اون چیزی که ما امروز از کوروش می شناسیم، ترکیبیه از واقعیت و افسانه. منشور کوروش مثلا بیشتر شبیه یه متن سیاسی-مذهبی زمان خودش بوده، نه دقیقاً چیزی شبیه به «اعلامیه جهانی حقوق بشر». ضمن اینکه کوروش در نهایت یه پادشاه بوده؛ یعنی کسی که قدرت و ثروت و لشکر دستش بوده و تصمیمهاش، بیشتر از بالا به پایین بوده و این یعنی دیکتاتوری و استبداد که امام خمینی (ره) ما رو از اون رها کرد!
اینجاست که می شه علی بن ابیطالب رو وارد مقایسه کرد. امام علی(ع) هم حاکم بود، ولی فرقش اینجا بود که نگاهش به دنیا از جنس قدرت و فتوحات نبود. توی تاریخ اسلام میبینیم که وقتی به خلافت رسید، خودش نون جو میخورد، لباس ساده میپوشید و حتی تو تقسیم بیتالمال بین فقیر و ثروتمند، آشنا و غریبه، هیچ فرقی نمیذاشت، خبری هم از تصمیمات شهوانی و ... نبود.
کوروش رو خیلیها بهخاطر گسترش امپراتوریش تحسین میکنن. اما گسترش امپراتوری یعنی جنگ، یعنی خونریزی، یعنی تصرف سرزمینهای دیگه. طبیعی هم هست؛ چون ابزار پادشاهی در اون زمان همین بود؛ برای مثال در عراق امروزی کلی آدم بی گناه رو کشت و خونه ها رو خراب کرد. ولی علی(ع) وقتی می جنگید،برای فتح و کشورگشایی نبود؛ بیشتر برای دفاع یا برقراری عدالت بود. حتی وقتی دشمنش به خاک افتاده بود، سر از بدنش جدا نمیکرد.
از یه زاویهی دیگه هم میشه نگاه کرد: کوروش، یعنی فاصلهی زیاد با مردم عادی؛ یعنی کاخ، ارتش، دربار و همه اون تشریفات. علی(ع) اما بین مردم کوچه و بازار می نشست، درد دل شون رو می شنید، گاهی شبانه آرد و نان روی دوش میذاشت و به در خونه یتیم و فقیر می برد.
پس اگه بخوایم مقایسه کنیم، کوروش رو می شه نمادی از قتل، قدرت نظامی، غارت و سیاست دونست. اما علی(ع) بیشتر نماد عدالت، اخلاق و انسانیت بود. کوروش شاید یه امپراتوری ساخت، ولی علی(ع) الگویی برای دلها شد؛ الگویی که بعد از قرن ها هنوز آدم ها به عدالتش استناد میکنن.