همیشه سرنوشت کسانیکه مدتی به ظاهر در صراط مستقیم زیسته اند و ناگه در مسیر باطل قرار گرفته و برای هوای نفس و شیاطین خوش رقصی کرده اند برایم جالب و عجیب بوده است. از صدر اسلام بگیر تا همین انقلاب اسلامی خودمان! از زبیرها بگیر تا منتظریها و امروز هم امجدها.
نمیخواهم روضه بخوانم که ای وای این دنیای دنی چهقدر پست است و از این حرفها که گاهی بار توجیه و تبرئه را خوب به بار میکشد! بلکه حرفم به منِ واقعی هر کداممان است که چه کنشی را انجام میدهد که این طور واکنشِ تقدیر برایش سهمگین است.
البته عوامل بیرونی هم مؤثر است مثل زبیر که پسرش او را از با اهل بیت بودن ساقط کرد ولی باید دید چرا پاره تنت میتواند تنت را آتشین کند؟ چه کار کرده ای مگر؟! چرا این "اولادکم فتنه" یقه تو را گرفته است؟
البته برای زبیر "اموالکم فتنه" هم دردسرساز بوده است، اموال بسیاری را در بصره به هم زده بود.
مورد بعدی شمر است؛ آنجا پرچمش میوزد که قدرت طرف آن است. در صفین قدرت، سمت خلیفه مسلمین علی امیر المؤمنین (علیه السلام) است در عاشورا هم قدرت سمت یزید است، البته این قدرت کجا و آن قدرت کجا! شهوت شمر در زمینههای مختلف قابل توجه است؛ در قدرت، در خوردن و در بقیه چیزها که بماند.
به نظر میرسد منحرفین و از راه برگشته ها از ابتدا از راه برگشته اند ولی یا خودشان حواسشان نیست یا بروز نداده اند یا روزگار با آنها سر بساز دارد.
امروز هم امجد جلاد را شهید میخواند، با نوای شیطانی شیاطین همنواست، پاره تنش، تنش را به آتش نزدیک میکند و مهمتر از همه تشخیص خود را بر تشخیص ولی ترجیح میدهد. به خدا پناه میبریم...
چه نیک فرمود سردار دلها: از مهمترین شئون عاقبتبخیری، رابطه قلبی ما با این حکیم ( حضرت امام خامنهای) است.
و آن گوهر نایافتنی در عین یافتنی، بصیرت است که همواره پشت ابرها میدرخشد و هر که را بال معرفت و تواضع بود بدان میرسد.
والسلام علی من اتبع الهدی