اعتراض، اغتشاش، جنبش یا شورش، امروز فرصت مهمی برای عمیق تر اندیشیدن به لایه های زیرین اتفاقات کف خیابان است:
در جهان دکتر اریک برن بیش از پیشینه و فعالیت های روان درمانگری خود، به تالیفاتش مشهور است. او را مبدع نظریه «تحلیل رفتار متقابل» می دانند. در سایت متمم، برن اینگونه تعریف شده:
اگر چه مدل تحلیل رفتار متقابل اریک برن تا حد زیادی بر اساس نگرش فروید شکل گرفته است، اما یک نقطهی جدایی کلیدی بین آنها وجود دارد. تفاوتی که باعث شد حتی انجمن روان تحلیلگری نیویورک که اریک برن در سال ۱۹۴۰ دانشجوی آنها بود، در سال ۱۹۵۴ حاضر نشود او را به عضویت خود در بیاورد. درمان فرویدی بیشتر بر گفتگو با بیمار و حرف زدن بیمار و کشف نکات پنهان در ناخودآگاه بیمار از طریق حرفهای او بود. در حالی که اریک برن تاکید داشت که با بررسی تعامل بیمار با دیگران و مشاهده و ارزیابی و تحلیل رفتار او در مقابل دیگران، بهتر میتوان بیمار را درک کرد. عنوان تحلیل رفتار متقابل یا Transactional Analysis هم بر اساس همین نگرش انتخاب شده است.
یکی از مهم ترین آثار دکتر برن، کتاب Games People Play است که در ایران به عنوان بازی ها: روانشناسی روابط انسانی ترجمه و منتشر شده است. این کتاب به نوعی مجموعه مثال هایی است که مبتنی بر نظریه تحلیل رفتار متقابل برای علاقه مندان تدوین شده است. پیش از آن که به محتوای این کتاب و ارتباط آن با مسائل اجتماعی فعلی بپردازیم، لازم است قدری راجع به چهارچوب تحلیل رفتار متقابل توضیح داده شود.
رفتار متقابل و تحلیل آن
اریک برن شخصیت انسان را دارای 3 بعد کلیدی می داند: کودک، والد و بالغ
کودک: بخشی از وجود انسان است که منطقی و عقلانی نبوده و بیشتر تابع امیال خود است. کودک ممکن است یکی از نقش های مهرطلب، آزارگر یا قربانی را به خود بگیرد ولی درکل، کودک تابع قوانین و چهارچوب ها نیست و از پیروی از امیال خود سیر نمی شود. با این حال کودک منبع مهمی از سرخوشی، خیالات، شور و هیجان در افراد است.
والد: والد بخشی از شخصیت ماست که به ارث می بریم. والد برداشت هر شخص از رفتارهای والدین خود است که در دو محور کنترل-حمایت و مثبت-منفی در حال تحرک است. والد همان بخشی است که جامعه پذیری، هنجارها، سنت ها و رفتارهای اینچنینی را نمایندگی می کند.
بالغ: بالغ نشان دهنده اراده افراد است. این که چرا یک فرد تصمیم می گیرد را باید از بالغ پرسید. بالغ می اندیشد و از تمامی ظرفیت های فردی برای انتخاب استفاده می کند. معمولا بالغ را با عقل و منطقش می شناسیم.
دکتر برن در مدل تحلیلی خود معتقد است هرکدام از وجوه شخصیتی هر فرد که برای رشد و حیات او ضروری است، به مانند جسم انسان، نیازمند منبع تغذیه خارجی است. او نام این غذا را نوازش گذاشته است. به این مثال دقت کنید:
دانش آموزی انشایی راجع به یکی از قهرمانان ملی نوشته و آن را در کلاس برای بقیه می خواند. او هم توسط معلم و هم سایر دانش آموزان تحسین می شود و نمره عالی دریافت می کند.
تحلیل: والد دانش آموز، قهرمان ملی را موضوعی ارزشمند برای پرداختن به آن تلقی می کند. بالغ دست به قلم می برد و با استفاده از فنون نگارش مشغول نوشتن می شود. کودک، عناصر خیال و شورانگیزی به بالغ می دهد.
پاداش: والد های حضار از این موضوع را تحسین می کنند. کودک ها از شور و متن به وجد می آیند و آن را ابراز می کنند(کف زدن) و در نهایت بالغ نویسنده توسط یک دستاورد(نمره عالی) گرامی داشته می شود.
البته این یک مثال بسیار ساده برای نشان دادن کیفیت تبادل بین انسان هاست. تبادل ها اساس ارتباطات اجتماعی هستند و راهی برای مدیریت نیازهای روانی. وقتی با همسایه خود هر روز صبح یک سلام رد و بدل می کنیم در حال تبادل با او هستیم. ممکن است یک ماهی به مسافرت برویم و او را نبینیم. وقتی بر می گردیم در کمال شگفتی بیش از یک سلام با او مبادله می کنیم و کمی هم خوش و بش را چاشنی کار می کنیم. چرا که بخشی از نوازش روانی را که در این خوش و بش داشتیم مدتی بود نادیده گرفته بودیم و اکنون در پی جبران آن هستیم.
اما ما به دنبال بازی هستیم. برن در مطالعات خود متوجه شد روابط اجتماعی در قالب های متنوع و پیچیده ای قابل تحلیل هستند. مثلا ما به تبادل اشاره کردیم؛ یک بده بستان ساده. بازی هم یک تبادل است. مهم ترین ویژگی های بازی عبارتند از: پنهان و غیر مستقیم بودن، ناخودآگاه بودن، جبرانی بودن و در نهایت اعتیاد آور بودن.
غیرمستقیم بودن اشاره به این موضوع دارد که آن چه در جریان بازی دیده می شود با آنچه در دل بازی تبادل می شود یکسان نیست و حتی می تواند در تضاد باشد؛ مانند شخصی که با تظاهر به بدبختی خودش را کوچک می کند اما در تبادل، ترحم را به دست می آورد.
ناخودآگاه بودن اغلب به این معناست که بازیگر این شرایط را ناخودآگاه به وجود می آورد تا به پاداش خود برسد، حتی اگر رفتار او مخرب باشد و به او آسیب برساند(فروید معتقد است که ناخودآگاه همیشه خوشحال است).
جبرانی بودن نشان دهنده این است که بازیگر راه صریح یا سالم کسب نوازش را به دلایل متعدد که عمدتا ریشه خارجی دارد از دست داده و اکنون به بازی رو آورده است. بسیاری از این بازی ها ناسالم و مخرب هستند اما بازیگر ترجیح می دهد از طریق کنش ناسالم نوازش را به دست آورد تا این که هیچ نوازشی نداشته باشد(منطق ساده دزدی!).
بدترین ویژگی بازی، جایگزین شدن آن با رفتار سالم است. حتی بعد از مدتی که شرایط برای تبادل سال فراهم می شود، بازیگر به بازی خو گرفته و حاضر به ترک آن نیست(علت ریشه بسیاری از عادت های عرف های ناصواب در جامعه و...)
اما مبارزه بازی...
دوست دارم کمی از وقایع اخیر را در چهارچوب نظریه بازی تحلیل کنیم. گفته شده میانگین سنی اغلب بازداشت شده ها 15 سال است. حتی اگر آن را نپذیریم می توانیم حدس بزنیم که جوانان و نوجوانان بدنه اصلی این اغتشاشات هستند. مدتی در این فکر بودم که دقیقا با چه چیزی مواجه هستیم؟
جنبش ها سر و ته و ایده دارند. در این ماجرای های اخیر نه خبری از رهبر و پیشوا بود و نه ایده متمرکزی قابل شناسایی بود. توده ای چهره رسانه ای نامرتبط که موضع گیری کردند و نحله های ضد ج.ا از تجزیه طلب تا سلطنت طلب(مضحک است؛ فرض کنید سلطنت جایگزین نظام فعلی شد، بعد باید بخش های مختلف ایران را به رسم رفاقت تجزیه کرده و تحویل گروهک های مدعی بدهد!).
به نظرم ما بیش از همه با یک بازی مواجه هستیم. میدانی که در آن افراد به جبران یک نیاز سرکوب شده می پردازند: مبارزه! مبارزه بخش مهمی از پایه های روان انسان است. یونگ این موضوع را ذیل نظریه کهن الگوهای خود شرح می دهد و راه هایی که تمدن های مختلف برای مدیریت این نیاز برآورده کرده اند را نشان می دهد. با این حال نیاز به خودابرازگری، نیاز به حس غرور، حس قدرت و حس غلبه در نهان هر انسانی نهفته است. مساله اصلی کانالیزه کردن این نیاز است.
به شکل طبیعی انسان ها در مسیر رشد شخصیتی خود از طریق دست آوردهای اجتماعی و به تبع آن تایید هایی که دریافت می کنند این حس مبارزه برای پیروزی را کانالیزه می کنند. مساله این است که ما با لمپن هایی طرف هستیم که اهل هیچ چالش و کوششی نیستند. برای کسب درآمد خود را به زحمت نینداخته اند، برای کسب علم و دانش مسیری را طی نکرده اند، حتی برای اعتراضات خود فکر نکرده اند. پس چرا چنین افرادی دست به خشونت خیابانی می زنند؟ چرا راه به جایی نمی برند؟ چرا دست به آزار مردم عادی می زنند؟ اگر واقعا درد میهن دارند چرا چاقو به هم دیگر می زنند؟ در شعار های جست و گریخته در بالکن ها چه خاصیتی وجود دارد؟ در برداشتن مقعنه در مدرسه دخترانه چه انگیزه ای نهفته است؟
اگر علاقه مند بودید این موضوع را ادامه خواهم داد انشالله...