با گذشت نزدیک به یک ماه از شروع اعتراضات در ایران پس از ماجرای فوت خانم امینی، مدت هاست مساله نارضایتی از مهسا امینی [با بولدوز] عبور کرده است و به یک کلاف پیچیده تبدیل شده است. اعتراض به وضعیت معیشت، مسائل اجتماعی، حقوق شهروندی ... منابع اصلی نارضیاتی اجتماعی هستند که گاه و بی گاه به بهانه های نامرتبطی مثل گشت ارشاد به شکل انفجاری خود نمایی می کنند و معمولا با بهره برداری دشمنان مردم به انحراف کشیده می شوند. در نتیجه نه تنها مساله مردم حل نمی شود بلکه با ایجاد شکاف بین حاکمیت و مردم، ضربه جدیدی به پایه های جامعه وارد می شود. در این شرایط چگونه می توانیم به حل مساله اجتماعی بپردازیم؟
دکترین جنگ نامتقارن یک راهبرد کلان مقابه با دشمن است. احتمالا شما هم کمابیش راجع به جنگ های پارتیزانی یا چریکی می دانید. تاریخ مبارزات چریکی به قرن ها قبل بر می گردد؛ جایی که قدرت طرفین درگیری اختلاف فاحشی دارد. ایده نبردهای پارتیزانی که به دنبال استفاده از مزیت های موجود در تقابل با دشمن است یکی از پایه های اصلی دکترین جنگ نامتقارن است.
معنای جنگ نامتقارن این است که دو طرفِ جنگ از منابع مختلفالحالی، با هویّتهای مختلف برخوردارند؛ این جنگ نامتقارن است؛ یعنی هرکدامِ از این دو طرف امکاناتی دارند، منابع قدرتی دارند که طرف دیگر آن را ندارد. ما با استکبار جهانی در حال جنگ نامتقارنیم؛ چرا؟ ممکن است او یک امکاناتی داشته باشد که ما نداشته باشیم امّا ما هم امکاناتی داریم که او ندارد؛ آن امکان چیست؟ توکّل، اعتماد به خدا، اعتماد به پیروزی نهایی، اعتماد به قدرت انسان، به قدرت ارادهی انسان مؤمن؛ این را ما داریم؛ این شد جنگ نامتقارن. در جنگ نامتقارن ارادهها هستند که با هم میجنگند؛ هر ارادهای غلبه پیدا کرد، پیروز خواهد شد. در میدان، اراده را ضعیف نکنید؛ در میدان نبرد، اراده را دچار تزلزل نکنید؛ اگر یک طرفِ جنگ در میدان نبرد ارادهاش سست شد، قطعاً شکست خواهد خورد. نگذارید ارادهتان سست بشود، نگذارید تبلیغات دشمن و وسوسههای دشمن، در اراده و عزم راسخ شما تزلزل ایجاد کند؛ این ارادهی مستحکم را نگه دارید؛ این ضامن پیروزی است.
قبلا راجع به نبرد روایت ها گفته بودم. به نظرم ما در نبرد روایت ها در مقابله رو در رو محکوم به شکستیم. فیلترینگ سنگین، قطع دسترسی به اینترنت جهانی، مهندسی اخبار و ... اقداماتی است که در مقابله با سونامی روایت های غربی هرچند ضربه گیر هست اما کارآمد نیست. در شرایطی که دشمن مردم ایران در فضای مجازی برتری سنگین و قابل توجهی دارد، نه برای پاسخ به او بلکه برای موفقیت مردم در مطالبه خود از مسئولین، دکترین جنگ نامتقارن، بازی برد-برد حاکمیت-مردم است.
یکی از دلایلی که مردم احساس خشم دارند و ج.ا را ناکارآمد می دانند این است که مغلوب روایت رسانه ها شده اند: دولتمردان ایران از یک طیف خاص هستند که فقط منافع خودشان اهمیت دارد و مردم هیچ اهمیتی ندارند! برای هر پژوهشگر منصف و هر فرد آگاهی این روایت بسیار مضحک است چون اولا دولتمردان به هیچ عنوان از یک طیف فکری نیستند(مثلا نگاه کنید به تعداد مسئولانی که ضد ولایت فقیه بوده و از ایران فرار کرده اند) و ثانیا بسیاری از همین حدود 2.5 میلیون نفر کارمندان دولت اطرافیان ما هستند که خوب و بد آن ها را می شناسیم. اما غلبه این روایت مانند موریانه در حال خوردن سرمایه اجتماعی ما هست. ادعای من در این نوشتار دفاع از اشخاص و دولتمردان نیست. ادعای من دفاع از جامعه ما است که در حال آسیب دیدن است. دهها پژوهش علمی راجع به کارآمدی یا ناکارآمدی ساختارها در ایران و دلایل آن نوشته شده است. اما اغتشاشات و آسیب به اموال عمومی، تجویز هیچ کدام نیست. شرایط فعلی ناشی از نبرده پیچیده روایت ها برای تسخیر افکار عمومی است.
برای مقابله با این روایت غالب به شکل بسیار خلاصه، بهترین راه مبارزه با اغتشاشات سازمان یافته با هدف آشوب فرسایشی علیه جامعه، ایجاد بستر اعتراض سالم و کارآمد است. یکی از نماد های کارآمدی نظام و سرمایه اجتماعی احساس شنیده شدن مردم در حکمرانی است. در شرایط فعلی بهترین راهکار دولت استفاده از میانجیان اجتماعی برای تدارک دیدن یک اعتراض گسترده سالم و پاسخ سریع و قاطع ارکان حکمرانی به آن است. نشان دادن یک اعتراض سالم و کارآمد راهی برای تخلیه حساب شده احساسات مردم و آرام شدن جامعه است. از طرفی نشان دادن یک الگوی موفق قابل گسترش عملا صف مردم را از دشمنان جامعه جدا می کند و توجیه های اغتشاشگران را بی معنی می کند.
به هر حال قصد نداشتم اینجا و در یک بلاگ دورافتاده مسائل کلان نظام را حل کنم(?) بلکه مایلم تا تلنگر ذهنی خودم را با شما به اشتراک بگذارم. با نظر دادن برای این متن می توانیم بیشتر گفت و گو کنیم.