این نوشته، یک به روز رسانی برای یک یادداشت پایه است که در سال 1401 منتشر شده و متن آن از طریق این لینک قابل مطالعه است.
-----------------------------------------------------------------------
اول؛ معنی کلمات استفاده شده در تحلیل ثابت و محکم است. نابودی به معنای تجزیه، تضعیف، ادغام و تغییر رژیم سیاسی نیست بلکه منظور محو کامل ساختار سیاسی و اهدافی است که آن ساختار در خدمت آن بوده است. پس منظور ما پیروزی در یک نبرد یا شکست در یک محور نیست.
دوم؛ بخش مهمی از پایه های نوشته بر بحران های سیاسی-اجتماعی و قدرت روزافزون مقاومت بنا شده بود. این یادداشت 9 ماه قبل از شروع عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر منتشر شده بود و در آن اشاره شده بود که با توجه به تنگ شدن حلقه مقاومت احتمال درگیری نظامی شدید بسیار بالاست. علیرغم این که ابتکار عملیات طوفان الاقصی به دست مقاومت فلسطین بود، این اسرائیل بود که علیرغم فشار بسیار بالای داخلی و خارجی عقب نشینی نکرد و جنگ را حتی پس از آتش بس نصفه و نیمه با جنایات جنگی و نسل کشی ادامه داد. علت این امر 3 دلیل آشکار است:
1. بلافاصله دولت مستقر با ایجاد کابینه جنگی بسیاری از قوانین عادی را دور زد و با دخل و تصرف در ساختار سیاسی، نظامی و امنیتی یک حلقه بسته قدرت برای خود ایجاد کرد. تداوم شرایط جنگی به دولت مستقر فرصت بیشتری برای تحکیم موقعیت خود بدون نگرانی از دادرسی داده است.
2. فرار پاسخگویی به بهانه شرایط جنگی درحالی به رویه فعلی تبدیل شده است که هفته هاست تظاهرات چندین هزار نفری مخالفت مردم با اقدامات دولت را نشان می دهد. از طرفی موجی از استعفای مقامات عالی رتبه دولتی جایگاه نخست وزیر را به نحوی متزلزل کرده است که به محض پایان جنگ احتمال دستگیری او می رود.
3. با از بین رفتن کریدور جایگزین ایران در راه ابریشم و آسیب جدی زیرساخت های اقتصادی اسرائیل پس از 7 اکتبر و قرار گرفتن موضع متهم در مجامع بین المللی اولین بار در طی 8 دهه اخیر تاجایی که حکم بازداشت برای نخست وزیر آن توسط دیوان بین المللی لاهه صادر شده، تنها راه باقی ماندن در بازی، جلوگیری از پیروزی مقاومت است. تنها راهبرد فعلی اسرائیل برای این کار هدف قرار دادن زیرساخت های محور مقاومت با هدف خریدن زمان برای خود و خارج کردن رقبا از گردونه رقابت است.
سوم؛ آیا با وارد شدن تلفات قابل توجه به فرماندهان مقاومت و سقوط دولت اسد در سوریه، اسرائیل پیروز چیزی شده است؟ بگذارید خود اسرائیل به این سوال جواب بدهد. چرا بلافاصله پس از سقوط اسد و تشکیل دولت جولانی اسرائل کلیه زیرساخت های دفاعی سوریه را نابود کرد و با ورود نظامی به قنیطره یک محدوده حائل عاری از سلاح ایجاد کرد؟ جز از ترس غلبه مقاومت بر دولت موقت سوریه و جز برای محافظت از خود در برابر کلیه سناریوهای احتمالی در سوریه؟ آیا پیروز میدان در باید نگران امنیت خود باشد؟
چرا با وجود ترور فرماندهان ارشد حزب الله و حائل شدن ارتش لبنان در مرزهای اسرائیل، کماکان ارتش صهیونیست حاضر به ترک جنوب لبنان نیست و به بمباران و ترور ادامه می دهد؟ آیا جز به خاطر نگرانی از پایگاه های زیرزمینی حزب الله و آمادگی نیروی انسانی است؟
چرا علیرغم آتش بس و شروع تبادل اسرا اسرائیل با رها کردن آن و حمله مجدد به باریکه غزه و اصرار بر نسل کشی تلاش دارد به معنای واقعی کلمه خاک غزه را به توبره بکشد؟ آیا مردم به شهرک های شمالی و جنوبی بازگشته اند؟ آیا امنیت در مرزهای جنوبی برقرار است یا نمایش قدرت حماس در تبادل اسرا تحلیل های نظامی از توان حماس را تغییر داده است؟
چهارم؛ در انتهای نوشته قبلی نوشته بودم:
"از این رو ممکن است به عنوان آخرین اقدام یک تهاجم گسترده نظامی برای تغییر میدان به نفع استکبار در دستور کار این رژیم قرار بگیرد. با این حساب امیدواریم این رژیم ظرف 5 سال آینده به پایان خود برسد. هرچند محتمل است که این پایان انتحاری و همراه با خون ریزی باشد."
باید بدانیم که تنش زایی برای اسرائیل یک کارکرد مهم دارد:
ارائه تصویر حق به جانب برای مشروعیت بخشی به وحشی گری هایش. اسرائیل در ضعیف ترین موقعیت سیاسی و اجتماعی خود در سیاست بین الملل قرار دارد. در چنین شرایطی سیاست ورزی و روابط آشکار و پنهان دیگر نمی تواند ضامن رسیدن به اهداف باشد. در شرایطی که این جانور زخم خورده، سریع ترین راه برای فرار از خطرمرگ و مهلکه یک حمله پرقدرت به دشمن برای راندن اوست.
جمع بندی:
ساختار کلی تحلیل قبلی همچنان پا برجاست و اسرائیل بیشتر از همیشه در طی 8 دهه بعد از روز نکبت در آستانه فروپاشی قرار دارد و شواهد جهانی گواه این ماجراست. اما این فروپاشی پرهزینه خواهد بود. نه ج.ا نه هیچ یک از کسانی که برای این فروپاشی تلاش می کنند نباید به خاطر این هزینه ها کوتاه بیایند. به یاد داشته باشیم درمان سرطان پرهزینه و همراه با درد و رنج است.