Galexi girl
Galexi girl
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتابخوانی آبان ماه ۱۴۰۲ طاقچه

چالش این ماه طاقچه راجع به کتاب هایی هست که کنترل زندگی رو به دست خودت می‌دهند. کتاب های موفقیت، خودیاری و رشد اعتماد به نفس و...حقیقتا من هیچ وقت اشتیاقی به خوندن این کتاب ها نداشتم و شاید بشه گفت هنوزم ندارم! =)

این اولین کتابی بود که از این ژانر ها سراغش رفتم و تصمیم به خوندنش گرفتم. شاید بشه گفت تنها علتش هم چالش طاقچه بود مگرنه تا مدت ها تو خودم نمی‌دیدم که به این مدل کتاب‌ها فرصت بدم وقتی هزار تا رمان دیگه که به نظرم جذاب‌ترن همیشه نظرم رو جلب می‌کنن. اما به هر طریقی بود شروعش کردم و خب تا آخرش هم خوندم.

کتابی که این ماه انتخابش کردم "کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم" به نویسندگی "تینا سلینگ" ترجمه‌ی "مینا صفری" از انتشارات میلکان هست. نسخه ی چاپی کتاب ۱۹۳ صفحه هست که میون کتابایی که عادت به خوندنشون دارم کم حجم محسوب میشه، و خب یکی از علل انتخابم هم همین بود. علاوه بر این که اسم کتاب رو زیاد شنیده بودم و کتاب معروفی هستش و مورد پسند افرادی که این دست از کتاب ها رو می‌خونن. و علاوه بر اون کنجکاویم رو تحریک کرد که چه چیزی رو باید میدونستم؟ برم بدونم! =)

کتاب خوبی بود، ولی فقط خوب. نه شوکه کننده، و نه فوق العاده. اما در حد لازم خوب بود و حتی یه جاهاییش هم جالب بود. نثر کتاب روونه و ساده است. نگران اصطلاحات سخت نباشین. و میتونین خیلی سریع بخونینش.

خوندن این کتاب حس این رو میده که توی خونه‌ت مهمونی گرفتی، اما مهمونت استاد دانشگاهته! و داره برات خاطراتش رو تعریف میکنه، و هزار تا داستان از موفقیت‌های آدم‌های معروف و غیر معروف، از رنگای مختلف و مدل های مختلف که هر کدوم میخواد یه درسی رو بهمون یاد بده. داستان‌هایی که شنیدنشون خالی از لطف نیست. قدر نشستن سر کلاس درس خسته کننده و خواب آور نیست. اما هیچ وقتم قدر وقتی که دوستت اومده پیشت احساس صمیمیت و نزدیکی نمیده، بغلت نمیکنه و داخلش غرق نمیشی. اما تجربه‌ی جالبیه که از داشتنش پشیمون نمیشی.

خوندنش رو بیشتر به کسایی توصیه میکنم که میخوان یه کسب و کار جدید راه بندازن، میخوان یه قدم جدید و بزرگ توی زندگیشون بردارن و احتیاج به کسی دارن که بهشون بگه نترس و برو جلو! و افرادی که به کارآفرینی و مدیریت، و یا خوندن بیوگرافی علاقه دارن. شاید برای این دست از آدم ها خوندنش جذاب تر و کمک‌کننده تر باشه.

این کتاب یاد میده که حتی ساده ترین لحظه ها هم می‌تونن فرصت باشن، هر آدمی میتونه روزی به کارت بیاد پس روابط خوبی رو برقرار کن، ایده‌ها بعضا پشت سر هم و دیوانه‌وار میان، منطقی و انجام پذیر شاید نباشن اما جلوشون رو نگیر. شانس با میزان تلاش نسبت مستقیم داره، هر چی بیشتر تلاش کنی، شانس هم بیشتر در خونه‌ت رو میزنه. و از ریسک کردن نترس. بدون چشیدن شکست نمیشه موفق شد.

حرفای قشنگی که فقط با خوندنشون یاد نمیگیری انجامشون بدی. و شاید حتی نشه توی این کشور به این راحتی باور و عملیشون کرد، شاید بستر مناسبش هنوز فراهم نباشه. ولی خب اولین مرحله‌ی هر چیزی دونستنشه، به هر حال باید این قدم رو برداشت و بعدش تصمیم گرفت.

و میون این حرف های کتاب ،شاید حرفی که بیشتر از همه به دل من نشست این باشه؛ که از بلاتکلیفی استقبال کن، ازش نترس! شاید ندونی دو ساعت دیگه، دو روز دیگه چه اتفاقی میوفته، و دنیا برات پر از استرس و ترس باشه! اما همین بلاتکلیفی و ترسه که راه‌های جدید رو بهت نشون میده، اینا اون جرقه ایه که مشعل زندگی و نوآوری رو روشن میکنه. پس ازش نترس!

در ادامه بخش هایی از کتاب آورده شده:

"امروزه امتحانات در مراکز آموزشی چهار گزینه‌ای است که دانشجو باید یکی از آن‌ها را به عنوان پاسخ درست علامت بزند. در حالیکه در خارج از فضای آموزشی و در بیشتر موارد درست عکس این وضعیت اتفاق می‌افتد. گاه برای یک پرسش چند پاسخ متفاوت وجوددارد که هر کدام در شرایطی خاص درست می‌باشد، به علاوه در خارج از محیط آموزشی شکست امری کاملا متحمل است"
" هر مسئله ای حل شدنی است مشروط به این که از زاویه ای متفاوت به آن نگاه کنیم"
"ما چنان با مفروضات ذهن خویش اخت و مانوس هستیم که درباره درستی و حقانیت‌شان کمترین تردیدی نداریم"
" پیش بینی شکست در اغلب ما چنان هراسی پدید آورده است که جرات دست زدن به کار های مورد علاقه مان را نداریم"
" در بطن هر مشکل تخم و نطفه ی فرصتی ارزشمند نهفته است"
" شکست به طور قطع پدیده ای خوشایند نیست. به همین دلیل همه مایلند در مورد موفقیت هایشان گفتگو کنند. با وجود این شکستفرصتی است در جامه‌ی مجهول و مبدل که شما را بر می‌انگیزد اهداف و اولویت هایتان را از نو ارزیابی کرده، و سریع تر از زمانی کهموفقیت ها را پی در پی تجربه می‌کردید به جلو گام بردارید."
" میزان شانس با میزان جدیت و استقامتی که از خود نشان می‌دهیم نسبت مستقیم دارد. "
"نمی‌دانم کدام راه را انتخاب کنم و چه تصمیمی بگیرم. با وجود این یقین دارم بلاتکلیفی جرقه ای است که مشعل نوآوری را روشن می‌کند و نیروی محرکه‌ای که ما را به جلو هدایت می‌کند. "

این کتاب رو می‌تونین از اینجا و یا لینک زیر خریداری کنید:

https://taaghche.com/book/57502


چالش کتابخوانی طاقچهچالش کتاخوانی آبان ماه طاقچه ۱۴۰۲کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستمتینا سلینگموفقیت و خودیاری
خرده زندگانی من: https://t.me/My_Star_dust
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید