شاید اغراق نباشه اگه بگم مهمترین درس تو تحلیل داده رو معلم اجتماعی دوره راهنماییمون به من یاد داد!
تصویری که از اون روز دارم یه قاب ساکنه که روش صدا گذاشتن:
کلاس درس ما انتهای راهروی طبقه دوم مدرسه بود. کلاس فرم ال شکلی داشت و میز معلم روبروی دسته ال بالای یه سکو بود. پشتش هم تخته گچی سبز رنگی بود که احتمالا در اثر تلاش مذبوحانه ما برای تمیز شدن، رد تخته پاک کن خیسی که تو زنگ تفریح روش کشیده بودیم رو داشت.
دانشآموزها همه یک حالت نیمخیزی دارن و چرخیدن سمت وسط کلاس که تقریبا میشه وسط دسته ال. بعضیا حتی رو میز نشستن که تسلط بیشتری داشته باشن. اون چندتایی هم که جاشون سمت پایه ال بوده از نیمکتشون درومدن و یه جوری خودشون رو با اکثریت ساکن دسته ال همراه کردند.
همه دارن با هم صحبت میکنن و خیلی پر شور نظر میدن.گوشه کنار هم چندتایی هستند که دارند دو به دو با هم صحبت میکنند.
موضوعی که معلم مطرح کرده بود که در موردش با هم بحث کنیم این بود:
« چرا تو جشنوارهها و فستیوالهای خارجی فیلمهایی از ایران جایزه میبرن که در مورد بدبختی ایرانیاست؟»
نظرات متفاوتی رد و بدل میشد:
بعضیا معتقد بودن دلیلش اینه که اونا (خارجیا) دوست دارن ایرانیها با بدبختی شناخته بشن.
بعضیا هم نظرشون به این بود که این فیلمها تصویر درستتری از جامعه ما رو نشون میده و برای همینم هست که جایزه میبرن.
یه سری دیگه هم معتقد بودن بازیگرای خوب ما اینجور فیلما رو بیشتر میپسندن و برای همینم اینجور فیلما بهتر از آب در میان و جایزه میبرن.
خلاصه یه نیم ساعتی خیلی پر شور و با هیجان در مورد دلایل مختلف «برنده شدن فیلمهای بدبختینمای ایرانی» صحبت کردیم و تلاش کردیم با رعایت «اصول گفت و گو»، نظر خودمون رو به کرسی بنشونیم که معلم اعلام پایان زمان مناظره داد و همگی ساکت شدیم.
هیجان ما که فروکش کرد معلم خیلی آروم گفت: اولین گام در بحث و گفت و گو حول یک موضوع اینه که ببینیم چقدر این موضوع درست مطرح شده.سوال اصلی اینه: «آیا تو جشنوارهها و فستیوالهای خارجی فیلمهایی از ایران جایزه میبرن که در مورد بدبختی ایرانیاست؟»
میدونید چی دارم میگم دیگه؟ خیلی نیازی به شرح و بسط اضافه نیست.
تو کار ما هم خیلی وقتا پیش میاد مسالهای با این ساختار مطرح میشه : لطفا بررسی کنید ببینید چرا فلان موضوع بهمان حالته!
ما میتونیم شیرجه بزنیم تو دیتا و بعدشم وارد مبحث جذاب کورولیشن و کازالیتی بشیم و …. یا میتونیم اول کار ببینیم اصلا آیا واقعا فلان موضوع بهمان حالت است یا نه!
قول میدم بهتون که تو همین مرحله نصف مسائل حل میشن و اصلا چرا عاقل کند کاری؟!
همه میدونیم که اولین و مهمترین مرحله در Root Cause Analysis ( RCA) و البته هر فرآیند دیتایی دیگه تعریف مساله و همون Problem Definition ه:
آیا واقعا افتی تو فروش اتفاق افتاده است یا فقط چون WoW با هفته گذشته که ایونت خاصی بوده است مقایسه میشه ما افت میبینیم؟
با بچههای پشتیبانی صحبت کنیم و دیتای تماس و تعداد کاربر فعال رو بررسی کنیم و ببینیم آیا واقعا بالا رفتن تماس به معنای اینه که مشکلی پیش اومده یا در اثر افزایش تعداد کاربره که تعداد تماسهای ورودی زیاد شده؟
یا دیگه نمیدونم. الان مثال دیگهای تو ذهنم نمیاد ولی فکر میکنم همگی ازین تجربهها زیاد داشتید و حتما الان چند موردش اومده تو ذهنتون.
خلاصه اینکه: گفتگو و درک درست سوال و مساله حقیقتا مهمترین بخش کار ما دیتاکارهاست و ازش غافل نشیم.