ویرگول
ورودثبت نام
Fatemeh Mojab
Fatemeh Mojab
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: آخرین فرزندان توکیو

بهمن: کتابی که تو را با ادبیات ژاپن یا فرهنگش آشنا می‌کند


این ماه اول می‌خواستم از بین کتاب‌هایی مثل ایکیگای، وابی سابی، ایچی‌گو ایچی‌یه و چه و چه یکی را بخوانم! چند صفحه‌ای از ایکیگای هم خواندم. با اشاره به طول عمر بالای ژاپنی‌ها شروع می‌شد و می‌خواست بگوید یکی از عواملش طرز تفکری با عنوان ایکیگای است. به دلایلی ادامه‌اش ندادم و رفتم سراغ یک رمان که تقریبا تصادفی پیدا کرده بودم: آخرین فرزندان توکیو. وقتی به ادبیات ژاپن فکر می‌کنیم احتمالا اسم نویسنده‌های معروفی مثل هاروکی موراکامی به ذهن‌مان می‌رسد. اما تصمیم گرفتم همین کتاب را بخوانم که قبلا چیزی درباره‌اش نشنیده بودم. جالب اینکه داستان آخرین فرزندان توکیو هم به موضوع طول عمر زیاد ژاپنی‌ها می‌پردازد، اما با رویکردی متفاوت با ایکیگای و کتاب‌های مشابه آن.


داستان کتاب در زمان نامعلومی در آینده‌ای تاریک می‌گذرد؛ زمانی که -حداقل در ژاپن- طبیعت آلوده، بسیاری از حیوانات منقرض و گیاهان و میوه‌ها دچار جهش و تغییر شده‌اند. زندگی برای مردم دشوار شده و بسیاری از آنها شهرها را ترک کرده‌اند. نسل جدید ژاپنی‌ها دچار انواع و اقسام ضعف‌ها و ناتوانی‌ها هستند، استخوان بچه‌ها نرم و عضلات‌شان ضعیف است و بسیاری در سن نوجوانی ویلچرنشین می‌شوند. آنها که حتی برای خوردن و نوشیدن و لباس پوشیدن با سختی مواجه‌اند، در عین حال نوعی پذیرش و قدرت روحی بالایی دارند.

از طرف دیگر تغییراتی هم در حکمرانی ژاپن به وجود آمده. بخش‌های مختلف حکومت خصوصی شده‌اند، قوانین عجیبی در جامعه وضع می‌شود که هر روز تغییر می‌کنند و باعث شده مردم دائم در حال احتیاط و سانسور خود باشند. واردات و صادرات، سفر به خارج از کشور و یادگیری زبان‌های خارجی به خصوص انگلیسی ممنوع است. استفاده از برخی وسایل الکتریکی متوقف شده و مردم توسط کارت پستال و کبوتر نامه‌رسان با هم در ارتباطند!

ظاهرا کشورهای دیگر هم با بحران‌هایی شبیه این‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند اما تمرکز کتاب بر ژاپنی است که نه تنها در اثر زلزله و سونامی از قاره آسیا جدا شده، بلکه ارتباطش را هم با جهان قطع کرده است.


در چنین شرایطی، یوشیرو پیرمرد ۱۰۸ ساله‌ای است که بعد از بزرگ کردن دختر و نوه‌اش، حالا سرپرست نتیجه‌اش، مومی، است. (او جایی به نوه‌اش می‌گوید: «این پسرته. اسمش رو مومی گذاشتم؛ یعنی “بدون اسم”.») یوشیرو نویسنده‌ی باانرژی و فعالی است که هر روز صبح می‌دود و کارهای خانه را انجام می‌دهد و شاید تنها دغدغه‌اش در زندگی نگرانی برای آینده‌ی مومی است. در این دوران بنیاد خانواده‌ها هم ضعیف شده و بسیاری از بچه‌ها با والدین‌شان بزرگ نمی‌شوند. مومی هم در مورد والدینش کنجکاوی نمی‌کند و جدش، یوشیرو، را تنها سرپرست خود می‌داند.

به طور کلی نسل جدید طول عمر کمی دارند اما در عوض نسل‌های قدیمی‌تر از سلامتی و قدرت جسمانی برخوردارند و سال‌ها عمر می‌کنند. روند طبیعی زندگی برعکس شده و اینجاست که طول عمر زیاد این نسل چیزی شبیه یک نفرین است.


کتاب به طور پیوسته و بدون فصل‌بندی مشخصی از دید شخصیت‌های مختلف به خصوص یوشیرو و مومی روایت می‌شود. (بخش‌هایی که از زبان مومی بود به خاطر خیال‌پردازی‌ها و دیدگاهش نسبت به خود و نسل بزرگ‌ترش برایم جالب‌تر بود). اما بیشتر از اینکه داستان مشخصی پیش برود، نویسنده جنبه‌های مختلفی از وضعیت ژاپن و مردمش را توصیف می‌کند و این بین گوشه‌هایی هم از زندگی حال و گذشته‌ی یوشیرو و مومی و بقیه‌ی افراد خانواده‌شان تعریف می‌کند. تا اواخر کتاب ما کاملا با فضای ژاپن و خانواده‌ی یوشیرو آشنا شده‌ایم، اما به نظر من هنوز خط داستانی مشخصی شکل نگرفته است.

عنوان اصلی کتاب Kentoshi است که آن‌طور که فهمیدم به ماموریتی برای انتقال ژاپنی‌ها به چین در حدود ۱۵ قرن قبل اشاره دارد. در داستان هم از گروهی مخفی با نام «اتحادیه ماموران سری» نام برده می‌شود، کسانی که به دنبال انتخاب بچه‌هایی هستند که مخفیانه به خارج از کشور بفرستند تا تحقیقات پزشکی بر آنها انجام شود. با توجه به عنوان اصلی انتظار داشتم داستان تمرکز بیشتری بر این اتحادیه و ارسال بچه‌ها داشته باشد، اما تنها در حد چند اشاره بود و باز هم داستان مشخصی شکل نمی‌داد.


موضوع کتاب در مجموع جالب است و درباره‌ی آینده‌ای هشدار می‌دهد که –به‌خصوص از نظر محیط زیستی- برای هر کشوری می‌تواند رخ دهد. اما جنبه‌ی داستانی‌اش نظرم را چندان جلب نکرد. ترجمه هم در کل قابل قبول است به غیر از چند مورد که به نظرم مشکل ویراستاری رسیدند. (جالب‌ترینش این جمله بود: «یک اوریگامی هم بود که وقتی روی آن آب پاشیده می‌شد به شکل ادراک ماندارین درمی‌آمد.» که با توجه به اوریگامی بودن سوژه، احتمالا منظور اردک ماندارین است نه ادراک!)

کتاب آخرین فرزندان توکیو را خانم یوکو تاوادا، نویسنده‌ی ژاپنی، در سال ۲۰۱۴ نوشته است. این کتاب با ترجمه‌ی سونیا سینگ توسط انتشارات مجید منتشر شده و از طریق لینک زیر می‌توانید آن را در طاقچه بخوانید:

https://taaghche.com/book/128410
آخرین فرزندان توکیویوکو تاواداچالش کتابخوانی طاقچهمعرفی کتابادبیات ژاپن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید